📚 برشی از کتاب:
پانزده روز قبل از شهادتش تماس گرفت و شمارهی برادرش را خواست. میخواست عکسهایی از خودش را بفرستد. به خاطر امنیت خودش مخالفت کردم. اصرار که کرد، شماره را دادم. چند روز بعد دوباره زنگ زد. پرسید: «عکسها رسید؟ میخواهم سری جدید عکسها را هم بفرستم.» دوباره مخالفت کردم. گفت: «با دیدن عکسها خوشحال نشدی؟» گفتم: «نه! تو که نیستی عکسهایت هم مرا خوشحال نمیکند. فقط وقتی خودت را میبینم خوشحال میشوم، نه عکست را!»
عکسهایش را که میدیدم، با خودم میگفتم: «او که اهل عکس گرفتن نبود. آخر چرا این همه عکس میفرستد؟!»
🔹عنوان: #شهید_عزیز
🔹پدیدآورنده: #مصیب_معصومیان
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحات: ۱۹۵ صفحه
.
📕 نحوه تهیه کتاب:
.
🌎اینترنتی
https://b2n.ir/243534
📲پیامکی
3000141441
📞تلفنی
02537840844
.
🌱با ما همراه باشید
📌انتشارات شهید کاظمی
شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور
🆔 @nashreshahidkazemi
#معرفی_کتاب
#شهید_عزیز
👊 منُ فرار ...!
•قبل از ماموریت آخرش به سوریه پایش
در فوتبال شکسته بود! برای اینکه زودتــر برود سوریه، زودتــر از موعد گچ پایش رادر آورد. کمی می لنگید. اصرار می کـــردم برود عصــا بگیرد. قبول نمی کرد. ته دلـــم فـــکرش را هم نــمی کردم با این پا بـــرود مأموریت!
•خوشحــال بودم که به مأموریت نمی رود.اما محمـود می گفت: «خـــانم، تو دعـــا کن هرچه خیر هست خدا همان را انجام دهد».
گفتم: «آخـــرتو چطـــوری می خواهـی توی درگیری با این پایت فرار کنی؟»
•خندید و گفت: «مـــگر من می خواهم فرارکنـــم؟ آن قـــدر می جنگـــم تا با دست پـــر برگردم! من و فـــرار؟!».
#شهید_محمود_رادمهر
#ساده_زیستی
#اخلاص
#ورزش
📒منبع : #کتاب_شهید_عزیز
"مجموعه خاطرات شهید رادمهر"
به روایت همسر شهید.
📸 تصویری از علی آقا و محمد آقا در حال نقاشی کشیدن روی گچ پای بابا محمود 😍