فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آخرین دیدار شهید قاجاری و دخترش💚
6⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #ويژه
📹ببينيد|رهبرانقلاب در منزل شهيد مسيحی: خيلی كيک خوشمزهای است؛شما نميخوريد؟
➕شعری که آقا در این دیدار خواندند
شهیدعارف کایدخورده💕
🌺 #ويژه 📹ببينيد|رهبرانقلاب در منزل شهيد مسيحی: خيلی كيک خوشمزهای است؛شما نميخوريد؟ ➕شعری که آقا در
اللهم صل علی محمد وال محمد
به فداشون 😍
دانشجوی روانشناسی🎓
جوان خوشتیپ و زیبای دهه هفتادی
فعال در عرصه هنر
فعال و قهرمان در زمینه های ورزشی
تولد : ١٣٧١/۵/٢۴
شهادت: ١٣٩۶/٨/٢٧
محل شهادت : سوریه _عملیات آزاد سازی البوکمال
🔰🔰🔰🔰
پیج اینستاگرام🌸
https://instagram.com/shahid.arefkayed
🔰🔰🔰🔰
کانال تلگرام🌸
https://t.me/shahid_arefkayedkhordeh
🔰🔰🔰🔰
لینک واتس آپ🌸
https://chat.whatsapp.com/GcZglUszn2U7ZN404g27Lj
🔰🔰🔰🔰
لینک ایتا🌸
https://eitaa.com/shahiydarefkayedkhordeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ|گریه شهید سلیمانی در فراق دوست صمیمی اش شهید کاظمی
+وداع حاج قاسم با پیکر حاج احمد
أللَّھُـمَـ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَجْ
یـافــاطــــمـة الـزهـــــــرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی زیبا و شنیدنی از استاد میثم مطیعی
ممنونتم مادر ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهنم واقعی درون ماست...
👌ببینید
هدایت شده از شهیدعارف کایدخورده💕
4_6014646727867367545.mp3
1.78M
دعای عهد
استاد فرهمند
🦋🌹«وَ اکحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَة مِنِّی إِلَیْهِ»؛
«خدایا! چشمانم را با نگاهی به او شفا بخش! »
ای خدا ! آن طلعت مهشید فر
تـــوتـــیای دیده گردان یک نظر🌹🦋
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸
«خدایا! چشمانم را با نگاهی به او شفا بخش!
#ترجمه_دعای_عهد
#قسمت_اول
✨بسم اللّه الرحمن الرحيم✨
اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیعِ
خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند
🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ایوب ✨
در روزهای گرم شهرستان امیدیه خوزستان در سال 60 خورشید زندگیاش طلوع کرد✨🌹
راننده تاکسی بود و با سختیها و مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکرد. 🍃
تا اینکه به واسطه روحانی محل با خانواده راددرویش آشنا شد، و یک پیوند آسمانی اتفاق افتاد.❤️
ایوب زیاد اهل حرف زدن نبود، به خصوص در امور معنوی و عبادی که اصلا حرف نمیزد.🌹 بیشتر مرد عمل بود تا حرف، فقط مواردی که پای #امربهمعروفونهیازمنکر در میان بود حرف میزد و تذکر شدید میداد.🌾
3⃣
همسر بزرگوار شهید✨
دو سال پیش به خانه آمد و گفت،
برای سوریه ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) 💚
گفتم: چه خوب، منم با خودت ببر، هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. 😍
گفت: آنجا منطقه جنگی است و خانم نمیبرند. بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل تغییر کرد، نماز شبش ترک نشد، اعمال مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان. 🌱
هیچ وقت چیزهای مادی از خدا نخواه،
همیشه چیزهای بزرگ بزرگ از خدا بخواه. میگفت خانمی وقت نیست باید توشه جمع کنم.رجب، شعبان، رمضان سال گذشته را در هوای گرم روزه گرفت، خودش کوچکترین مسائل دینی را رعایت میکرد و به من هم میگفت رعایت کن، کتاب حلیه المتقین را خودش میخواند و به من هم میگفت حتما این کتاب را مطالعه کن، آخر همه دعاهایش همیشه شهادت بود.❤️🍃
4⃣
روزهای آخر #شهید_زنده صدایش میکردم.🌹
موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی🌾
گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود.💚
فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم.🍁
عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم🙂، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.🌱
5⃣
اربعین سال 94 که خودش راهی سوریه شد و من و بچهها را همراه خواهرم و شوهرش راهی کربلا کرد. 🌹
مرز ایران و عراق تماس گرفت. رسیده بود سوریه، فقط یا علی یا علی میگفت و خدا را شکر میکرد.💚
وقتی از کربلا برگشتیم، شعله زرد نذر کرده بودم برای پیروزی مدافعان حرم و اینکه خبری از ایوب شود چون چند روز بود تماس نگرفته بود.🌾
تا اینکه بالاخره زنگ زد، اینقدر خوشحال بود، گفتم کی برمیگردی ؟ گفت: خیلی زود.✨
تند تند اتفاقاتی که افتاده بود را بهش گزارش میدادم. در جواب تمامی حرفهای من میگفت: توکل به خدا🌺
و این آخرین تماس من با همسرم بود. تاریخ 94/09/17 در حلب ترکش خمپاره به سر و قلبش اصابت میکند و ایوب به آرزوی دیرینهاش رسید.🕊💚
6⃣
حاصل زندگی من و ایوب❣، نیایش و محمد پارسا هستند. دخترم پنج سال دارد و پسرم سه ساله است. اما حرفهای آنها برای اینکه مانع رفتن پدرشان بشوند برایم جالب بود.
محمد پارسا با همان لهجه بچگانهاش و بسیار عصبانی میگفت مامان جان، اجازه نده شوهرت برود. گناه داره شهید میشود.🥀
وقتی که ایوب رفت سوریه، نیایش در خواب جیغ زنان بیدار شد و شروع به گریه کرد. با من دعوا میکرد که چرا اجازه دادی بابا به جنگ برود. اگر بابایم شهید بشود تقصیر توست.
بعدازشهادت پدر مدام از خاطراتش برای هم تعریف میکنند و میگویند یادش بخیر بابایی💔
چند روز پیش دخترم به محمد پارسا میگفت: داداشی دلت برای بابایی نمیسوزه؟ من خیلی دلم میسوزه که تیر به سرش زدن.
برای من بسیار عجیب است که اینها انقدر میفهمند و متوجه میشوند. راستش را بخواهید انقدر زود انتظار این حرفها را نداشتم.
محمد پارسا بعد از شهادت پدرش خیلی مراقب ما است و میگوید بابا گفته حواسم به شما باشد🌹
7⃣
🌹درد دل با حضرت زینب(س)🌹
بانو جان از اینکه همسرم را انتخاب کردید که در این مسیر قرار بگیرند و من و فرزندانم را در ورطه آزمایش قرار دادید تا در نبودنهای او سختی و تلخی و درد بکشیم، سپاسگزارم. بانوی من آیا چیزی باارزشتر از جانمان هست که تقدیم شما و راه اهل بیت شما کنیم. فرزندان من فدای فرزندان حضرت زهرا(س).
خانم جان دنیا بیایوب چون حصاری است تنگ و تاریک و فراق پدر برای بچهها هم سخت و عذاب آور اما همه اینها فدای رضایت شما. این زهر دوری و دلتنگی برایم از عسل شیرینتر است وقتی که میاندیشم به راهی که او برگزید و او را آسمانی کرد✨
8⃣