eitaa logo
شهیدان کرمی
89 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
57 فایل
🔶️اهداف: تبلیغ وتحکیم سبک زندگی اسلامی، بهبود پویایی و ارتباطات خانوادگی، تقویت ایمان دینی، بصیرت افزایی و اندیشه ورزی ✏ارتباط با مدیر @YaHussain99
مشاهده در ایتا
دانلود
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مردی هنوز چشم به راه جواب ماست یک کربلا مقابل هر انتخاب ماست 🔀 هر جا دو راهی است، هر آیینه کربلاست خود را ببین دوباره که آیینه کربلاست https://eitaa.com/shahidankarami
🌹 انهدام پل خاکی ✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر درتاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ عملیات کربلای ۵ درحال اجرابود. یکی ازلشکرهاجهت انهدام پل خاکی بین جزایر«بوارین» و «شلحه» حمله ای راآغازکرده بود که به علت دیدمستقیم تیربارهای دشمن روی پل وحساس بودن منطقه، علی رغم به شهادت رسیدن تعدادزیادی ازنیروهای تخریب این لشکر، موفق به انهدام پل نشده بودند. موقعیت جغرافیایی پل ومواصلاتی بودن آن برای دشمن بسیارحیاتی واستراتژیک بودوطبق اطلاعات به دست آمده لشکر، گارد ریاست جمهوری عراق که ازتوانمندترین لشکرهای عراق بود، ازطریق این پل، قصد حملۀ گسترده ای رابه نیروهای ماداشت. حاج روح الله نوری فرمانده لشکر ۵۷ ابوالفضل(علیه السلام) دستوراجرای فوری انهدام پل وپاکسازی منطقه رابه گردان ایثار«تخریب» لشکر ۵۷ که فرماندهی آن برعهده اینجانب بود، ابلاغ نمودند. بعدازدریافت دستور، بابرادر معاون گردان که تجربۀ پاک سازی سخت ترین معابر راداشت، جلسه ای برای طرح نقشه انهدام پل تشکیل دادم چراکه تخصص وشجاعت برادر همیشه گره گشای لحظه های سخت بود. دیدن پیکرشهدا روی پل ونگرانی ازحملۀ گارد ریاست جمهوری عراق، کلافه ام کرده بود. دوست داشتم هرچه زودتر پل منهدم شود؛ که حال وهوایی بهترازمن نداشت گفت: سیصدپوند موادمنفجره برای انهدام پل نیازداریم. به صورت مطمئن وی نگاه کردم، معلوم نبودبه چه چیزی فکر می کرد.اما من فقط به سختی کارولحظه انهدام پل فکرمی کردم. بعدازبررسی نهایی، قرارشدعملیات انهدام پل در دومرحله انجام شود.ساعت 9 شب، جهت انجام مرحله اول که ایجادحفره برای جاسازی موادمنفجره وانفجارسنگرتیرباردشمن بود، حرکت کردیم. نیروهای دشمن مرتب روی پل منورمی زدند. به آرامی دردل تاریکی به سمت نقاطی که ازقبل مشخص شده بود، حرکت کردیم. هرلحظه ممکن بود تیربارچی دشمن، متوجه نفوذ بچه هاشود، اضطراب وترس ازلورفتن بچه ها نفس کشیدن راسخت کرده بود. طبق معمول چندمترجلوتر ازماحرکت می کردوبااشاره دست بچه هارا هدایت می کردبه ابتدای پل که رسیدیم سخت ترین قسمت کار،ایجادحفره درنزدیکی تیرباربود این کارراخودش به عهده گرفت. باقراردادن خرج گودها وانفجارآنهامرحله اول کارراباموفقیت انجام داد. دربرگشت جهت بردن موادمنفجره براثرانفجاری که توسط خرج گودهابه وجودآمد، تیربارچی دشمن که درانتهای پل مستقر بود، فرارکرد. بالورفتن نفوذبچه ها تیربارهای دیگردشمن که درموقعیت های دیگرمستقربودند، به شدت مارازیرگلوله گرفتند. علی رغم آتش سنگین ازجهات مختلف، موادمنفجره رابه دوش گرفتیم ودرمیان آتش ودودوشلیک مستقیم دشمن بعثی، به سمت پل حرکت کردیم. سفتی زمین و وزن موادمنفجره، فشارزیادی رابه بچه ها وارد می کرد. طوری که وقتی سینه خیزحرکت می کردند، دکمه های لباس هایشان کنده می شد. دشمن که انفجاراول تعادلشان رابه هم زده بودباتمام قوا روی بچه ها آتش می ریختند. درجلوی مابدون این که به آتش مستقیم تیربارها اهمیت بدهد،بچه ها را جهت جاسازی موادمنفجره درحفره هاهدایت کردوخودش باحرکت مارپیچ تاانتهای پل رفت ومواد منفجره راجاسازی کرد. علی رغم فشارسنگینی که به ما وارد می شد، جاسازی موادمنفجره انجام شد. درحال انجام مراحل پایانی انفجار،باآستین صورتش راپاک کردوگفت: «برادرها! پناه بگیرید! الان پل منفجرمی شود.» هنوزکلام تمام نشده بودکه پل باصدای مهیبی ازجاکنده شدوکوهی ازآب وآتش وخاک رابه اطراف پراکندوتوانستیم باشجاعت بچه ها جلوی نفوذدشمن رابگیریم. https://eitaa.com/shahidankarami
تکلیفی است بر ما در زمانه فراموشی آلاله‌ها، و نیازمند آنانیم در تاریکی فهم. از رنگ آن‌ها است که زندگی ما رنگ می‌گیرد، و از فروغ داغ عروج آنان است که محفل ما چراغانی می‌شود. تا یادمان باشد آن حماسه‌ها را، تا یادمان باشد آن دلاوری‌ها و عاشقانه سرودن‌ها را. 🌹 🌹
🌹لبخند درآتش ✍ راوی: علی رضایی برای اجرای عملیات والفجر6 درمنطقۀ چزابه دراطراف شهرستان بستان مستقربودیم. منطقه ای رملی ونامنظم که توسط عراقی ها مین گذاری شده بود. رملی بودن منطقه باعث شده بود لایه ای ماسه روی مین ها وتله های انفجاری رابپوشاند.درچنین منطقه ای تردد نیروهاغیرممکن بود. هواتاریک شد. ونیروهایش، جهت بازکردن معبرها، واردمنطقه شدند. روان بودن رمل ها وسستی زمین، خنثی کردن مین ها وتله های انفجاری رابسیارسخت وحساس کرده بود. بادقت زیادبچه های تخریب راآماده وعملیات پاکسازی راآغازکرد. لورفتن تخریب به معنای لورفتن کل عملیات بود. ونیروهایش باسختی وزحمت زیاد، منطقه راتاسنگرکمین دشمن که به وسیله سیم خاردارهای چندلایه وکانال آب محافظت می شد، پاکسازی کرد. بعدازبازشدن معبر، عملیات آغازشد. گلوله باران توپخانه، خمپاره هاوتیربارهای دشمن بعثی منطقه رابه آتش کشید. دود غلیظی منطقه رافراگرفت. نیروهای تخریب درحین عملیات درمیان آتش ودود وگردوخاک مشغول بازکردن معبری جهت تردد خودروها بودند. فشارکارروی آنها حرکت وادامۀ فعالیت راسخت کرده بود. براثراصابت گلوله های توپ وخمپاره ودودباروت وآتش سوزی ها، لایه ای گردوغبارسیاه صورت بچه ها راپوشانده بود. آن قدر که چهره آنها مشخص نبود. اما درآن هنگامه چشمم به افتاد که درحال لبخندزدن بود وبه بچه هاروحیه می داد. https://eitaa.com/shahidankarami
شاهد خداست ! و تنهــــا او میداند ڪہ جــوانی ِشان را ، وقف ِ  نجات کشورشان ڪـــردند ... https://eitaa.com/shahidankarami
🌷بخشی از نامه ی از جبهه های نبرد به بستگان 🌷تاریخ نامه را مشاهده کنید این نامه چهار روز قبل از شهادت نوشته شده است. 🔹لطفاً روی نامه بزنید. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹 شناسایی ✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر قراربود همراه بچه های اطلاعات وعملیات، برای آخرین بارمنطقه ای راکه در20 کیلومتری مابود، شناسایی کنیم. بعدازشناسایی بچه های گردان تخریب ومین گذاری بایدهمراه  گردان پیاده آماده حرکت می شدیم. برف تمام منطقه رافراگرفته بود. بچه هابه خاطرسرمای شدیدلباس های گرم پوشیدند. برادرفاضل شیرازی ازبچه های بروجردمسؤول طرح عملیات لشکر57 حضرت ابوالفضل، توضیحاتی درخصوص چگونگی نفوذبه منطقه راعنوان کردندوگفتند:«بچه ها آب فراموش نشود.»  که تجربه این گونه شناسایی هارادرمنطقه های سردسیر داشت، گفت:«باتوجه به منطقه آب خیلی ضروری نیست. بهتراست بچه هاهمراه خودشان نان وخرما بیارن» بعضی ازدوستان خصوصاً برادرشیرازی به خنده گفت:«مگه می خواهیم سفرقندهاربریم؟»...  روبه من کردوبه آرامی گفت:«بهتراست به تعدادبچه ها نون وخرما همراه خودمون ببریم.» من هم موافقت کردم. بعدازشناسایی منطقه، درحال برگشت به علت طولانی بودن مسیر وحرکت درگل ولای، بچه ها گرسنه شده بودند. اما چون باآوردن نان وخرما مخالفت کرده بودند به روی خودشان نمی آوردند. گردان به صورت ستونی حرکت می کرد.  به جزبرادرشیرازی ازپشت به شانۀ بچه ها می زدوبه هرکدام ازبچه ها یک نان وچند عدد خرما می دادوبه آنها می گفت:«به کسی نگو»به طوری که هریک ازبچه ها گمان می کردکه فقط به اونان وخرما داده است. بعدازطی کردن مسافتی بچه هابه علت خستگی درکنارچشمه ای برای استراحت توقف کردند.  روبه آقای شیرازی کردوگفت:«برادرشیرازی من گرسنه ام شماچطور؟» برادرشیرازی که گرسنه اش بودبه گویش بروجردی گفت:«مِئینی شیه؟ مِنَم گشنمَه!»  روبه بچه های گردان کرد وبلندگفت:«کی گشنشه؟» بچه ها که همه سیر بودندبلندگفتند:«آمریکا»  باخنده گفت:«البته بااون نون وخرمایی که شما خوردیدمعلومه که آمریکا گشنشه.» همهمه بین بچه ها افتادوازهمدیگر می پرسیدند:«مگه کرمی به توهم نون وخرما داده؟» بعدازکلی شوخی وخنده  یک نان وچندعددخرما به برادرشیرازی دادوگفت:«این یک تجربه شدبرای شناسایی های بعدی.» https://eitaa.com/shahidankarami
ماییم که در دام غم ها مانده ایم عاشقان رفتند و ما جامانده ایم دائما گوییم با حسرت این سخن از تبار لاله ها جامانده ایم ... https://eitaa.com/shahidankarami
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ 💠 ﺩﻭﺯﺧﻴﺎﻥ ﻭ ﺑﻬﺸﺘﻴﺎﻥ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻬﺸﺘﻴﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﺍﻧﻨﺪ.(٢٠) ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻮﻫﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ‌ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻭﺗﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻴﺪﻩ ﻣﻰ‌ﺩﻳﺪﻱ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﺜﻞ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩم ﻣﻰ‌ﺯﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻨﺪ(٢١) (سوره مبارکه حشر ۲۰ و ۲۱) https://eitaa.com/shahidankarami
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ◼️◾️▪️ شهیدان عزیزمان را با صلواتی یاد کنیم    ◼️◾️▪️ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّدو عَجِّل فَرَجَهُم ▪️◾️◼️ https://eitaa.com/shahidankarami