هویت ساختگی!
دقت کرده اید که بسیاری از ما در زندگی امروز سردرگم شده ایم؟! حسرت می خوریم اما برای رسیدن به آرزوهایمان تلاشی نمی کنیم. از سوی دیگر به آنچه می رسیم خشنودمان نمی کند.
با نگاهی به صفحه های مجازی می بینیم که افراد زیادی تصاویر و نوشته هایی را می پسندند در حالی که فکر می کنند دست نیافتنی ست. مثالی می زنم:
حتماً دیده اید که تصویر یک اتاق روستایی با پنجرهٔ چوبی و پرده ای گلدار، گلیمی خوش نقش، پتو و متکایی با ملحفه سفید کنار دیوار و سفره ای ساده، فراوان "لایک" می خورد و نظرهای فراوانتری با این مضامین زیر آن دیده می شود: وااای چه خوشگله، چه باصفاس، کاش من اونجا بودم، قربون صفای روستا، اصن اونجا یه چیز دیگه اس و... که اکثرشان نشانی از حسرت دارد.
این در حالی است که ما اسیر زندگی شهری شده ایم یا بهتر بگویم، خود را اسیرش کرده ایم و مقید ساخته ایم به رعایت آدابی که وحی منزل نیست.
همه معترفیم که سادگی و آرامش و شادی مهم است و خوب است اما در عمل حاضر نیستیم از خیلی چیزها کوتاه بیاییم. مثلا کمتر حاضریم مبلمان شیک خود را با مبلمانی ساده تر یا حتی چند پشتی کنار اتاق عوض کنیم.یااینکه کمتر دور سفره جمع می شویم و هر کدام هم برای آن بهانه ای داریم.
در واقع با تصوری که از شهرنشینی داریم
برای زندگی خود هویتی ساخته ایم و خود را به آن سخت پایبند کرده ایم و متأسفانه هر روز هم به واسطه فضای مجازی و اثر ناخودآگاهی که بر ذهنمان دارد، قید و بند بیشتری دست و پا می کنیم.
#زندگی
#فضای_مجازی
#آرامش
#آسایش
#شادی
#غم