eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.7هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
4.5هزار ویدیو
49 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اگہ یه روز خواستے تعریفے براۍ شهید پیدا کنے.. بگو شهیــد یعنے بارانـ ‌حُسْنِ باران این است کہ⇣ زمینے ست ولے آسمانے شده است و به امدادِ زمین مےآید . . !:)🌱
شرحی از کار دیشب سپاه 😍😍
الان وقتشه بگیم؛‎✌️🏿
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 شلیک موشک های سپاه به سمت پایگاه های تروریست های موساد و آمریکا در عراق و سوریه منم که اهل ایرانم حریفت منم حزب الله لبنانم حریفت منم از عراق راه افتادم حریفت منم به شاه نجف دل دادم حریفت منم شبیه هر فلسطینی حریفت منم انی احامی عن دینی
یزدان قجری جوانی متولد سال ۱۳۶۴ در شهرستان بروجن استان چهارمحال و بختیاری ۹ سال پیش در آزمون استخدامی شرکت راه‌آهن پذیرفته می‌شود، چندماهی را برای آموزش راهی اصفهان و بالاخره مشغول به کار می‌شود، از شوق و اشتیاقش برای خانواده می‌گوید آن‌ها از خوشحالی یزدان در پوست خود نمی‌گنجند مادر آستین‌هایش را بالا می‌زند تا دختری در خور پسر شاخ و شمشادش پیدا کند. انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا یزدان از استخدام کارخانه ورق خودرو خارج و برای کار راهی شهری دیگر شود هیچ‌کس آن زمان نمی‌دانست چه چیزی در انتظار یزدان است و روزگار چه خوابی برایش دیده. چند سال بعد از مشغول شدن در راه‌آهن ازدواج می‌کند و صاحب دختری می‌شود و حالا این روزها که بهار پنج سالگیش را پشت سر می‌گذارد آن‌چنان از پدر دلبری می‌کند که پدر را جَلد خانه کرده است. هر کجا نامی از پدر و دختر آورده می‌شود و از شیرین‌زبانی و دلبری دخترکی گفته می‌شود بی‌اختیار پَرت می‌شوم داخل روضه‌ای که روضه‌خوانش از بابایی بودن دخترها می‌گوید از دخترکی سه‌ساله می‌گوید و خیمه‌های آتش‌گرفته. دیگر تنها دلخوشی‌اش قاب عکس روی طاقچه و خاطرات پدر است گاهی به قدری دلتنگی بی‌قرارشان می‌کند که دیگر همان قاب عکس هم مرهم زخم‌هایشان نمی‌شود، نیستی تا دلخوش شوند به داشتن بابا در این روزها. یک دختر ۵ساله به نام آرام داشتند که بیقراره پدر شده😭
ژانر سپاه خطاب به موساد رو با این توییت خاتمه میدیم یاعلی
🖼 برای یک لحظه لبخند‌ روی لبان کاپشن صورتی با گوشواره‌های قلبی ❌ تصویرسازی توسط هوش مصنوعی
🥀 🌷⬅️ پسرک فلافل فروش» عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است. 🌷شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن 93 در سامرا به فیض شهادت نائل آمد و عصر دیروز و پس از حدود هفت‌ماه از زمان شهادت وی، کتاب زندگی‌نامه وی به همراه مستند «عارف مسلح» رونمایی شد. 🌷این کتاب توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر شده است . پسرک فلافل فروش» حاوی مجموعه خاطراتی از پدر، مادر، خواهر و جمعی از دوستان و آشنایان شهید در ایران و عراق، از دوران کودکی تا زمان شهادت است و عنوان کتاب نیز برگرفته از عنوان یکی از همین خاطرات می‌باشد.   🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
تعریف می کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسائل مورد نیاز به گروهش  میرسوند . ما هر وقت می خواستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم . یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم . چراغ موتورش روشن می رفت . چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناصه بزنند .  خندید . من عصبانى شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم مارو می زنند . دوباره خندید . و گفت: مگر خاطرات شهید کاوه رو نخوندى . که گفته. شب روى خاک ریز راه می رفت . و تیر هاى رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین . تیر میخورى . در جواب می گفت اون تیرى که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده . و شهید مصطفى می گفت: حسن می خندید و می گفت: نگران نباش اون تیرى که قسمت من باشه . هنوز وقتش نشده . و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایى براش افتاد . و بعد چه خوب به شهادت رسید ...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا