این هم همان عکسی است که زمان دفن شهید #حسنباقری است که #محمدباقری با مادرش حاضر شدن
🖤🖤🇮🇷
مادری که با شهادت فرزندش از شرمندگی درآمد
🔹دوران انقلاب و حتی دوران جنگ زیاد به بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا می رفتم. از این که مادر شهید نبودم، احساس شرمندگی داشتم. همیشه وقتی با پدر و مادر شهدا رو به رو می شدم، می ماندم به آنها چه بگویم. وقتی حسن شهید شد کمی از شرمندگی بیرون آمدم و خدا را شاکر هستم.
🔹وقتی محمد زنگ زد تا خبر شهادت برادرش را بدهد، همین که گوشی را از پدرش گرفتم و خبر مصدومیتش را شنیدم، احساس کردم نیرویی وارد سینهام شد. لطف خدا بود که صبری در من ایجاد شد. گفتم: شهادت مبارکش باشد.
🔹وقتی خبر شهادتش پخش شد، مشکی نپوشیدم و اجازه ندادم کسی به من تسلیت بگوید. حسن که نمرده بود؛ شهید شده بود. زنده بود. تازه او خودش شهادت را خواسته بود.
🔹البته گاهی از اینکه چرا با این شرایط که پدر و مادرش پیرند و همسر جوان و کودکی در دست دارد، شهادت را انتخاب کرده، متعجب میشدم، اما وقتی میدیدم که همه رفتنی هستیم، چه بهتر که سعادتمند برویم، آرام میشدم.
راوی: مادر شهید
✍کتاب ملاقات در فکه؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی)
#حسن_باقری
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج