نایب الزیاره آقا عارف عزیز وهمه عزیزان گروه هستیم.🤲🏻🤲🏻🌹♥
#ارسالی_از_اعضا🌸🍃
@shahiydarefkayedkhordeh
آنکه ماند تویی
آنکه رفت منم...
جنسِ تو ، هرچه که هست ، سوزاننده وُ ناشناخته . پُرنفس ، یگانه ، تنها ❤ جنسِ تو هر چه که هست ، آشنا وُ بی نام . سریع و روان . دوست داشتنی ❤ جنسِ تو ، متاعِ جاودانه زیستن . نیازِ دل ، اما دور . غریب . بی نشان وُ بی تاریخ ❤
جنس تو ، گلوله ای آتش ، به اندازه کفِ دست.به اندازه قلب . نقطه ی فورانِ خون وُ زندگی ...❤
این که باید فراموشت می کردم را هم فراموش کردم.
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
و من
عجیب به حضور تو
از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام...
آنكه ماند تويي
آنكه رفت منم....
شهيد_ذبيح_عشق_است❤
شهید_مدافع حرم_عارف کایدخورده❤ #ارسالی_از_اعضا
#سرگذشت_عارفانه💖
#شهدا_زنده_اند💖
#ارسالی_از_اعضا
🕊 سه شنبه صبح مراسم بزرگداشت شهید عزیز تو دانشگاهمون بود
"شهید عارف کایدخورده" دانشجوی روانشناسی که فقط ۲۵ سال سن داشت تو اون سن کم مدافع حرم بی بی زینب (س) ومدافع ناموس مردم و کشورش شده بود و با قلب مهربونش حالا دیگه برادر شهیدم بودو همیشه و همه جا مواظبم بود....
💟بعداز ظهر که رفتم مسجد بعد نماز دیدم بین دوتا پرده ای که خانم ها و آقایون رو از هم جدا میکرد یه دختر خانم و اقا پسری یه مقدار از پرده رو کنار زدن و دارن با وضع نامناسبی باهم صحبت میکنن و میخندن😓
کمی که گذشت دیدم دیگه روسری اون دختر خانم هم افتاده و همین طور بدون روسری داره با اون همکلاسیش میگه و میخنده و هرکی هم وارد مسجد میشه با اینکه این صحنه میبینه ولی هیچی نمیگه...😖
دیگه طاقتم سراومد تصمیم گرفتم برم سمتش و بهش تذکر بدم که پرده رو بکشه ولی دیدم دوستای اون دختر دورشن و شاید همه باهم مسخرم میکردن یا حتی به دوستشون میخندیدن
از طرفی نمیدونستم عکس العمل اون دختر چی میتونه باشه
همین طور ایستاده بودم و خیره شده بودم به اون دختر و نمیدونستم چه کار کنم
یه نگاه به کل مسجد انداختم تا شایدکمکی پیدا کنم ولی هیچ دوست و اشنا یا دختر محجبه ای نبود که ازش کمک بخوام
همه افرادی که تو مسجد بودن بدحجاب بودن و فقط برا استراحت اومده بودن اونجا....
خیلی دیرم شده بودباید هرچه سریع تر میرفتم یه قسمت اداری دانشگاه و ازشون امضا میگرفتم وگرنه کارم خیلی عقب می افتاد ولی مگر میتونستم ازاونجا برم ! انگارپاهام چسبیده باشن به زمین به خودم گفتم تا تذکر ندی نمیتونی بری پس زود باش...
کمی فکر کردم که چی بگم
گفتم یه جور بگم بامهربونی باشه ولی محکم و قاطع ولی هرچی فکر کردم تو ذهنم یه جمله مناسب نیومد که نیومد😔
روبروشون ایستاده بودم و زل زده بودم بهشون خیلی وضع بدی بود و همه هم نگاه میکردن یه منکر بزرگ داشت بین همه عادی میشد....
به شهید توسل کردم وگفتم خیلی دیرم شده توروخدا شما کمک کن تا تذکر ندم نمیشه برم...
درهمون لحظه چشمم افتاد به یه خانمی که کمی سن و سال دار بود ولی حجاب نداشت اونم منو نگاه کرد و متوجه شده بود که من مدتیه که خیره موندم به اون دختر و پسر
از جاش بلند شد و رفت سمت دختر
تو گوشش یه چیزی گفت و رفت
دختر حالا که چشمش به من هم افتاده بود سریع مقنعش رو سر کرد پرده رو کشید و به همکلاسیش گفت خدافظ برو کنارو خیلی مودب سرجاش نشست 🙃
خیلی لذت بردم با یه تذکر ساده که اون خانم بهش داد جلوی یه منکربزرگ گرفته شد
اصلا هم کاری نداشت که من اونقدر براخودم سختش کرده بودم🙌
یاد حرف رهبری افتادم که گفته بودن" پیر جوان کودک که باشین فرقی نداره هرمنکری که دیدین تذکر بدین
لازم نیس کاری بکنین فقط یه کلام بگین اینکارمنکره همین"
همونجا به شهید که کمکم کرده بود و اون خانم رو برام فرستاد قول دادم ازین به بعد اگر منکری رو دیدم تا اونجا که میشه بی تفاوت نباشم ...
💟 بعد اینکه امضاهام رو از دانشگاه گرفتم رفتم ایستگاه سوار ماشین شدم تا برگردم شهر خودم
همین که راه افتادیم راننده ضبط ماشین رو روشن کرد و صداشو هم خیلی زیاد کرد صدای یه خواننده خانم بودکه داشت از ضبط پخش میشد و گوش فلک رو کر میکرد
تصمیم گرفتم طبق قولی که به شهید دادم تذکر بدم ولی
شیطون شروع کردبه وسوسه کردن...👹
خب تو گوش نده اوناکه میخوان گوش بدن ...
وای الان جلو این دوتا مسافر دیگه که آقا هستن میخوای تذکر بدی...
خجالت نمیکشی ازشون....
وای راننده اگه یه چیزی بگه و اونا بهت بخندن چی....
و...........
به خودم اومدم و گفتم نهی از منکر دستور خداست خدا خودش میبینه منو و هوامو داره
من تذکر خودم رو میدم هرچی که میخواد بشه بشه ...😑
به شهید توسل کردم و خیلی قاطع و با احترام گفتم ببخشید میشه ضبط رو خاموش کنین یا صداشو کم کنین من میگرن دارم سرم خیلی درد گرفته
وراننده بدون اینکه چیزی بگه درجا ضبط رو خاموش میکنه😍
و صدای شهید میاد تو گوشم که میگن
دیدی کاری نداشت....😊
خدارو شکر کردم و خوشحال شدم که فقط با یه جمله تونسته بودم اون دوساعتی که تو مسیر بودم روبا خیال راحت سپری کنم....
✨همه ی کارهای خوب و جهاد در راه خدا دربرابرامربه معروف و نهی از منکر چون قطره ای است دردریای عمیق
امام علی (ع) ✨
•═• •• 🌺••◈☘◈••🌺 •• •═
@shahiydarefkayedkhordeh
°°°°°°○🌸○🌸○🌸○°°°°°°
#ارسالی_از_اعضا 💞
《سلام صبحتون بخیر
دیشب ختم ۴ قول و صلوات را خوندم و خواب شهید عزیزمون آقا عارف دیدم ...
سر مزارش نشسته بودم و خودش هم کنار مزارش آمد.....فقط یادم میاد که بهش با چشم گریان گفتم خیلی دلتنگتیم و یک قاب عکس کوچک از خودش به من داد و... یادش گرامی
خیلی دلم گرفته همیشه زنده کنارمونه شهید عارف عزیز...》
خوشا به حالتون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوا از عطر تو غوغاست
می دانم که اینجایی ...
صبحت بخیر علمدار❤
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم به حق زینب کبری(س)🌸🍃
#ارسالی_از_اعضا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفر به خیر
جوونی که شدی عاقبت بخیر...🌹
شهادتت مبارک❤️
#ارسالی_از_اعضا
#ارسالی_از_اعضا
راه عشق را انتخاب کردی و با جاودانگی تمام پا به وادی خدا گذاشتی برادر شهیدم
در این شلوغی ها مراقبمان باش که زمینی ها خیلی التماس دعا از تو دارند
درخشش و گیرایی چشمانت همان روز اول من را مغلوب کرد . . .
دلت همانند دریا آبی بود
مردانه برخواستی و از تمام خوشی های دنیوی ات گذر کردی و به نزد اربابت رفتی . . .
خدایِ امیر بی سر شما ها را خریدار است
نه ما، ما کسانی که سر تا پا گناه هستیم و جز روسیاهی و دلی غم زده هیچ نیستیم . . .
دلی غم زده که پنجشنبه ها نزد تو می آییم و کنار مزارت ساعت ها مینشینیم به این امید که شاید دست ما را نیز بگیری و شوق و آرزوی پروازمان به حقیقت تبدیل شود😭💔
شکسته و زخم خورده ایم اما همچنان ایستاده ایم ، پس راهت عارفانه ادامه دارد عارف جان . . .
#ازچادرتاشهادت😭♥️
#دستنوشته
#حرفدل
#مدافعحرم
#عارفانه
#ارسالی_از_اعضا
بسم رب الشهدا🌸🍃
تقدیم به برادر شهید عارف کاید خورده
💌 این روزها زیاد به تو فکر میکنم.
دست خودم نیست با هر چیزی یاد تو می افتم. شاید چون آبان ماه است و تو آخر این ماه پاییزی بود که پرواز ابدی خود را شروع کردی ...
🌹این روزها بسیجی می شنوم یاد توام.
دانشجو می شنوم یاد توام.
مدافع حرم می شنوم یاد توام.
جوانی می شنوم یاد توام.
ولایت فقیه و پشتیبانی از آن می شنوم، یاد توام،
شهدای شاهچراغ را می بینم یاد تو و دوستانت می افتم...✨
🌹تویی که هم بسیجی بودی ، هم دانشجو ، هم مدافع حرم، هم جوان ، هم پشتیبان ولایت فقیه ، هم خوش تیپ، هم خوش سیرت و خوش صورت ، هم خوش بصیرت، هم بی نیاز از مال دنیا...
همه چیز در تو جمع بود!
به راستی همه چیز داشتی اما از همه مهمتر قلب بزرگ و بصیرت بی نهایت بود که راه دفاع از حرم را انتخاب کردی و در آن اوج گرفتی....❣
🌹کاش این روزها بودی و می دیدی که این صفات حسنه گویا خار شده به چشم عده ای بسیجی می شنوند انگار سرباز آمریکایی دیده اند...!
که شاید بغض آنها به سرباز آمریکایی کمتر از بسیجی های خودمان باشد !🥀
شاید روایت درست نشنیدند از شما و سرنوشت های تان. 😔
از سر پر شور و دل بزرگتان که فدای این مملکت کردید...
🌹شاید از شما و بابک نوری کم شنیده اند...
شاید از شهید دانشگر ، شهید محمد خانی ، شهید ذوالفقاری و احمدمشلب کم شنیده اند ...
از اینکه در سال ۹۶ ، نه خیلی سالهای دور ، همین نزدیکیها ، قید همه چیز را برای امنیت این خاک و سرزمین زدید و رفتید.
از اینکه امکان ادامه تحصیل و زندگی در خارج از کشور هم داشتید و رفتید.
از اینکه بدون پول و سهمیه رفتید .
از اینکه پدر و مادر و خواهران خود را گذاشتید و فدای مادر و خواهرهای بقیه کردید و رفتید.😭
🌹پدرت که اولین مشوق و معلم تو بود
در راه اخلاص و ایثار ، بعد از تو ۸ ماه بیشتر دنیا را تاب نیاورد و با آغوش باز به سوی تو آمد ...
وتمام این سفر و سنگینی این راه بر شانه های #مادر و #خواهر عزیزت ماند
تابا اقتدا به بی بی زینب (س)، از تو و راهی که آگاهانه انتخاب کردی بگویند و بنویسند...
#ارسالی_از_اعضا
@shahiydarefkayedkhordeh
خوشحال میشیم که دوستان خودتون رو به کانال اد کنید 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون در کنار مزار شهید عارف کایدخورده
جای شما خالی🌹
به نیابت از همه ی اعضای کانال
#ارسالی_از_اعضا
#دل_نوشته_ای_در_وصف_پدر_بزرگوار_شهید
#ارسالی_از_اعضا
خورشید و ماه پیوسته طبق نظم الهی طلوع و غروب می کنند و روزها از دنبال هم می روند. تا اینکه تقویم ها یاد آوری میکنند که در تاریخی ، حکم قضای الهی، مقدر شده و عزیزی از میان ما پر کشیده و سفر ابدی خود را آغاز کرده. پنجم شهریور یکی از آن تاریخ هاست که درهای آسمان باز شد و عبدی از بندگان صالح خدا عروج کرد.
مردی از تبار حیدر، از تبار علمدار با نشان رشادت و سرافرازی، مردی از تبار صداقت و رشادت، مردی از سرزمین
« رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ»
چرا که صادقانه بر عهد و پیمان خود مانده بود .
مردی از جنس
« فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ »
چرا که بزرگترین سرمایه زندگی خود را گونه ای حسینی تربیت کرد که زودتر از خودش جام شهادت را نوشید ...
و مردی از جنس «ما بَدَّلوا تَبديلًا» چرا که بر سر عهد خود با برادر شهیدش و یاران سفر کرده اش بود و هر لحظه در جهاد اکبر و پیمودن راه حسین (ع) بود .
مردی که از ایمان آوردنگان به آیه« و فدیناه بذبح عظیم »بود چرا که خود ،اسماعیلش را به جبهه های تله جبین فرستاد... آنجا که عارف بزرگ مردش سینه سپر کرده بود، که ما در جبهه تله جبین هستیم، جلوی تکفیری ها ایستادیم خوبم ایستادیم...
مردی که کوه بود مثال« المومن جبل الراسخ...» چرا که وقتی خبر شهادت پسر را شنید ، مشکی نپوشید و خم به ابرو نیاورد.. مشکی نپوشید و بی تابی نکرد... چرا که گریه را فقط برای سیدالشهدا روا می دانست و فرزندش را تقدیم به حضرت زهرا وفرزندان او کرده بود ... سالها پیش از این ، در بین الحرمین ارباب، بشارت این ذبح عظیم و قربانی را به او داده بودند و تشکر کرده بودند در شبی که ، «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی... آن شب قدر که این آب حیاتم دادند»... قطعا قصه و روایت و زوایای دیده نشده از زندگی و رابطه این پدر و پسر زیادست .. سِرّ مگوی زیادی داشتند که فقط ۹ماه دوری پسر را تاب آورد.. قهرمان و اسطوره این خاک این پدرها و پسرها هستند که مشتری تجارت «تنجیکم من عذاب علیم» بودند چرا که ایمان آوردند و با جان و مال در راه خدا جهاد کردند.
هله به زوار حسینی که سالها مسافر اربعین حسینی بودند و در آخر به حضرت عشق رسیدند ... با جان و سر و دل رسیدند و حضرت خود به استقبالشان آمد . چه در میدان نبرد چه در بستر بیماری. نسیمی آمد ، دری از نور باز شد و اخلاص این پدر و پسر را خریدند .. خوب هم خریدند .
پنجمین سال است که تن خسته ات در نزدیکی شهدای بهشت آباد دزفول آرمیده... و روحت قرین حضرت حسین ، و پسر شهیدت به ابدیت و آرامش رسیده ، تو هم گمنام زمین و مشهور آسمان بودی. چرا که بی ادعا بودی و مخلص ..
از آسمان دعایمان کن عبد صالح خدا .
به فاتحه و صلواتی یاد کنیم امام و شهدا ، شهید عارف کائدخورده و پدر مرحومشان رزمنده جانباز هشت سال دفاع مقدس کربلایی حاجیعلی کائدخورده
۵ شهریور ۱۴۰۲