🌿مصاحبه با همسر شهید مدافع حرم محمدرضا الوانی
#بخش_چهارم
🔶شهدای مدافع حرم توانستند خودشان را به شهدای دفاع مقدس برسانند، با این وجود به نظرتان چگونه شد که آقا رضا تصمیم به شهادت گرفت؟
🌿محمدرضا عاشق بود، بنابراین عاشق تا به معشوقش نرسد آرام نمیگیرد.
🔶چند بار تا به حال آقا رضا سوریه رفتهاند و آخرین وداعتان چطور گذشت؟
🌿قبل از عقدمان مسئله اعزام به سوریه برای آقا رضا پیش آمد، یعنی دوستان شوخی میکردند که ایشان میخواهد با شما اتمام حجت کند. حتی عقدمان هم به تاخیر افتاد به خاطر ماموریت سوریه.
🌿 حدود پنج دفعه شد که به سوریه رفت و چون به ماموریتهای داخل کشور میرفت، در مجموع زندگی مشترک ما یک ماه بیشتر نشد؛ همیشه درگیر بود حتی در خانه، سر سفره و در ماشین دائم با تلفن همراهش.
🌿 آخرین وداع خیلی سخت بود، بر عکس همه خداحافظیها. همسرم حلالیت طلبید. همیشه با آب و قرآن بدرقهاش میکردم. اما برای اولین بار خیلی با سرعت از ما جدا شد و من فرصت هیچ کدام از این کارها را پیدا نکردم.
🌿آقا رضا ساکش را برداشت و با دل کندن از همه تعلقات دنیوی چون پرندهای به سرعت پرید و رفت.
🌿 آقا رضا خیلی تند و سریع خداحافظی کرد تا وابستگیها کار دستش ندهد. خداحافظی عجیبی بود.
🌿🔶🌿🔶
🌿🔶🌿🔶
🌿🔶🌿🔶
اللهم عجل الولیک الفرج
شعر #امام_خامنهای برای #امام_زمان_(عج)
شعر منتشر شده در روزنامه کیهان مورخ شنبه ۲۵ تیر ماه ۹۰
دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است.
http://hozehfatemieh.blogfa.com/post/283
🔺حضور شهید عزیز #شهید_سیدرضا_طاهر در مراسم تشییع پیکر مطهر شهیدان سید محمود موسوی و مصطفی (کمیل) صفری تبار،در شهرستان بابل
🔸 #اولین_انتشار
🔹 #عکس_خاطره
🔸۱۷ شهریور ۱۳۹۰ تشییع پیکرشهیدکمیل
🍃🌸🍃
هِدیه به اَرواحِ مُطَهَّرِ شَهیدان، صَلَوات؛
"الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ"
🍃🌸🍃
#خاطرات_شهید
✍دوسال پیش، شب پنجم محرم بود. حسین گفت: میای بریم هیئت؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم.
با خودم فک کردم شاید یه #هیئت بزرگ و معروفیه که یه شب #محرم رو وقت میذاره و میره اونجا...وقتی رسیدیم جلوی هیئت، به ما گفتن هنوز شروع نشده...#حسین گفت مشکلی نداره؛ ما منتظر میمونیم تا شروع شه...
✍نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد...
✍وقتی داخل هیئت شدیم، جا خوردم، دیدم کلاً سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قرآن خوندنه...بعد از قرائت قرآن، حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه...
✍چشم هاشو بسته بود و میخوند، به جمعیت هم هیچ کاری نداشت...برگشتنی گفتم: حاج حسین، شما میدونستی اینجا اینقدر خلوته؟ گفت: بله، من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم...گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن، یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه...
🏴 #ذاکر_با_اخلاص🌷
🏴 #پاسدار_مدافعحرم
🏴 #شهید_حسین_معز_غلامی
🏴 #یاد_شهدا_باصلوات
🏴 #ماه_محرم #امام_حسین
🏴 #صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
🏴 #ویژه_ترین_های_شب_ششم
40.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عشق_قیمت_نداره
#دلتنگی_فرزندان_شهدا
@shahidaneharam
#بسم_رب_الشهدا
🕊گاهی #خادم_شهدا بودن سخت میشود...
🕊🕊گاهی نوشتن از #شهدا بینهایت سخت میشود...
😔گاهی دلمان صدتا چاک میشود آنجا #همسر_شهید گفت :غذای مورد علاقه آقاسید تا سه روز دست نزده روی گاز ماند
#شهید_سید_محمد_حسین_میردوستی
😔جان دادیم آن جا که #برادر_شهید گفت :لحظه تولد زینب حضور حاج محمد را زیبا درک میکردیم
#شهید_محمد_بلباسی
😔مردیم زنده شدیم آنجا همسر شهید از #یادت_باشد
#یادم_هست گفت
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
😔گریه کردیم آنجا که همسر شهید #مدافع_امنیت #شهید_پویا_اشکانی با آن سن کمش از چهل دو روز امیدش برای برگشت همسرش از کما گفت
😔قلبمان در حال سکته بود آنجا که #پدر_شهید فاطمیه #شهیدمحمد_حسین_حدادیان از وداع با روضه مصور علی اکبرخود گفت
😔مردیم زنده شدیم آنجا که همسر شهید #مدافع_وطن #شهید_کمیل_صفری_تبار از یاعلی ،یا امیرالمومنین خودش و کمیلش گفت
🌻گاهی #خادم بودن سخت میشود چرا که تا چند روز هی میپرسی چگونه تحمل کردید خانواده شهدا
بیاید وفادار خون #شهید باشیم
.
#التماس_شهادت
ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند
#رهسپاریم_با_ولایت_تا_شهادت
#شهدای_مدافع_وطن
#شهدای_دفاع_مقدس
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات❤️
|•جرعه ای کتاب📖•|
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
📕برشی از کتاب #یادت_باشد:
🔆 کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
🍁 به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
🍁 حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
🍁 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
🍁 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من!
🕊🌹شهید مدافع حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی