💠شهید محمد اسلام نسب نقل می کرد: یک شب دلم گرفته بود، گفتم برم پیش دست بالا...
تا نیمه شب سرگرم صحبت بودیم، بعد هم در همان چادر غلامعلی خوابیدم.
هوا سرد بود و خوابم نمی برد. حدود ساعت 3 شب بود که دیدم آرام بلند شد و به نماز قامت بست. تا اذان صبح، در حال رکوع و سجود بود.
"الله اکبر" اذان که در محوطه پیچید، خودش را از سجاده کند و خزید زیر پتو...
اذان به "حی علی خیر العمل" که رسید یکی از بچه ها ما را برای نماز صدا زد. غلامعلی بلند شد.دست هایش را به دو سمت کشید تا مثلاً خستگی خواب از تنش برود.
جوری ادا در می آورد که گویی در خوابی عمیق بوده، به اتفاق برای گرفتن وضو به سمت تانکر آب رفتیم. گفتم: غلامعلی، تو که وضو داری...
سرخ و سفید شد و گفت: هیس... خواب دیدی خیر باشه...
#شهید غلامعلی دست بالا
#شهدای فارس
#سالگردشهادت
💢در میان فرماندهان لشکر، حاج منصور سیره و روش خاصی در برخورد با زیر دستان خود داشت. بر دل ها فرماندهی می کرد نه جسم ها. قبل از اینکه فرمانده باشد با نيروهاى جوانش مثل برادرى دلسوز رفتار مى كرد.
حاج منصور مثل يك روانشناس چیره دست آن ها را واکاوی می کرد و با هر کدام مطابق روحیات خودش برخورد می کرد.
اگر نیرویی به او معرفی می شد، در همان دو سه روز اول او را مى شناخت و با او رفيق مى شد و ديگر هيچ چيز نمى توانست آنها را از هم جدا كند. شاید به همین علت بود که شلوغ ترين، نا فرمانبرترين نیروها و بچه هايي كه به خاطر مسائل مختلف از گردان ها و واحدهاى ديگر اخراج می شدند را جذب خودش می کرد و پس از مدتی همان اخراجی ها می شدند بهترین نیرو....
#شهید حاج منصور خادم صادق
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
#معجــزه_مــادر
🔰مےگفــت : *غواص هــا مظلــوم #شهیــد می شــوند.
سنگر غواصـی هیچ چیـز جز آب نیسـت وقتے تـیر مےخـوره بایــد دندوناشــو روے هــم فشــار بده تا ناله هــم نکنه...😔
نه مے تونــه پنــاه بگــیره، نه می تونه دفاع کـنه، نه می تونه فرار ڪنه..
🔰دم بالاییــش توی تاریڪے از آب بیرون زده بود.آروم گــفتم "امیر، کوسه!😨
گفت" هیـس دارم می بینمــش" دیــدم داره ذکر مے گه.
ڪوســه دورمون چرخــید...😱
اشهدم رو خونــدم...😔
صـداش هیــچ وقـت یادم نمی ره : یا مادر یا #فاطـمه_زهـــرا خــودت ڪمکمــون کن*.😨
نمیشد دســت به اسلحه ببــریم. آخه اگه صدایـی ازمون در می اومــد با تیر عراقــیا سوراخ می شــدیم.
کوسه نزدیک شد...
دوباره صــدا زد: #یامــادر یا فاطمه زهــــــرا....
کوسـه از مــا دور شد و رفت. 😳
امیر توی آب گریه اش گرفـــت. 😭
پاش به خاک که رسید هوایے شده بود.
توے این مدت اگه اســم حضــرت زهرا رو می شنید گریه میکرد.
#شهید محمــد (امیر)فرهادیان فر
#شهـدای_فارس
#سالگـردشــهادت
♻️وصیتی که محقق شد...
💠سعید عملیات محرم, در شرهانی شهید شد, از جنازه اش هم خبری نشد....
برادر بزرگمان محمد, طاقات دوری از برادرش سعید را نداشت, بلافاصله به جبهه اعزام شد.
هنوز بیست روز از شهادت سعید نگذشته وصیتش را نوشت :
مادر هرگاه خبر شهادتم را برایت آوردن بدان تیر به دوجای بدنم اصابت میکند اول به مغزم که به فکر خداست و دوم به قلبم چون برای ملت مسلمان می تپد.
وقتی خبر شهادتش آمد، مادر شک نداشت به تحقق وعده محمد, که تیری در سر و تیری به قلبش نشسته بود...
#شهید محمد بادرام
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
11.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«اَزهَرتِکرِآریخَستِهاَمجز؛
دوصِتدآشتَنِتُورِفیق»
شَهادَتتمُبارَک..♥️(:
#شهیدرضـاحاجـیزاده🌸
#سالگـردشهـادت