eitaa logo
شهیدان شاهدان زنده
222 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.9هزار ویدیو
6 فایل
⚘️امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره شهدا کمترازشهادت نیست امام خامنه ای مدظله العالی روزانه ۱۰۰ صلوات هدیه به روح پرفتوح تمام شهدا سهم شما ۵صلوات کپی مطالب کانال آزاد با ذکر صلوات ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄
مشاهده در ایتا
دانلود
🌖 شب مبعث سال ۶۵ 🔴 خاطره ای از شهید مجید رضایی 🙂 از مقرمان برای ماموریت به سمت شهر حرکت کردیم نزدیکی های غروب آفتاب بود که به آنجا رسیدیم هنوز مقر ثابتی در شهر فاو نداشتیم اون شب رفتیم مقر بچه های اطلاعات عملیات لشگر و مهمان اونها شدیم شب مبعث بود و قرار بود در مقر اطلاعات مراسمی برگزار شود از اونجائیکه بچه های اطلاعات عملیات ارادت خاصی به بچه های تخریب داشتند از ما خواستند که اگر در بین بچه های تخریب کسی مداحی میکنه، شب مبعث در خدمت باشند برادر کسبی، شهید مجید رضایی رو نشون داد و گفت که ایشون میخونند و مجید هم به روی خودش نیاورد که اینکاره نیست و گفت چشم ما در خدمتیم. بچه های تخریب همه تعجب کردند از این کار مجید. ولی چیزی نگفتند. 🌓 شب شد و همه ی بچه ها جمع شدند برای مراسم عید مبعث و منتظر مجید شدند تا براشون مدح پیامبر بخونه. او با گفتن بسم الله شروع کرد... اول در حدود ده دقیقه ای توضیح می داد که چطور باید دو انگشتی دست بزنند بعد هم گفت آنچه که من میگویم شما با دقت گوش بدید و بعد جواب بدید. با این جمله شروع کرد... امشب شب مبعث گوش کن برادر بعد جواب بده ... همین جمله را پنج شش دقیقه ادامه داد بچه های تخریب چون او را میشناختند همه شروع کردند به خندیدن، ولی بچه های اطلاعات ناراحت بودند و با تعجب نگاه میکردند. یکی از بچه های اطلاعات یک پوز خندی زد و گفت برادر اگه نمی تونی بخونی مگه مجبوری بگی من مداحم ... مجید برگشت گفت برادر بشین و ساکت باش و گوش بده و دوباره شروع کرد. امشب شب مبعث کمپوت میخوایم دربست... گوش کن برادر درست جواب بده و خلاصه نیم ساعت مجلس را به همین طریق ادامه داد و شور گرفت تدارکات یالا تدارکات یالا بعد از نیم ساعت بچه های اطلاعات فهمیدند که رو دست خوردند😂 و اصلا مجید مداح نبوده و این کار رو برای شاد شدن بچه ها در شب مبعث انجام داده و خلاصه شب مبعث سال ۶۵ در فاو با شیرین کاری های شهید مجید رضایی پایان یافت ⚘️روحش شاد ویادش گرامی ⚘️دوران جنگ تحمیلی ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
🗣 یک روزی در یک جمعی بودیم بحث بر سر چگونگی شهادت بود. هر کسی حرفی می زد. شهید مجید رضایی گفت: من اصلا دوست ندارم با یه کوچیک و یا یه تیر شهید بشوم. برایم افت دارد. مثل این می ماند که توی خیابان یک دوچرخه به آدم بخورد و آدم بمیرد! من دوست دارم نحوه شهادتم در شأن خودم باشد. دوست دارم با یک گلوله مستقیم تانک و یا یک تیکه تیکه شوم. وقتی در خبر و نحوه شهادت عزیزان هفت تن را دریافت کردیم من بی اختیار یاد حرف های مجید افتادم .. مجید با یه انفجار مهیب به معراج رفت و همانطور که میخواست تیکه تیکه شد! (راوی: اسدالله سلیمانی) ▫️♦️▫️♦️▫️♦️▫️♦️▫️ ⚘️شهید مجید رضایی، تخریبچی لشگر ۱۰ و ۲۷ او به اتفاق شش تن از همرزمانش در بهار ۶۵ هنگام مین‌گذاری در پدافندی پرکشیدند. در دوران جنگ، این هفت تن یاران صمیمی و با وفا را "هفت تن آل صفا" نامیدند ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
3.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘️سالروز شهادت رزمنده و ذاکر اهل بیت (علیه السلام)، محسن گلستانی ⚘️صبحگاه دوکوهه سال 1363 دوران دفاع مقدس ⚘️ شهید گلستانی در حال خواندن دعا: "اللهُمّ اجعَل صَباحَنا صَباحَ الاَبرار..." ⚘️گویا زمین و آسمان با او همنوا شده‌اند ⚘️محسن گلستانی متولد: ۱۳۴۰ ، جمعی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) که در روز چهارشنبه بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ و درمنطقه به شهادت رسید.🕊 ⚘️مزار: اسلامشهر چهاردانگه ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh
به منا سبت بزرگداشت شهادت: سردار مخلص و فداکار اسلام شهید سید حمید حسینی 📌 عملیات: صاحب الزمان (تکمیلی والفجر ۸ ) -- فاو محل شهادت: فاو 🕊شهادت: ۱۰ اردیبهشت ۶۵ در منطقه در سن ۲۰ سالکی 🍀 برگی از خاطرات شهید : 💢 "سيد حميد يكی از آن چند نفری بود كه از نظر ديني و اخلاقی خيلی قبولش داشتيم و پشت سرش نماز می خوانديم. از كودكي براي نماز جماعت به مسجد می رفت. در جبهه بعضی از شبها كه بيخوابی به سرمان می زد و بيدار می شديم سيد حميد را می ديديم كه بيدار است.در طول روز كمتر از بقيه حرف می زد و بيشتر ساكت می ماند.شبها ولی چه عارفانه به نماز می ایستاد و تا می توانست با خدا حرف می زد. 💢 خاطره دوم : اشک آسمانی "پدرمان صبح را با ياد خدا و تلاوت قرآن آغاز می كرد و ما هم سعی مي كرديم مثل او باشيم. در ميان ما، سيد حميد از همه زرنگ تر بود و توانست گوی سبقت را برباید. خیلی زود در قرائت قرآن خبره شد تا در جبهه او را با نوای قرآن و صوت دلنشينش بشناسند. هر وقت فرصتی دست مي داد در تنهایی با قرآن خلوت می كرد و ما از پشت پنجره روح و جانمان را به نواي آسماني قرآنش می سپرديم. قرآن می خواند و قطره هاي اشك امانش نمی داد. ⚘️یادشهداباصلوات ⚘️اَللّهُمَّ _صَلِّ_ عَلی _مُحَمَّدٍ _وَ_ ⚘️آلِ _مُحَمَّدٍ _وَ_عَجِّلْ _فَرَجَهُم_ ┄┄┅┅┅❅⚘️❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/shahidanshahedanezendeh