پروردگارا!
زمان،مکان و نحوهی شهادتم را
به گونهای قرار ده که بیشترین پیروزی
سود و عزت را برای اسلام عزیز و شیعیان امیرالمومنین(ع) و حزبالله و بیشترین
شکست و ذلت را برای دشمنانت و حزب شیطان در پی داشته باشد!
#شهیدمحمودرادمهر
تا نشستم توی ماشین دیدم یک عالمه ماشین آمده برای عروسکشان!
دل محسن به این کار رضا نمیداد!
وقتی دید خیلی جیغ جیغ میکنند و بوق
میزنند گفت: پایهای همشون رو بپیچونیم؟!
گفتم: گناه دارن! گفت: نه باحاله!
لای ماشینها پیچید توی یک فرعی
پارو گذاشت روی گاز و با سرعت وسط
شلوغیها قالشون گذاشت
تا اذان مغرب پخش شد کنار خیابان ایستاد
که بیا برای هم دعاکنیم!
زرنگی کرد..گفت من دعا میکنم تو آمین بگو!
همان اول آرزوی شهادت و رو سفید شدن کرد..
توی اَشهد اَن علیاً ولی الله طلب شهادت کرد..
اشکم جاری شد!
#سربلند
#شهیدمحسنحججی
3.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنویسیدکهاینگونهشدهسرگشته؛
یکقدمرفتهبهخیمهدوقدمبرگشته . .💔
❣️مقتل عشق
🏴پدرمان، مرحوم حاج محمد کسائی، از روضه خوان های قدیم شیراز بود. دهه اول محرم منزل ما محل رفت و آمد هیات ها و بزرگان هیات های شیراز بود و مراسم روضه و سینه زنی مفصل بر پا بود بزرگانی مثل شهید دستغیب تا مرحوم حاج حسین فرهنگ و مرحوم ملا علی و علی اصغر سیف و ... برای مراسم به منزل ما می آمدند.
مادر می گفت وقتی علی دنیا آمد، پدر وقتی در مراسم ها می خواست روضه حضرت علی اصغر(ع) بخواند، قنداقه علی را روی دست بلند می کرد و برای جمعیت روضه علی اصغر می خواند...
علی هم مثل پدر اهل منبر بود، صبح های جمعه به منزل حاج فرهنگ که سال ها هر جمعه برای امام حسین مراسم داشتند می رفت و می گفت به سه نیت آمدم، هم صله رحم، هم مجلس حسین، هم اگر کسی نبود منبر بروم!
یکبار به ایشان خبر دادند که امشب هیچ کس پیدا نکردیم برای هیات مرکز پیاده مداحی کند، امشب مراسم را تعطیل کنیم!
گفتم خودم می خوانم. در یک ساعت خودش اشعاری برای اباعبدالله سرود و شب خودش هم سخنرانی کرد هم مداحی کرد و نگذاشت مراسم و هیات تعطیل شود.
علی می گفت من عید غدیر دنیا امدم، عید غدیر ازدواج کردم، دوست دارم عید غدیر هم شهید شوم!
عید غدیر سال 1366 بود که برای دیدن پیکرش به معراج شهدا رفتم. تا درب تابوت را باز کردند، دیدم ترکش حنجره اش را بریده است...
ناخودآگاه یاد پدر افتادم که او را روی دست بلند می کرد و روضه حضرت علی اصغر می خواند...
راوی برادر شهید
🌹🌷🌹
هدیه به شهید حاج علی کسائی صلوات
#محرم
یکیمیگفت؛
#بازنوبچهرفتیمکربلا:)
شباول؛
#همسرمگفتخستم
رفتنهتل
#بادخترمرفتیمحرم؛🖐🏻:)
بینالحرمین . . .
#داشتنروضهمیخوندن
ماهمرفتیم.
#بهخودماومدم؛
دیدمدخترمنیست!
#میگفتهمهجاروزیروروکردمولی
نبود؛)
#روشنمیشدبدونبچشبرههتل!
نشستهمونجاتاصبحشایدپیداشد؛
#گذشت . . .
نیومدمنمعصبیشدم؛
#بلندشدم
رفتمحرمحضرتعباس
#گفتماینرسممهمونداریِ؟!
منالانجوابزنمچیبدم؟!
#گفتناامیدبرگشتمخونه . .
دراتاقکهبازکردم؛
#دیدمدخترم
تویبغلهمسرمخوابیدهシ
#بههمسرمگفتمدخترمونکِیاومده؟!
گفت:دیشبیهآقاییاوردش...
#دخترمکهبیدارشد؛
ازشپرسیدمکیآوردتتاینجا؟!
#گفتیهآقایمهربونمنوآورد.
بهمگفتبهباباتبگو؛
#مایهسهسالهگمکردیم💔؛)
نمیزارمدیگهکسیشرمندهزنوبچش
#بشه!.؛)
یکیمیگفت؛
#بازنوبچهرفتیمکربلا:)
شباول؛
#همسرمگفتخستم
رفتنهتل
#بادخترمرفتیمحرم؛🖐🏻:)
بینالحرمین . . .
#داشتنروضهمیخوندن
ماهمرفتیم.
#بهخودماومدم؛
دیدمدخترمنیست!
#میگفتهمهجاروزیروروکردمولی
نبود؛)
#روشنمیشدبدونبچشبرههتل!
نشستهمونجاتاصبحشایدپیداشد؛
#گذشت . . .
نیومدمنمعصبیشدم؛
#بلندشدم
رفتمحرمحضرتعباس
#گفتماینرسممهمونداریِ؟!
منالانجوابزنمچیبدم؟!
#گفتناامیدبرگشتمخونه . .
دراتاقکهبازکردم؛
#دیدمدخترم
تویبغلهمسرمخوابیدهシ
#بههمسرمگفتمدخترمونکِیاومده؟!
گفت:دیشبیهآقاییاوردش...
#دخترمکهبیدارشد؛
ازشپرسیدمکیآوردتتاینجا؟!
#گفتیهآقایمهربونمنوآورد.
بهمگفتبهباباتبگو؛
#مایهسهسالهگمکردیم💔؛)
نمیزارمدیگهکسیشرمندهزنوبچش
#بشه!.؛)
🥀عزیزانم !
خدا را در هر زمان و مکان فراموش نکنید و خواندن سه مرتبه آیت الکرسی را ترک نکنید که واقعا من تجربه کردم ؛ جدا ار محافظت از جان ، در برابر تیرهای وسوسه شیطان مثل سپر از شما محافظت می کند و نماز را ترک نکنید تا خدا را گم نکنید و در اصل خودتان را گم نکنید.
#شهید_حمیدرضا_دایی_تقی
پ.ن :زندگی که بر مدار سیره و مرام شهدا که تاسی گرفته از مکتب حسین هستند باشد مطمئن باشید بیراهه ها هرگز در مسیر عمرتان رخ نمون نمیکنند.
▪️🌷عاقبتتون شهدایی🌷▪️