وقتی پدر نباشد اگر همه هم باشند انگار بی کسی
🍃خواستم ناز کنم ، دست کِشی تا به سرم
💔 دیدم این مویِ چنین سوخته نازی دارد؟!
خانوم جان چی کشیدی 😭😭
بوی غذا و سر پدر
موی سوخته و خار مغیلان
سیلی و ضربه به پهلو 😭😭😭
وای که چقدر این داستان آشناست
خانوم جان چقدر شبیه مادری شما 💔
امشب شب زیارتی سید الشهدا است
هم سر حسین است هم صدای گریه مادر می آید 💔
فکر کن رقیه هم شریک این داستان شود😭😭😭💔
مرا دشمن به قصد کُشت می زد
به جسم کوچک من مُشت می زد
هرآن گه پایم از ره خسته می شد
مرا با نیزه ای از پُشت می زد😭😭😭😭
از بازار شام چه بگویم
از عروسک ها بگویم یا پدر گفتن دختران شامی
یا از دست سنگینشان😭😭😭
هی لا به لای رد شدنها سنگ خوردیم
از هیزها از بد دهنها سنگ خوردیم
در بین کوچه از جوان و کودکان و
بالای بام از پیر زنها سنگ خوردیم💔
مرد یهودی سوی چشمان مرا برد
خولی لگد زد نیمی از جان مرا برد
بابا! تلفظ کردن نام تو سخت است
بدجور مشت زجر دندان مرا برد💔💔
فقط اونجا که حضرت رقیه میگه
عمو برگرد آب نمیخواهم تو نیستی عمه زینبم را کتک میزنند😭😭😭😭😭
خانوم جان
ما از دستای کوچیکت امشب حاجت میخواهیم
ما بچه شیعه ها تنهاییم
دلمان هوای صاحبمان را کرده
میشه به او بگویید زودتر بیاید😭😭