eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شهدای مدافع امنیت و حرم
●یارِ‌هِجدَه‌ساله..🥀... ●هِجدَه‌سالِ‌دیگَرهَم‌بِمان... ● . . .💔 ○فَاطمیه‌آمده‌آن‌هَمدم‌ومُونس‌کُجاست °شَمع‌مِي‌پرسد زِپروانه گُل‌نَرگس کُجاست ○درعَزاي مَادرت‌یَابن‌اَلحسن یِک‌دم‌ بیا ‌‌°تَانَگویند این‌جَماعت بَاني‌مَجلس کُجاست ●🌱 -چراغِ‌سرِقبرِزهرا(س)‌کجائي؟ اَلْلّهُمَّ‌عَجِّل‌فَرَجَ‌منتَِقمِ‌الزَّهرٰاء‌سَلٰامُ‌اللهِ‌عَلَیهما
«ببخش آن گناهانی که.. اشتیاق ما را به اباعبدالله   کم میکند،‌آن معصیت هایی که مارا تامرزِ خداحافظی با حسین می برد»
زندگے به سبک شهـــــدا ماه رمضان برای احمد طعم خاصی داشت، انتظار ماه رمضان را می‌کشید که اعتکاف کند و شبهای قدر احیا و شب زنده داری نماید.... او رمضان را ایستگاهی برای توقف و به راه افتادن با نیروی بیشتر می‌دانست و سفارش می‌کرد که به ایتام رسیدگی کنیم، از بچه‌های کشافه می‌خواست هر کس چیزی با خود از خانه بیاورد و همه را به خانواده‌های مستضعفی که می‌شناخت می‌داد، با این کار هم بخشندگی را به اعضای کشافه آموزش می‌داد و هم انجام کار گروهی و در واقع می‌خواست همه را در این امر مستحب شریک کند... شهیـد احمـــــد محمد مشلـــــب
خدا کمکش رو به کسانی میده که مطیعش باشند و مجری محض اوامرش :)☘️
من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده‌اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما در دنیایی هستیمکه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهاطعم آرامش را در آن نچشیده است... حسین اخضر فرمودن!
ســراغ‌ قبرِ شهیدهایی که زیادزائر ندارند برویــدآنها چیزهایــی که می‌خواهند به صدنفر بدهندرابه یک‌ نفــر می‌دهند..🥺💔 برادرشھیدم
🙃🍃 از تیپش خوشم نمی آمد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود شلوار شش جیب پلنگی گشاد می پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می انداخت روی شلوار در فصل سرما با اورکت سپاهی اش تابلو بود یک کیف برزنتی کوله مانند یک وری می انداخت روی شانه‌اش شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ وقتی راه می رفت کفش هایش را رویِ زمین می‌کشید ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر می‌دیدمش به دوستانم می گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده! به خودش هم گفتم آمد اتاق بسیج خواهران و پشت به ما و رو به دیوار نشست😶😅
امروز‌اسرائیل‌بیشتر‌از‌اسلحہ‌ازاین‌دوربین‌ورسانہ‌میترسہ!°°