هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
#سلام_امام_زمانم
اللّٰهُمَّ اسْلُكْ بِنا عَلَىٰ يَدَيْهِ مِنْهاجَ الْهُدَىٰ، وَالْمَحَجَّةَ الْعُظْمَىٰ ...
خداوندا!
به دستان حضرت مهدی علیهالسلام ما را در جاده هدایت و شاهراه سعادت پیش ببر.
آقاترین!
سکوت مرا غرق نور کن
مارا قرین منت و لطف حضور کن
وقتی گناه کنج دلم سبز می شود
آقا شفاعت این ناصبور کن
میترسم از شبی که به دجال رو کنیم
آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
مهمان خانه امام شده بود.
موقع خداحافظی، حرف دلش را گفت:
راستش از دست خودم دلگیرم!
تا وقتی پیش شما هستم،
غصّهی دنیا سراغم نمیآید،
حسرت مال و منال مردم را نمیخورم،
اما همین که از پیش شما میروم،
همین که با مردم و اهل بازار مینشینم،
دوباره دلم هوای دنیا میکند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
بگذار قصهای برایت بگویم.
روزی یاران پیامبر به ایشان گفتند:
میترسیم ما منافق باشیم!
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
چطور؟!
گفتند:
هر وقت پای حرفهای شما مینشینیم،
جوری دنیا و غمهایش فراموشمان میشود انگار بهشت و جهنم را میبینیم.
اما همین که میرویم خانههایمان، انگار نه انگار!
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود:
نه، این نفاق نیست!
اینها وسوسهی شیطان است.
اما این را بدانید:
آن حس و حالی که گفتید،
اگر برایتان دائمی شود،
به جایی میرسید که حتی فرشتهها با شما دست میدهند.
آن وقت حتی میتوانید روی آبها راه بروید.
📚 برگرفته از کافی، ج۲، ص۴۲۳.
🔸🌺🔸--------------
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
@khademyaran_mahdavi
💞سلام بر امام زمانم💞
🔴 هیچ چیز جلودار این سپاه نیست
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
امام مهدی عجل ﷲ فرجه، با سپاهی حرکت میکند که اگر با کوهها روبرو شوند، کوهها را در هم میریزند و از دل کوهها راه خود را بر میگزینند.
قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ ...یَخْرُجُ بجَیْشٍ لَوْ اِسْتَقْبَلَ بِهِ الجِبالُ لَهَدَّ مَها وَ اتَخَّذَ فیها طَرِیقَاً.
📗يوم الخلاص، ص ۲۷۲
🌻العجلمولایغریبم
🌹 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک 🌹
🌷تعجیل در ظهور و سلامتی مولای مان عج پنج صلوات🌷
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِکَ الفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
🌹🍃🌹🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
#تقویم_امروز
امروز؛ شنبه
☀️ ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ هش
☪ ۱۶ شعبان ۱۴۴۶ هق
✝ ۱۵ فوریه ۲۰۲۵ میلادی
متعلق به پیامبر عزیز و اعظم؛ خاتمالنبیین حضرت #محمد_مصطفی صلیاللهعلیهوآله
ذکر امروز؛ یکصد مرتبه
یَا رَبَّ العَالَمِینَ
┈••✾•🌸مناسبتهای امروز🌸•✾••┈
📆 مناسبتهای شمسی
🌹سالروز شهادت محمدحسین یوسفاللهی از رزمندگان کرمان و دوستان حاج قاسم سلیمانی
📆 مناسبتهای قمری
🔹دستگيری و تبعيد "سيدجمال الدين اسدآبادی" به دستور "ناصرالدين شاه". ۱۳۰۸ ق - ۱۲۷۰ش
📆 مناسبتهای میلادی
🔹خروج کامل نیروهای متجاوز شوروی از افغانستان و روز ملی این کشور ۱۹۸۹م/۱۳۶۸ش
♦️🔅~~~ بیشتر بدانیم ~~~🔅♦️
📆 روزشمار:
🔹 ۶ روز تا کودتای انگلیسی رضاخان و انقراض حکومت قاجاریه - ۱۲۹۹ش
💐 ۱۵ روز تا آغاز ماه عبادت و بندگی؛ رمضان المبارک
🌹۲۵ روز تا روز شهید - سالروز صدور فرمان حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه مبنی بر تشکیل بنیاد شهید ۱۳۵۸ش
💐 ۲۹ روز تا نیمه رمضان؛ میلاد کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام ۳ق
🤲 ۳۲ روز تا اولین شب قدر
🏴 ۳۳ روز تا سالروز ضربت خوردن سیدالوصیین؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام توسط ابن ملجم یهودی ۴۰ق - روز آخر سال ۱۴۰۳ش - آغاز سال ۱۴۰۴ هش
🤲 ۳۴ روز تا دومین شب قدر
🏴 ۳۵ روز تا سالگرد شهادت مولیالموحدین امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بدست و به امر یهودزادگان - ۴۰ق
4_5794282023312949321.mp3
4.82M
#نماز_سکوی_پرواز40
چون که صد آمد.....نود هم پیش ماست!✅
نماز.... اوج نعمته يه انسانه...☺️
به کسی که نماز دادند...همه چیز دادند!👌👌👌
قدر این هم آغوشی بی واسطه رو بدونيم.💚💚💚💚💚💚
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🌸〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🌸〰💠
هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف اِمَامَ زَمَانِهِ، مَاتَ مِیتَهََ جَاهِلِیَّهََ
📖 کارگاههای آموزشی معارف مهدوی
✳️ "#نهضت_معرفت_مهدوی" ✳️
🔸ترم اول از دوره مقدماتی🔸
مخصوص بانوان شهرک شهید زینالدین
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈•
◀️ جلسه چهارم؛
🔹با عنوان: منابع معرفت حضرت ولیعصر ارواحنافداه ۱ (عقل، قرآن، روایات، ادعیه، مناجات)
🔹درخدمت استاد حجةالاسلام دکتر علی محمد باقی
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
📆 زمان: یکشنبه ۲۸ بهمن/ساعت ۱۵:۴۵ الی ۱۷:۱۵
🕌 مکان؛ مسجد حضرت علیبنابیطالب علیهماالسلام/خیابان ذوالفقار
🔸🌺🔸--------------
بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود استان قم
قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
@khademyaran_mahdavi
.
#خار_و_گل_میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_نود_و_سوم
با پیروزی نامزدهای خود با این رشد نگران شده بودند بنابراین تلاش های جدی تری برای برقراری تعادل آغاز شد، به نظر می رسید دستوراتی از سوی رهبران خارجی آمده بود که برای حل و فصل مسائل سخت تلاش کنند، بنابراین همه بخش ها شروع به کار کردند که باعث اصطکاک شدید در بسیاری از نقاط شد که بیش از یک بار به درگیری هایی می رسید که شروعش از دانشگاه ها می شد و سپس به خیابان ها و کوچه های مناطق و اردوگاه ها می رفت، جایی که حملات یک طرف به اعضای حزب دیگر انجام می گردید.
دانشجویان دختر نامزد نهضت ملی بودند؛ سپس پاسخ این حزب به اولی میآمد و به همین ترتیب در یک سری حملات که منجر به آسیب فیزیکی آن می شد و در بسیاری از موارد نیاز به درمان داشت در این فضا همه نسبت به گروه ها و سازمان های خود طرف بودند، هر کس با گروه خود طرف بود حتی با گفتن و دفاع از مواضع خود این موضوع در خانه ما تأثیر فوری داشت برادرم محمود فتحاوی برادرانم حسن و محمد پسر عمویم ابراهیم از نهضت اسلامی و همسایه و برادر همسر حسن از جبهه مردمی بلافاصله پس از انفجار هر گونه درگیری یا درگیری از این دست در خانه و روابط آنجا
منعکس می شد.
بحث داغ می شد و به سر و صدا تبدیل می شد تو این کار را ،کردی کردی تو کی هستی که این کار را انجام می دهی؟ فکر می کنی کی هستی؟ مادرم می ایستاد و سعی می کرد جبران کند و آشتی کنند یا حداقل این که کارها به دعوا تبدیل نشود و من معمولاً کنار او می ایستادم همسر محمود کنار او می ایستاد و همسر حسن با او می ایستاد ... و همه چیز تمام می شد. با پراکنده شدن ،جمعیت هر یک از آنها به اتاق خود می رفتند و سعی می کردند به طور عمدی و واضح از دیگری دوری کنند. خشم و عصبانیت خود را نسبت به دیگری نشان می دادند.
حضور ابراهیم در دانشگاه و نقش رهبری او در بلوک ،اسلامی احترام فوق العاده ای برای آن قائل بودم که ممکن بود به درجه قداست هم برسد اما به دلیل حضور در دانشگاه و نزدیک بودن به ایشان به وضوح متوجه این موضوع شدم. می ترسید که عده ای به او حمله کنند بنابراین سعی کردم تا جایی که می توانم به او نزدیک شوم تا زمانی که شرایط سخنرانی به من اجازه می داد و حرکت و ظاهرش به من اجازه می داد.
او گاهی ناپدید می شد و گاهی اوقات با فعالان بلوک می نشست یا می ایستاد من به آنها نزدیک نمی شدم، چون تصور می کردم در مورد مسائل خودشان صحبت می کنند آنها دوست ندارند در مورد آن به من بگویند به نظر می رسید اطلاعات نقش ابراهیم از طریق فعالان دانشجویی فتح به برادرم محمود که آنها او را یکی از رهبران خود می دانستند منتقل شده بود، در چهره محمود خشم و عصبانیت از ابراهیم را می دیدم که نمی توانست به او نزدیک شود یا حتی به او نزدیک می شد با او صحبت نمی کرد، حتی با سخنی که او را لمس کند یا ناراحتش کند این خط سرخ نزد مادرم بود.
زیرا عصبانیت ابراهیم از یکی از ما به معنای آمدن قیامت بود و ما اینگونه عادت کرده ایم از زمانی که مادرش او را ترک کرد. گاهی اوقات محمود سعی می کرد با ابراهیم صحبت کند و اعصابش را فشار می داد و سعی می کرد آن ها را کنترل کند تا مبادا درگیری ایجاد شود چون مادرم می آمد و عصبانیتش را روی سرش می ریخت و او شروع به صحبت می کرد. او در مورد اینکه چطور کارها این طور پیش نمی رود و کاری که او انجام می دهد اشتباه است و غیره، که نشان می داد ابراهیم را مسئول می داند و گروه او مسئول درگیری هایی است که رخ می دهد.
ابراهیم لبخندی می زد و می گفت مرد تو می خواهی مسئولیت را به گردن ما بیاندازی... ما درگیری را شروع نکردیم و تو حاضر نیستی وجود ما را به عنوان یک نیروی مردمی و به عنوان یک جریان سیاسی و اجتماعی مخالف با تو بپذیری و اعتراف کنی. محمود پاسخ می داد شما هستید که به خشونت و استفاده از چوب و زنجیر و تبر گرایش دارید شما هستید که سازمانی را به رسمیت نمی شناسید آزادی فلسطین و مسئولیت خود را بر عهده نمی گیرید.
مبارزه مسلحانه شما علیه مردم است به نمایندگان جنبش ملی حمله می کنید در حالی که اشغالگران شما را زیر نظر دارند. ابراهیم با سرزنش به او نگاه می کند و می پرسد آیا این تهمت نیست که ما دوست اشغالگران هستیم؟
ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
شبتون پر از
گرمایِ عشق و مهر
پر از حسهایِ
ناب و دوست داشتنی
آرامش را برایتان آرزو دارم
🌷شبتون سرشار از آرامش وعشق🌷
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷