🌱یکی از بستگانِ صیاد شیرازی از سربازی فرارکرده بود و پروندهاش رو فرستاده بودند دادگاه نظامی، دادگاه هم به زندان محکومش کرد. مادرِ صیاد زنگ زد دفتر و گفت: به علی بگو یه کاری براش کنه ، این پسر جوونه ، گناه داره....
بهشون گفتم: حاج خانوم! خودتون به پسرتون بگین بهتر نیست؟
مادر صیاد گفت: قبول نمی کنه!
پرسیدم: چرا؟
مادر صیاد : علی خودش زنگ زد و گفت: عزیز جون! فامیل وقتی برام محترمه که آبروی نظام رو حفظ کنه و آبروی من رو نبره ...
🌷خاطره ای از زندگی امیرسپهبد شهید علی صیاد شیرازی
📚منبع: یادگاران 11 « کتاب صیاد شیرازی ، صفحه 57
#شهیدصیادشیرازی
• بسمربالقلم •
#شهیدصیادشیرازی:
[پروردگارا! رفتن در دستِ تو است؛
من نمیدانم چه موقع خواهم رفت
ولی میدانم که از تو باید بخواهم
مرا در رکابِ امام زمانم قرار دهی
و آنقدر با دشمنان قسم خوردهات
بجنگم تا به فیضِ شهادت برسم!✨]
#اللهمعجللولیکالفرج