eitaa logo
شهدای مدافع امنیت و حرم
1.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
74 فایل
سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه اگه خدا عاشقت بشه خوب تورو خریداری میکنه 💚🌱 #شهید_محسن_حججی️ فقط جهت تبادلات و همسایگی و ادمین شدن به پیوی بنده: 👇🏻 @LabikorHussein313 ✅کپی آزاده و با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان حلال می باشد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدجهاد مسئول یک پرونده بسیار حساس بود!" و فرماندهی گروهی از اعضای مقاومت را در جولان اشغالی بر عهده داشت.. هدف شهید جهاد ایجاد یک فضایی از مقاومت بود تا بدین ترتیب مقدمات آزاد سازی این منطقه از تصرف صهیونیستها فراهم شود ... نکته قابل تأمل این است که چگونه فرماندهان و رهبران ارشد مقاومت به این نتیجه رسیدند که چنین پرونده مهمی را به شهید جهاد با سن و سال کم ، واگذار و به او اعتماد کنند ...!! این واقعا ناشی از شخصیت بزرگ جهاد بود‌
چَشم‌های‌یک‌شھید حَتۍازپشـت‌ِقابِ‌شیشِه‌ای؛ خیره‌خیره‌دنبال‌ِتوست که‌به‌گناه‌آلوده‌نشوی.. به‌چَشم‌هایشان‌قسم، تورامۍبینند...!
تصاویر وداع دردناک فرزندان شهدا با بابای شهیدشان امروز زابل بیش از هرچیز تکرار قصه جدایی فرزندان شهدای کربلا از پیکر پاک درخون خفتگان صحرای کربلا بود🥲
شب شب زیارت امام حسین❤️ 🍃هر جا غم تو هست، به جز غم عزیز نیست پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست 🍃از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست
خوشا آنان که بر بال ملائک، نشستند و صفا کردند و رفتند...
●سعید تیربارچی بود. شهید زهره وند که همشهری مان بود همزمان با برادرم به شهادت رسید. سعید چون تیربارچی بود نمی توانستند او را بزنند. همرزمانش می گفتند تک تیراندازها تند و تند به طرفش شلیک می کردند. فرماندهشان تعریف می کرد ظهر که عملیات شروع شد، تا شب وهابی ها به طرف ما خمپاره شلیک می کردند. موقع اذان که شد سعید گفت حاجی بیا نمازمان را نوبتی بخوانیم. ●فرمانده شان می گفت به خودمان گفتیم این جوان 24 ساله وسط آتش جنگ فکر نماز است. آخر آتش زیاد بود. نماز را نوبتی خواندیم. فرمانده اش می گفت از نحوه دقیق شهادت برادرم اطلاع نداریم اما همرزمش میگفت سعید 200 متر از ما جلوتر بود. همان جا به شهادت رسید و پیکرش مدتی در منطقه ماند و بعد از آزادسازی آن منطقه پیکرش را برای ما آوردند. سعید که شهید شد ما سه ماه خبری از او نداشتیم. ● یک شب خواب دیدم جمعیت زیادی به سمت بهشت زهرا می روند. سعید روی دوش جمعیت بود. تیشرت مشکی تنش بود و یا زهرا روی آن نوشته شده بود. به من گفت به خدا من می آیم و با وعده ای که در خواب به من داده بود بعد از سه ماه پیکرش برگشت.
گاهی یك نگاه حرام، شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد سالها عقب می اندازد، چه برسد به کسی که هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده .. شهید حسین خرازی