🌼 #نعم_الرفیق 🌼
من یادمہ ما هروقت مے رفتیم حرم امام رضا (ع) (محمد صحن اسمائیل طلا رو خیلے دوست داشت ) جاے خاصے رو داشتیم .
بہش مے گفتیم ما همہ اینجا مے شینیم وقتے مے دید ما ڪجا نشستیم بعد مے رفت شروع مے ڪرد طواف ڪردن بہ قول خودش ،ڪیفیت زیارتش تو حرم امام رضا (ع) همیشہ بہ این حالت بود .
آنقدر دور حرم تو حیاط ها مے چرخید
یہ موقع دہ دور ،هفت دور .
طورے ڪہ پاهاش درد مے گرفت شاید
ساعت ها طول مے ڪشید و من همیشہ مے گفتم این چہ وضع زیارت ڪردنہ !
بشین یہ جا دعا بخون ،نماز بخون
بہش مے گفتم ڪہ چیڪار مے ڪنے ؟
مے گفت : من آنقدر دور آقا مے گردم تا آقا خودش بہ من بگہ حالا بسہ حالا اینجا بشین و با من حرف بزن و بعد مے شینم حرفامو مے زنم
یادتان هست قرار آن روزها
هر کس شهید شد
جاماندگان از قافله را
در روز قیامت شفاعت کند
یادتان هست؟!
ما که آن روز نبودیم
تا نفس بکشیم در هوایتان
ولی خدا شاهد است
هوایتان از سرمان نمیافتد
میشود به یاد ما هم باشید؟...
عزاداری رزمندگان گردان حضرت علیاصغر
لشکر۱۰ حضرتسیدالشهداء(ع) در عزای اباعبدالله
شوش دانیال - سال ۱۳۶۴
#محرم
#امام_حسین
•
•
تعبیر بسیار عجیب و عاشقانه مجری تلوزیون ملی عراق در وصف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
نمیدانم در کدام روز از محرم تو را یاد کنم
🏴روزمسلم بن عقیل چون تو فرستادهٔ (رهبرت)، ومیهمان ما بودی!؟
🏴یا روزحبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی مابودی!؟
🏴یا روزقاسم چون اسمت قاسم بود!؟
🏴یا روزعلی اکبر چون قطعه قطعه شدی!؟
🏴یا روزعباس چون حامل علم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد!؟
چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم
سردار دلها بعد از شهادتت، هر وقت به عبارت "سلام بر حسین(ع) و اصحاب حسین(ع)" میرسیم تو را یاد می کنیم...
#حآج_قاسم..
هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهر همه شهدا
خاصا عزیز دل حاج قاسم #سلیمانی
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#درسی_از_رسول
از زبان خودِ شهید خلیلی:
امیر گفت: چقدر کلاهت #قشنگه
من هم کلاهم را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد.
وقتی به صورت امیر و #خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم که می توانم با #بخشیدن چیز هایی که #دوست دارم، دوستانم را خوشحال کنم؛
حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از رفقایم به من منتقل میشد برایم #با_ارزش_تر بود.
📚کتاب رفیق مثل رسول
#شهید #رسول_خلیلی
لوح | «گوهر اشک بر حسین فاطمه 🌱»
شهید حاج قاسم سلیمانی:
خدایا! .... همراه خود دو چشم بسته آوردهام که ثروت آن در کنار همه ناپاکیها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهلبیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.
بخشی از وصیتنامه الهی سیاسی شهید سلیمانی
3.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️حقیقت را اگر بخواهید روز عاشورا هنوز به شب نرسیده است ▪️▪️▪️
#شهید_آوینی
#شمر_زمانه_ات_را_بشناس
1.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 یک جوان ۳۵ساله در هیئت از دنیا رفت
🔹شب ششم محرم امسال در هیئت عرشالحسین تهرانپارس که این روزها مجلس عزای خود را در فرهنگسرای اشراق برپا کرده، حالوهوای عجیبی برپا شده.
🔹جوان ۳۵ سالهای بهنام نیما دلدار، بعد از اینکه نماز خود را در حسینیه اقامه کرد، در فضای هیئت نشست تا از سخنرانی استفاده کند اما در همین لحظات سکته کرد.
🔹با اورژانس تمام گرفته شد. یکی از هیئتیها که دورۀ اورژانس دیده بود، شروع به احیا کرد. عوامل اورژانس رسیدند و باز احیا ادامه داشت.
🔹اواسط روضه بود و روضهخوان گفت ما کارمان نوکری است و #امام_حسین(ع) کارش چیز دیگری است. در این شب استثنائا برقها خاموش نشد.
🔹در ادامه به گوش روضهخوان رساندند که کار تقریباً تمام شده. او گفت چطوری بعضیها پیش خدا میروند.
🔹هنوز پیکر این جوان دفن نشده بود که مجلس روضه، مجلس ختم او شد.
#شمر_زمانه_ات_را_بشناس
پروردگارا!
زمان،مکان و نحوهی شهادتم را
به گونهای قرار ده که بیشترین پیروزی
سود و عزت را برای اسلام عزیز و شیعیان امیرالمومنین(ع) و حزبالله و بیشترین
شکست و ذلت را برای دشمنانت و حزب شیطان در پی داشته باشد!
#شهیدمحمودرادمهر
تا نشستم توی ماشین دیدم یک عالمه ماشین آمده برای عروسکشان!
دل محسن به این کار رضا نمیداد!
وقتی دید خیلی جیغ جیغ میکنند و بوق
میزنند گفت: پایهای همشون رو بپیچونیم؟!
گفتم: گناه دارن! گفت: نه باحاله!
لای ماشینها پیچید توی یک فرعی
پارو گذاشت روی گاز و با سرعت وسط
شلوغیها قالشون گذاشت
تا اذان مغرب پخش شد کنار خیابان ایستاد
که بیا برای هم دعاکنیم!
زرنگی کرد..گفت من دعا میکنم تو آمین بگو!
همان اول آرزوی شهادت و رو سفید شدن کرد..
توی اَشهد اَن علیاً ولی الله طلب شهادت کرد..
اشکم جاری شد!
#سربلند
#شهیدمحسنحججی
3.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنویسیدکهاینگونهشدهسرگشته؛
یکقدمرفتهبهخیمهدوقدمبرگشته . .💔
❣️مقتل عشق
🏴پدرمان، مرحوم حاج محمد کسائی، از روضه خوان های قدیم شیراز بود. دهه اول محرم منزل ما محل رفت و آمد هیات ها و بزرگان هیات های شیراز بود و مراسم روضه و سینه زنی مفصل بر پا بود بزرگانی مثل شهید دستغیب تا مرحوم حاج حسین فرهنگ و مرحوم ملا علی و علی اصغر سیف و ... برای مراسم به منزل ما می آمدند.
مادر می گفت وقتی علی دنیا آمد، پدر وقتی در مراسم ها می خواست روضه حضرت علی اصغر(ع) بخواند، قنداقه علی را روی دست بلند می کرد و برای جمعیت روضه علی اصغر می خواند...
علی هم مثل پدر اهل منبر بود، صبح های جمعه به منزل حاج فرهنگ که سال ها هر جمعه برای امام حسین مراسم داشتند می رفت و می گفت به سه نیت آمدم، هم صله رحم، هم مجلس حسین، هم اگر کسی نبود منبر بروم!
یکبار به ایشان خبر دادند که امشب هیچ کس پیدا نکردیم برای هیات مرکز پیاده مداحی کند، امشب مراسم را تعطیل کنیم!
گفتم خودم می خوانم. در یک ساعت خودش اشعاری برای اباعبدالله سرود و شب خودش هم سخنرانی کرد هم مداحی کرد و نگذاشت مراسم و هیات تعطیل شود.
علی می گفت من عید غدیر دنیا امدم، عید غدیر ازدواج کردم، دوست دارم عید غدیر هم شهید شوم!
عید غدیر سال 1366 بود که برای دیدن پیکرش به معراج شهدا رفتم. تا درب تابوت را باز کردند، دیدم ترکش حنجره اش را بریده است...
ناخودآگاه یاد پدر افتادم که او را روی دست بلند می کرد و روضه حضرت علی اصغر می خواند...
راوی برادر شهید
🌹🌷🌹
هدیه به شهید حاج علی کسائی صلوات
#محرم