1_3438779.mp3
4.51M
💐 زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا
🌱 سَلامٌ عَلیٰ آلِ یٰاسین ...
🌹 #التماس_دعا
♥️ هرشب
@shahiydarefkayedkhordeh
1_50676973.mp3
2.44M
#صبح_است_و_سلام
#ای_شه_کرببلا
ﺍَﻟﺴَّﻼﻡُ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﻋَﻠِﻰِّ ﺑْﻦِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ ﺍَﻭْﻻﺩِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ ﻭَ ﻋَﻠﻰ
ﺍَﺻْﺤﺎﺏِ ﺍﻟْﺤُﺴَﻴْﻦِ
#با_صدای_دلنشین_امام_خامنه_ای❤️
@shahiydarefkayedkhordeh
4_5875087800012898653.mp3
9.62M
#صوت_دعای_عهد🌹
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖
•═• •• 🌺••◈☘◈••🌺 •• •═
@shahid_arefkayedkhordeh
°°°°°°○🌸○🌸○🌸○°°°°°°
#هشت_عاشقی ❤️
🌹روز مباهله مبارک،در یک چنین روز با برکتی و با استعانت از اهل بیت عصمت و طهارت،صلوات نورانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا را زمزمه می کنیم
باشد که ذخیره آخرتمان شود،ان شاء الله🌹
🌼اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـاالمرتَضی، الامــام التّقي النّقي و ححُجَّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْض و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةًمُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ🌼
🌱التماس دعای فرج🌱
☘☘☘☘🌸🌸☘☘☘☘
پیرمردی داخل حرم دست گذاشت روی پای جوانی که کنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.
جوان باکمال میل پذیر فت و شروع کرد به خواندن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....
وسلام داد به معصومین تا امام عسکری(ع).
جوان با لبخندی پرسید: ای مرد امام زمانت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
جوان گفت: پس سلام کن.
پیرمرد دستش را روی سینه اش گذاشت و گفت :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»
نکندامام زمان کنارمان باشد و او را نشناسیم😔❤️
@shahid_arefkayedkhordeh
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
Panahian-Clip-JeneKhoob.mp3
2.36M
فقط #تلاش انسان براش باقی میمونه...
✔️ حتما با دقت گوش بدید!
استاد پناهیان
🏅 @IslamLifeStyles
بنام خدا
سلام بر بندگان صالح خدا
و سلام بر تو برادر عزیز تر از جانمان
در هاله ای از ناباوری یک سال از سفر آسمانی تو گذشت و همچنان در فراق و هجرانت دل ریش و دلتنگیم...
برادر جان، کاش تا جهان باقیست، بارها و بارها تکرار شود تبلور روح لطیف و وجود نازنین تو و پدر مؤمنمان و برادر شهیدمان و فرزند شهیدت 🌹عارف دلیر و نامدار در نسل ما...
باشد که راه و رسم زندگی با عزت، مردانگی و شجاعت، ایمان و عمل بدور از ریا، صبر و رضا در مصائب الهی که شاکله شخصیت شما بود، سرلوحه ی زندگی ما باشد
که عاقبت بخیری تنها در گرو کسب این صفات عالیه است.
آمین یا رب العالمین
شهیدعارف کایدخورده💕
بنام خدا سلام بر بندگان صالح خدا و سلام بر تو برادر عزیز تر از جانمان در هاله ای از ناباوری یک سال
📝 قسمت هایی ازمتن دلنوشته قرائت شده توسط جناب آقای موجودی در مراسم سالگرد شهید درسال گذشته🌸🍃
گفتم بابا...
بابایی که از کودکی ات هرچه بیشتر به «عارفش» نگاه کرد ، بیشتر «غلامعلی» را دید و چقدر خوشحال بود از اینکه عارف روز به روز بیشتر غلامعلی می شود. عارفی که نامش را قبل از تولد انتخاب کرده بود به عشق یکی از رفقای شهیدش❤️
و همین بود که وقتی تو، مردانه روبرویش ایستادی و خواستی که از ناموس شیعه دفاع کنی، سخت نبود برایش اجازه ی میدان دادن. شاید هم سخت بود. اصلاً مگر می شود سخت نباشد. عاطفه ی پدری چه می شود؟ اگر سخت نبود که حسین(ع) هنگام دل بریدن از اکبرش آن همه نمی گریست و پیش چشمش تار نمی شد و چندین بار تا رسیدن به پیکر اکبرش زمین نمی خورد❤️
این سخت نبود را که می گویم، از دید ما آدم ها که داریم نگاه می کنیم و صبوری و عشق و اعتقاد او را می شناختیم می گویم و گرنه آن لحظه در درونش چه شعله هایی بر پا بود را که خدا می داند❤️
به یقین مثل آن عصر عاشقی عاشورا، آرام آرام راه رفتنت را نگاه کرد و با بغضی که پنهانش کرده بود قد و بالایت را چندین بار مرور کرد، و اجازه داد که بروی❤️
و اما امان از آن ساعتی که خبر دادند، عارف رفت. شکست. اما شکسته ایستاد. شاید هم ایستاده شکست. نمی دانم. اما نگذاشت کسی بشکند و آدم ها متعجب از اینکه مگر می شود تنها پسرت را ، ثمره ی زندگی ات را ، عصای دستت را دودستی تقدیم کنی به بی بیِ قامت خمیده ی عاشورا و استوار بایستی؟!
داغ تو بر دل، زیر تابوتی به سنگینی کل آسمان ایستاد و دم بر نیاورد. ایستاد. بدون شکوه و شکایت تا آدم ها بیاموزند صبوری را و درس بگیرند از معلمی که تمام هستی اش را برای آرمان هایش هدیه کرد❤️
و سرانجام ناباورانه تر از رفتن پدر بزرگ، هنوز به سالگرد شهادت تو نرسیده، پدر هم مهمان سفره ی شما شد.
تو، عموغلامعلی ، بابابزرگ و بابا❤️
عجب جمعی گرد هم آمده اند در بهشت برزخی پروردگار و عجب تقدیری دارند مادر و خواهرت که امروز مانده اند و نمی دانند دلشان را باید زائر کدام مزار کنند؟
عارف جان هر چه بیشتر نگاه می کنم، بیشتر عاشورا را می بینم در این ماجرای شگرف. جایی که تمامی مردهای قافله می روند و فقط زن ها و دختر ها می مانند
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️
اما عارف جان❤️
با این همه بار مصیبت، همانگونه که زینب ایستاد، زینب واره های زندگی تو هم ایستاده اند. مادرت و خواهرت! سرشان را بالا گرفته اند ، بدون اینکه بالای سرشان باشید. مادرت زینب وار با کلام آتشینش دارد
🍃🌸 عارف می پروراند 🌸🍃
تا دشمن را از این که هست خوار تر و ذلیل تر کند و این همان روی دیگر قصه ی عاشوراست
همان جا که زینب روبه روی ظلم مردانه فریاد زد که غیر از زیبایی ندیدم و اگر عاشورا نبود، نمی دانم چه بر سر عالم می آمد
اینجا یک مادر و یک خواهر دلشان را گره زده اند به عاشورا و با هر مصیبتی از عاشورا، دردی از خویش را مرهم می گذارند. صابرند و شاکرند و تسلیم که
الهی رضا برضائک را هم از عاشورا آموخته اند❤️
و ایستاده اند به امید یک اتفاق شیرین❤️
چشم امیدشان به زیباترین اتفاق عالم است. ظهور را می گویم. چشم انتظارند تا ببینند در آن قصه ی رویایی رجعت چه کسانی باز خواهند گشت؟ تو؟ غلامعلی؟ یا بابا ؟!
ایستاده اند به انتظار دیدار دوباره ی تو و مگر خودت در خواب به مادر نگفتی که زنده ای و خدمت عمه جانمان می کنی...
لبیک یا زینب(س)❤❤❤
https://chat.whatsapp.com/CyGDnCMeotk7vd0ZrbpMzc
📚#درس_اخلاق
🔵اهمیت گفتن"بسم الله"در تمام کارها
در کلام « آیت الله مجتهدی ره »
💠ناهار میخوری بگو بسم الله،
سوار ماشین میشوی بگو بسم الله
✨سر سفره برای هر چیزی باید یک بسم الله بگویی.
✅ماست بسم الله جدا، پلو بسم الله جدا، سبزی خوردن بسم الله جدا، خورش بسم الله جدا، نان بسم الله جدا...
💥تازه اگر با کسی حرف بزنی، آنها باطل میشوند و باید دوباره بگویی بسم الله!
☑️حالا برای اینکه خسته نشوید اینطور بگویید:
🌹« بسم الله مِنْ أَوَّلهِ الیٰ آخِرِه»🌹
🔰(بین غذا) با کسی حرف نزنید تا باطل نشود. اگر سهوا با کسی حرف زدید،بسم الله را تکرار کن. این روایت است از خودم نمیگویم:
🍀شخصی به امام عرض کرد: من می گویم بسم الله، اما باز هم غذا برایم ضرر دارد،چرا؟
🌼امام فرمودند: شاید بسم الله میگویی، اما بعد از آن با کسی حرف میزنی،آن بسم الله اولیت باطل میشود،
برای این غذا برایت ضرر پیدا میکند..
🔴پیوست :
احتمالا بخاطر این بوده که وقتی بسم الله گفته نشه چون شیاطین با انسان هم غذا میشوند باعث عدم برکت غذا و ضرر و زیان آن میشود)
بسم الله الرحمن الرحیم ❤️
@shahiydarefkayedkhordeh
هدایت شده از کانال رسمی شهید محمدرضا دهقان امیری
.
🔴 #پیش_فروش👇
.
▪چاپ اول کتاب را با امضای نویسنده دریافت کنید▪
.
🔷روایت داستانی زندگی شهید مدافع حرم #محمدرضا_دهقان
"همراه با دستخط و امضای نویسنده کتاب"
➿با ۱۰%تخفیف ویژه
و ارسال رایگان به تمام نقاط کشور
.
⬅فقط ۳ الی ۷ شهریورماه➡
قیمت پشت جلد کتاب: 28000تومان
قیمت با تخفیف: 25200 تومان
هزینه پست:رایگان
.
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
.
خرید از طریق
Manvaketab.ir
02537840844
#انتشارات_شهید_کاظمی
شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب
.
.
🆔 @nashreshahidkazemi
🆔 @shahid_dehghan
✅هر روز سعی کنید یک کاری برای امام زمانتان انجام دهید که شب وقتی می خواهید بخوابید بگویی آقاجان من این کار را برای شما کردم ولو شده یک صلوات بفرستی.
آقا شکورند، با محبتند دستتان را می گیرند.
🔅ولو یک #صلوات، یک صدقه، یک #دعا_برای_فرج
میتوانی دیگران رابه یاد #امام_زمان بیندازی.
🔅هرچه از دستت برمی آید و از عهدهات ساخته است.
♻️استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده
@shahiydarefkayedkhordeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ
❤️شهید عارف کایدخوره❤️
🍃ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ🍃
یادش بخیرحدودا چهار پنج سال پیش بود...
بعد از چند سال که منتقل شدیم به محله ی دیگه داداش عارف رو دیدم (چندسال قبل درکوی قدس تو یه محل زندگی میکردیم)
وقتی از دور دیدمش به دوستم گفتم این پسره آشناست🤔
دوستم گفت: عه آره عارف کاید خوردس☺️
ازاون به بعد کارمون این بود که شبا بشینیم و باهم درمورد موضوعات مختلف صحبت کنیم 🙃🙂
بعد یه مدت نقطه ضعفاشو پیدا کردم فهمیدم که به یه سری چیزا حساسه😁
یه بار که باهم بحث میکردیم و دوتامونم گُر گرفته بودیم (البته همش شوخی بود) یادمه داداش عارف داشت با چه شوری از رشادت و دلیری دزفولی ها تو جنگ میگفت ومن از رشادت سوسنگردیها...
بحثمون نیم ساعتی طول کشید و اخرش اینقدر اذیت شده بود که یه لحظه بلند شد فهمیدم میخواد واکنش نشون بده بخاطر همون فرار رو ترجیح دادم😂
اون موقع من ۱۸ سالم بودو اون ۲۰ ساله دوتامون خسته شده بودیم و ایستادیم
اخرش بهش گفتم اقا بیخیال من تسلیم حق با توعه ولی یه جا انتقام میگیرم 😌
بعد از چند روز تماس گرفت و بهم گفت بریم فلان کافه و چای مهمونم کرد
(عاشق چایی و کباب بود❤️)
بعدش سوار ماشینش شدیم که برگردیم توراه یهو حس انتقامم گل کرد وگفتم کمی اذیتش کنم🤓
عارف شدیدا به کمر بند ایمنی حساس بود
استارت که زدبهم گفت کمربند رو ببند ؛ بستم ، ولی همین که حرکت کرد بازش کردم
فوری زد کنار گفت ببند 🙌
دوباره بستم؛ حرکت کرد مجددا بازش کردم
حدود چهارپنج دفعه این کار تکرار شد🤗
اخرشم داستان عوض شد و اون برنده ماجرا شد ، منو یه جایی پیاده کرد که اصلا ماشین گیر نمیومد🙃
همینطوری از همدیگه شوخی شوخی انتقام میگرفتیم تا رسید به جایی که دیگه کوتاه اومدم 🙈
اخر شب هوس کردیم بریم گلزار شهدا وتهدیدم کرد که باید خودت تنها برگردی
همونجا بهش قول دادم که دیگه اذیت کردن رو کنار بذارم و واقعا هم همینطوری شد 😊
تنها چیزی که تو زندگیم ، دیدم و باورم نشد بنرشهادتش بود...😔
توی فرودگاه منتظر پیکرش بودیم با خودم میگفتم کاشکی یه خبر بیاد که اشتباه شده و بگن داداش عارف زندست 😭❤️
عکس رفیق شهیدم❤️ تو قاب چشمامه هر شب❤️
جانم به این جوونا و❤️ جانم به لشکر زینب❤️
یا زینب ❤️به زینبیه حساسیم
یا زینب❤️ مرید حضرت عباسیم❤️
🌸کلنا فداک یا زینب(س)🌸
برای همیشه جاودانه شد...
@shahiydarefkayedkhordeh
1_3438779.mp3
4.51M
💐 زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا
🌱 سَلامٌ عَلیٰ آلِ یٰاسین ...
🌹 #التماس_دعا
♥️ هرشب
@shahiydarefkayedkhordeh
🔷برخورد کریمانه رهبر انقلاب با دختر و پسر جوان در کوه
پسر به رهبر انقلاب گفت:
👈من و این دختر دوست هستیم😳
📌یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوه های اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری، وضع نامناسبی داشتند.
آنها به یکباره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان را نداشتند؛ از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند و این طور به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فوری صادر خواهد کرد. اما برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ (البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر، من و این دختر دوست هستیم.
آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم بین شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیایید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند.
👈آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند.
✅ با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان، مسیر زندگی خود را تغییر دادند. آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
آقاجان❤️
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
هدایت شده از تجربه ها
نمونه ای از مبارزه با نفس:(در همسرداری)
🔰براساس داستان واقعی:
فضای خانه با سر وصدای بازی پسر کوچکم پر شده ، و به تذکرام هم توجه نمیکنه،همسرم داخل اتاق خوابیده.
سروصدای بازی (اسب سواری) پسرم زیاد وزیادتر میشه
همسرم از خواب بیدار شد ،صدای داد از داخل اتاق:
واااای...چه خبره .چقدر ورجه وورجه میکنی.یعنی اومدیم دو دیقه استراحت کنیم بسه دیگه...
اگه بازم صدا اومد میام بیرون.بلدم چیکارت کنم...😤
پسرم یه کم ترسید ورفت توی اتاقش.
حالا من موندم و درگیری با هوای نفسم:
هوای نفس:أه،بازبیدارشد،هنوز بیدارنشده،دادوفریادش شروع شد،خب بهش بگو این بچه حق داره .پس چیکار کنه تنها توخونه...😏
عقل:اگه اینو بگی مثل چند روز پیش دوباره با توام دعوا میکنه و میگه تو داری بچه را لوس میکنی و تو این خونه من احترامی ندارم وهمش از کارهای اشتباه بچه حمایت میکنی🤔
پس بلند (طوری که بشنوه بگو):پسرم .یه کم آرومتر .بابا گناه داره میخواد بخوابه😇
مثه اینکه دیگه نمیخواد بخوابه از اتاق با اخم اومد بیرون.
هوای نفسم: وای .حالا طلبکارمون هم هست 😬
خوابشو رفته تازه اخمم میکنه .مثل رییسها می مونه فقط توقع داره.خدایا تا کی تحمل کنم ...
عقل:( یادته چند روز پیش تو کانال تنهامسیر گفتن برا حفظ اقتدار ...)
جناب سلطان .عصرتون بخیر.بفرمایید چی میل دارید ؟چایی بیارم خدمت شما🤗
همسرم زیر لب:یه چایی بریز😏
هوای نفس:دیدی تاثیری نداره .این روشها رو برا من بی شانس نزاشتن. ول کن
این چندساله همین اخلاقا رو داره.چایی رو بزار جلوش محلشم نزار .تا همین قدر بسه شه😢
عقل:(حالا یه بارم ک شده امتحان کن.اخه اگه باهاش جروبحث کنی یا قهر کنی با روحیه بد میره از خونه بیرون و تا اخر شب بدخلقی میکنه اونوقت تو هم مقصر بودیا👉)
بگو بفرمایید جناب سلطان .
حالا یه لبخند بزن که خوشگلتر بشی .بدنیستا...😊
در همین حین به پسرم میگم:ببین بابایی بیدار شد.نزاشتی که بخوابه😜
همسرم یه کم آرومتر شده و طبق شناختی ک ازش دارم اگه غر زده بودم الان فقط داشت توبیخ میکرد که چرا بیدارشده و...
ولی الان لب باز میکنه به علامت تایید حرفای من:
آره پسرم ...
هروقت من خوابم آروم بازی کن .حرف مامان گوش بده...
پسرم:بابا برام سی دی میخری؟
همسرم:بعله.اگه بچه خوبی باشی و مامان ازت راضی باشه و اذیتش نکنی❣
بعدم من میشینم کنارش .دستش میزاره روی پام و میگه :خب...چه خبر؟
ته دلم قند آب میشه و ب خودم میگم:
دیدی آروم شد ...خودش فهمید اشتباه کرده. دیدی نتیجه داد...
خدایا شکرت ک من بر هوای نفسم پیروز شدم💪
هدایت شده از تجربه ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توضیح بحث مبارزه با نفس
قهرمان برادرم سلام!
ممنونم که آمدید...
قدم روی چشمانمان گذاشتید❤️
چه حس دلنشینی بود❤️
دیشب که گفتم میشود بیایی دلم فقط یک شمارا کم دارد مطمعن بودم که می آیید ...
مهربان برادرم همه چیز عالی بود و عالی تراز همه نگاه مهربان شما بود که به دلمان آرامش میداد
ممنونم بابت همه چیز...
حتی بابت این عکس یادگاری که درکنارمان گرفتید❤️
می دانید ما هم مانند شما یک دهه ی هفتادی هستیم ولی برادرم درتمام آینه هایی که جوانان دهه هفتادی درمقابلشان ایستاده اند شما درخشیدید ...
هروقت که به عکستان مینگریم غرق در غرور میشویم ازاینکه یک جوان دهه ی هفتادی از خیلی ازآنها که ادعا میکردند جلو زده است...
کاش میشد ماهم لحظه ای مثل شما باشیم...
برادر دلیرم برایمان دعا کن و همیشه مواظبمان باش تا اسیر هوای نفس نشویم ...
به راستی که چشمان با شکوهتان همه دهه هفتادی هارا بیمه کرده است...❤️
عزیز برادرم ازشما ممنونیم که باآمدنتان به این دانشگاه وباشهادتتان دل های خسته و بی هدفمان را بیدار کردید
مسیر پرواز زیبایتان را همواره منور نگاه خواهیم داشت تا روزی که به شما بپیوندیم ❤️
بی صبرانه چشم انتظار دیدارتان هستیم
سلام مارا هم به بی بی جان برسانید ❤️
#جشن فارغ التحصیلی دانش اموختگان دانشکده پزشکی تنکابن
#ارسالی_از_هم_دانشگاهی_شهید_عزیز
@shahiydarefkayedkhordeh