eitaa logo
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
188 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
47 فایل
﷽ ●بِسم ربّ الشُّهــداء●🌱 •مقام‌معظم‌ࢪهبرۍ: امࢪوزھ‌فضیݪت‌‌زندھ‌نگھ‌داشٺن‌شھدا‌ڪمتࢪ‌از‌‌شھادت‌نیست لینک ناشناسمون با گوش جان میشنویم payamenashenas.ir/Amirhosein110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴خبـــر خــوب😊🇮🇷✌️ آب‌بهای کشاورزان، صفــر می‌شود 🔹ساداتی‌نژاد وزیر جهاد کشاورزی: 🔹هر کشاورزی که الگوی کشت را رعایت کند، آب‌بهایش ۵۰ درصد کاهش می‌یابد و اگر نرخ بهره‌وری را ۵۰ درصد بالا ببرد، آب‌بهای او صفر می‌شود. 🔹سهم بخش کشاورزی در تولید ناخالص داخلی کشور ۱۱.۷ درصد است که عامل اصلی سرمایه‌گذاری پایین و ۴ درصدی در بخش کشاورزی محسوب می‌شود.
•🌱•🕌📿 * یعنے...!؟* *تنهایےیعنےڪسےنباشد ڪہ از رنج هایت* *برایش بگویےیا شادےهایت را بہ او ابراز* *ڪنےخدا گاهےعمدا انسان را تنها میگذارد* *تا با خودش مناجات ڪنیم🙃🙂* *ــ* *استاد پناهیان*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ قابل توجه خانم ها و آقایانی که در اینستاگرام و توییتر برای هم کامنت های عاطفی میذارن و باهم شوخی میکنن‼️ ⚠️خطری که مذهبی ها را تهدید می‌کند⚠️ 📛 خلوت پیامکی و واتساپی و تلگرامی و..‌. حرام است..!! ♨️ جایی که امام علی می‌فرمایند من از سلام دادن به زن جوان ابا دارم، ما دیگه چی می‌تونیم بگیم؟؟!!
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۳) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي عبداللهی ـ دوست شهید تقریباً دو سه روز از مراسم تشییع شهید دانشگر می‌گذشت. ایام امتحانات بود. من و دوستانم تصمیم گرفتیم به سمنان برويم و مزار شهید دانشگر را زيارت كنيم. در بين مسیر، تصادف کردیم و باتوجه به اینکه من جلو نشسته بودم و کمربند نبسته بودم سرم به شیشه ماشین خورد. به بیمارستان منتقل شدم. در تمام لحظات به ياد شهيد بودم و ناراحت بودم از اينکه نتوانستم به دیدار شهید بروم. پس از طی دو ساعت عکس برداری و انجام معاینات، در كمال تعجب به من گفتند تو مرخصي. همه جاي بدنت سالم است. مدتی بعد با اصرار خانواده برای حصول اطمینان، دوباره به پزشک متخصص مراجعه کردم. وقتی مدارک پزشکی را ارائه دادم، پزشك به من گفت اين اتفاق مي توانست باعث مرگ مغزی تو بشود. خيلي شانس آوردي. اما من معتقدم لطف خدا و عنایت شهید دانشگر باعث اين معجزه شده بود.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۴) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي حسین نجات اللهي- همکار شهید «نگاه و لبخند معصوم شهيد، او را مجذوب خود کرده بود. در فضای مجازی عکس عباس را دیده بود و همین شده بود باب آشنایی. از وقتي وصیت‌نامه عباس را خواند، دلش راه جدیدی را در پیش گرفت. حجاب کامل را انتخاب کرد و با چادر مشکی در مراسم اربعین عباس شرکت کرد. حالا احساس می‌کند که عباس همیشه همراه اوست و در زندگی راهنمایی‌اش می‌کند...» خواهرم وقتی ماجراي دوستش را برايم تعریف کرد، گفت نمی‌دانستم که خون شهید می‌تواند تا این اندازه تأثیرگذار باشد.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۵) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ حجت‌الاسلام حسن‌آبادی- مبلغ ديني زمانی که خبر شهادت عباس دانشگر در فضای شهر سمنان پیچید من در مشهد مقدس بودم در همان ایام پدربزرگ خانمم درگذشت و من مجبور شدم از نیت دهه‌ای که در مشهد داشتم صرف نظر کنم و به سمنان بیایم. توفیقی شد که در روز تشییع پیکر شهيد عباس از معراج شهدای سمنان تا امامزاده علی اشرف(ع) همراه تشييع كنندگان باشم. از حضور چشمگير مردم شهيدپرور و همکاران شهید از دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام) در آن مراسم با شکوه، خیلی متاثر شدم. در امامزاده علی اشرف(ع) عکس بزرگی روی دیوار نصب بود به عباس گفتم دوست دارم در شب اول مجلس شما، منبر بروم. ببینم چه کار می‌کنی. البته من از قبل عباس را می‌شناختم و سال ها پا منبری‌ام بود. من برای منبر رفتن اصرار نمی‌کنم ولی آن روز از ته دل از عباس خواستم سخنران مجلس باشم. موقع ظهر بود که از سپاه استان سمنان، برادر کاشفی به من زنگ زد گفت امشب منبر شهید عباس می‌روی؟ بدون معطلي گفتم مي‌روم. دوباره براي اطمينان پرسيد مي‌آیي؟ گفتم بله، می‌آیم. چون از قبل وقتي برای منبر من را دعوت می‌کرد، می‌گفتم یک فرصتی بده تا فکر کنم. آن روز چون سریع قبول کردم تعجب کرد. بعد از پايان تماس وقتي گوشی همراهم را زمین گذاشتم فهمیدم روح بزرگ شهید اشرافیت دارد و من را پذیرفته که در مجلس سهم کوچکی داشته باشم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۶) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي مصطفی قاسمیان- دوست شهید مشکلی در زندگی‌ام داشتم. شنیده بودم که شهدا مشکل‌گشایی می‌کنند. چند روزی از شهادت عباس گذشته بود. بخشی از امور فرهنگی مربوط به تشییع پیکر شهيد عباس بر عهده من بود و به خوبی انجامش داده بودم. یک‌شب مشکلم را با عباس در میان گذاشتم. به او گفتم اگر صلاح می‌دانی کمک کن تا این گره از زندگی‌ام باز شود. همینطور هم شد. عباس مشکلم را حل کرد.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۷) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي مصطفی قاسمیان - دوست شهید برای حاجتم به شهید محمدحسين حمزه متوسل شده بودم. یک‌شب شهیدان محمد حسين حمزه و محمد طحان و عباس دانشگر را در عالم رویا دیدم. هر سه در امامزاده یحیی(ع) بودند. به شهید حمزه گفتم این‌بار می‌خواهم از شما حاجت بگیرم، به من توجهی بکنید... شهید حمزه گفت: حاج حسن در این امامزاده است، حاجتت را از او طلب کن. پرسیدم حاج حسن کیست؟ گفت: شهيد سردار حاج حسن شاطری(1) (1) سرادر شهيد حاج حسن شاطري و شهيد محمد طحان و شهيد محمد حسين حمزه از شهداي مدافع حرم شهرستان سمنان مي باشند كه مزارشان در امام زاده حضرت يحيي بن موسي(ع) مي باشد.
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۶۸) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي سید احسان یحیی زاده _ دوست شهید سردار اباذری را دعوت کرده بودند تا در جمع طلاب حوزه علمیه امام رضا(علیه‌السلام) تهران، درباره شهید دانشگر سخنرانی کند. این سخنرانی همان و علاقمند شدن طلاب به شهيد عباس همان. من هم از جمله طلبه هایی بودم که دلم پیش این شهید گیر کرد! چندی بعد تصمیم گرفتم که در حوزه علمیه امام رضا(علیه‌السلام) و همچنین در زادگاه خودم شهرستان گچساران عباس را به جوانان بشناسانم. با پدر شهید که تماس گرفتم . یک سری کتاب و عکس برای من فرستاد. در مدت کوتاهی تعداد خيلي زيادي از جوانان به شهید رويي آوردند. شبی در عالم رویا دیدم که مراسم تشیع پیکر عباس دانشگر در گچساران برپاست. جوانان زیادی در آن مراسم شرکت کرده بودند و اجتماع عظیمی را شکل داده بودند. من گوشه ای از جمعیت گریه می کردم که ناگاه عباس را در کنارم دیدم. گفت: «باید بیشتر از این گریه کنی!». بیدار که شدم، معنای این خواب ذهنم را به شدت مشغول کرده بود. آن زمان حضرت آیت الله حائری شیرازی هنوز در قید حیات بودند. خوابم را برای ایشان تعریف کردم، گفتند باید راه شهید را بیشتر به مردم بشناسانی. حالا بیشتر می‌فهمم که شهید آن چه را که در راهش انجام می شود، می بیند....
enc_16326888544404966757074.mp3
3.5M
‌●━━━━━━────── ⇆ㅤㅤ ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ 🎶به هر طریق ممکن که بود... 🎙عبدالرضا هلالی 🖤
ابراهیم هادی ذوالفقاری🇵🇸
‌●━━━━━━────── ⇆ㅤㅤ ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤㅤ 🎶به هر طریق ممکن که بود... 🎙عبدالرضا هلالی #اربعین #محرم 🖤
+بهش‌گفتم‌ چطورشدمداح‌که‌اسم‌کربلا‌روآورد، توساکت‌بودی!؟ گفتم‌الان‌‌که‌صدا‌ی‌فلانی‌دربیاد...!! -لبخند‌زد،بازمزمه‌گفت: و ما هر چه‌ دلــتنــگ‌تـــر شدیم، بی‌نوا و بی‌صدا تر شدیم. . . 💔