eitaa logo
امام زادگان عشق
90 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
352 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 ▪️ باید پایگاه «انسان‌سازی، عمران دل و دنیا، مقابله با دشمن، بصیرت‌افزایی و زمینه‌سازی برای » باشد؛ بنابراین وظیفه‌ی امام جماعت علاوه بر اقامه‌ی نماز، «اقامه‌ی حق و عدل، و ابلاغ احکام دینی» است. . @t_manzome_f_r
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با ختم یک صفحه از قرآن کریم . هدیه به ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات
ارسال شده از سروش+: 🌷جانم می‌رود🌷 قسمت بیست و سوم ✍ فاطمه امیری همه با تعحب به مهیا نگاه می ڪردند حاج آقا موسوی خندید ــــ پس احمد آبرومونو برد ـــ نه اختیار دارید حاج آقا مهیا رو به مریم گفت ـــ مریم طرح هارو زدم یه نگاه بنداز روشون ڪه اشڪال ندارن بدی چاپ ڪنن برات فلش را به سمت مریم برد ڪه مریم به شهابی که روی صندلی کنار میز کامپیوتر نشسته اشاره ڪرد ــــ بدینشون به آقای مهدوی مهیا به سمت شهاب رفت ـــ بگیر سید شهاب ڪه مشغول روشن ڪردن سیستم بود سرش را با تعجب بالا آورد اولین باری بود ڪه یڪ نامحرم او را اینطور صدا می ڪرد فلش را از دستش گرفت و وصلش ڪرد ــــ میگم سید حالتون بهتر شد؟ شهاب معذب بود مخصوصا ڪه دوستانش حضور داشتند در حالی ڪه طرح هارا بررسی می کرد آرام بله خدارو شڪری گفت ــــ میشه ما هم ببینیم شهاب شهاب مانیتورو به سمتشان چرخاند ـــ بله حاج آقا بفرمایید ـــ احسنت دخترم ڪارت عالی بود نظرت چیه مرادی روحانی جوان ڪه مهیا فهمید فامیلش مرادی هست سرش را به علامت تائید تڪان داد ــــ خیلے عالی شدند مخصوصا اونی ڪه برای نشست خواهرا با موضوع حجابه بقیه حرفش را تایید ڪردن جز نرجس و یڪی از پسرهای بسیجی ڪه از بدو ورود مهیا را با اخم نظاره گر بود ــــ خیلی ممنون خانم رضایی زحمت ڪشیدید چقدر تقدیم کنم؟؟ مهیا اخمی به شهاب ڪرد ـــ من خودم دوست داشتم این پوسترارو طراحي ڪنم پس این حرفا نیاز نیست ــــ منظوری نداشتم خانم رضایی آروم زیر لب گفت ـــ بله اصلا ڪاملا معلوم بود رو به مریم گفت ـــ مریم جان من خستم اگه کاری نداری من برم ــــ نه عزیزم زحمت ڪشیدی بعد از خداحافظی به طرف خانه رفت در طول راه به این فڪر می کرد که چطور توانست اینقدر راحت با این جماعت صحبت ڪند با اینڪه همیشه از آن ها دوری مے ڪرد به خانه رسید خانه غرق در سڪوت بود به اتاقش رفت از خستگی خودش را روی تخت انداخت زندگی برایش خسته ڪننده شده بود هر چه فڪر می کرد هدفی برا خود پیدا نمی ڪرد اصلا نمی داند مقصدش ڪجاست دوست داشت از این پریشانی خلاص شود روزها می گذشت و مهیا جز دانشگاه رفتن و طراحی پوستر ڪار دیگه ای نمی ڪرد امروز هم از همان روزهای خسته ڪننده ای بود ڪه از صبح تا غروب ڪلاس داشت و مهیا را از نفس انداخته بود مهیا خسته و بی حال وارد کوچه شد نگاهی به درمشکی رنگ خونه ی مریم انداخت با شنیدن صدای داد مردی و گریه زنی قدم هایش را تندتر کرد به آن ها که نزدیک شد آن ها را شناخت همسایه یشان بود عطیه ومحمود ادامه دارد ... ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯
🚨 معتقد به بستن فضای فرهنگی نیستیم اما با ولنگاری به‌شدت مخالفیم 🔻 رهبرانقلاب، در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت: 👈 نگرانی نسبت به مسئله حجاب، بجا و صحیح است 🔹️ در موضوع فرهنگ با حمله همه جانبه و جبهه وسیع بیگانگان مواجه هستیم و همه مسئولانی که با مسائل فرهنگ مرتبط هستند، باید به این موضوع توجه جدی داشته باشند. 🔹️ دشمنان نظام اسلامی صراحتاً می گویند که غلبه بر جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام با جنگ نظامی و تحریم اقتصادی امکان پذیر نیست و باید با نفوذ فرهنگی و تأثیرگذاری بر ذهن ها و مغزها و تحریک هوسها به این هدف رسید. 🔹️ ما معتقد به بستن فضای فرهنگی کشور نیستیم اما با ولنگاری فرهنگی به‌شدت مخالفیم. در شرایطی هستیم که جبهه مقابل ما و دستگاههای استکباری، همه امکانات فرهنگی و هنری خود را برای ضربه زدن به نظام اسلامی، به‌کار گرفته اند و ما باید برنامه‌ریزی جدی در مقابل این جبهه داشته باشیم. 🔹️ ابراز نگرانی نسبت به مسئله حجاب در جامعه، بجا و صحیح است. یک و یک مسئله قانونی است و در این زمینه باید در درجه اول دستگاههای دولتی و حکومتی و مدیران آنها مراقبت کنند تا براساس قانون عمل شود. 🔺️ باید حرکت دینی در کشور تقویت شود که این موضوع به پیشرفتهای مادی نیز کمک خواهد کرد. ۹۸/۵/۳۰ 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با ختم یک صفحه از قرآن کریم . هدیه به ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات
🔸 آغاز ثبت‌نام اربعین از امروز 🔹 ثبت‌نام زائران اربعین از ساعت ۱۰ صبح روز جمعه یکم شهریور ماه امسال در سامانه سماح به آدرس samah.haj.ir آغاز می‌شود.
⭕️ توییت معنی‌دار سردار سلیمانی به‌مناسبت روز مسجد
هر روز با ختم یک صفحه از قرآن کریم . هدیه به ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات
ارسال شده از سروش+: 🌷جانم می‌رود🌷 قسمت بیست و چهارم ✍ فاطمه امیری محمود دست بزن داشت و همیشه مهیا از ڪتڪ خوردن عطیه عصبی می شد با دو به طرفشان رفت ــــ هوووووی داری چیکار میڪنی محمود سرش را بلند کرد با دید مهیا پوزخندی زد.مهیا دست عطیه را گرفت و به طرف خودش کشید ـــ خجالت نمی کشی تو خیابون سر زنت داد می زنی ـــ آخه به تو چه جوجه. زنمه. دوست دارم مهیا فریاد زد ـــ غلط ڪردی دوس داری مگه شهر هرته. هاا عطیه برای اینکه می دانست همسر معتادش اگر عصبی بشه روی مهیا هم دست بلند می کند سعی در آروم کردن مهیا کرد ــــ مهیا جان بیخیال عزیزم چیزی نیست مهیا چشم غره ای به عطیه رفت ــــ تو ساڪت باش همین حرفارو میزنی که این از اینی که هست گستاختر میشه محمود جلو رفت ــــ زبونت هم که درازه نذار برات ببرمش بزارم کف دستت ـــ برو ببینم خر کی باشی محمود تا می خواست به مهیا حمله کند با صدایی ڪه آمد متوقف شد ــــ اینجا چه خبره (شهاب در حیاط قدم می زد و با تلفن صحبت می کرد ـــ بله حاج آقا ان شاء الله فردا صبح سبزیارو میارن خونمون اینجا خواهرا زحمت پاڪ کردنشو میڪشن ــــ قربان شما یا علی) چشمانش را بست نفس عمیقی کشید ولی با شنیدن داد وبیدادی چشمانش را باز کرد به سمت در رفت با دیدن محمود همسایه اشان که قصد حمله به دوتا خانمو داشت زود به طرفش رفت ـــ اینجا چه خبره همه به طرف صدا بر گشتن شهاب با دیدن مهیا شوکه شد ــــ آق شهاب بیا به این دختره بگو جم کنه بساطشو بره دعوا زن و شوهریه دخالت نکنه مهیا پوزخندی زد ـــ دعوا زنو شوهری جاش تو خونه است تو که داشتی وسط کوچه می زدیش بدبخت معتاد محمود دوباره می خواست به طرفشون بیاید که شهاب وسطشان ایستاد ـــ آروم باش آقا محمود زن حرمت داره نمیشه که روش دست بلند کرد اونم وسط کوچه محمود که خمار بود با لحن خماری گفت ـــ ما که کاری نکردیم آق شهاب این دختره است که عصبیم میکنه یکی نیست بهش بگه به تو چه جوجه مهیا بهش توپید ـــ خفه شو بو گندت کشتمون اصلا سید این مگه حالیش میشه حرمت چی هست شهاب با اخم نگاهی به مهیا انداخت ـــ خانم رضایی آروم باشید لطفا مهیا اخمی کرد و رویش را به طرف عطیه که در حال گریه زاری بود چرخاند نگاهی به مردمی که اطرافشون جمع شده بودند انداخت. مریم و مادرش وسط جمعیت بودند شهاب داشت محمود را آروم می کرد ولی محمود یک دفعه ای عصبی شد و به طرف عطیه حمله کرد که مهیا جلوی عطیه ایستاد محمود که به اوج عصبانیتش رسیده بود مهیا را محکم روی زمین هل داد مهیا روی زمین افتاد و سرش به زمین برخورد کرد شهاب سریع محمود را کنار کشید و فریاد زد ــــ داری چیکار میکنی مهیا با کمک مریم و مادر شهاب سر پا ایستاد پیشونیش زخم شده بود ـــ بدبخت معتاد تو جات اینجا نیست اصلا باید بری تو آشغالدونی زندگی ڪنی ڪثافت شهاب صدایش را بالا برد ـــ مهیا خانم لطفا شما چیزی نگید ادامه دارد ... ╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯