#وصیت‌نامه_شهید••✨ درباره3باری که امام زمان (عج) را خواب دیدم قدری برای شما بگویم: حمله رقابیه بود و ما داشتیم برای حمله آماده می شدیم ،یک روز باران خیلی تندی بارید و تمام سنگر ما خراب شد ،آنروز برای من خیلی ناراحت کننده بود ولی خودم را به خوشحالی زدم تا روحیه برادران دیگرم خرد نشود تا اینکه شب شد و من نگهبان شدم، در موقع نگهبانی دلم خیلی گرفته بود،از امام زمان(عج)شکایت کردم و گفتم که چرا پیش ما نمیآید خیلی گریه و زاری کردم،عزیزان آن شب امام زمان (عج) به خوابم آمد،در خواب 2بار از هوش رفتم .چه کسی است که امام زمان(عج) را ببیند و از هوش نرود؟ از این ماجرا مدت زیادی گذشت تا اینکه روز ولادت امام مهدی(ع) شد، آن روز هم دلم گرفته بود که چرا ما اینقدر بیخیال هستیم،آن شب در دل سنگر خیلی گریه کردم شب بعد امام به خوابم آمد،اول نوزی وارد شد و بعد کم کم امام وارد شد،امام مهدی(عج) قدی بلند و صورتی زیبا دارد،از بس که نور صورتش زیاد است انسان نمی تواند آن طوری که دلش می خواهد ببیند،امام عمامه ای سبز بر سر داشت.عزیزان،اگر به امام خمینی توجه کرده باشید وقتی میخواهد توی صحنه بیاید اول از همه دستش را بلند می کند و به مردم سلام می کند،امام زمان(عج) هم دستش را برای من بلند کردند و من از خجالت داشتم از هوش می رفتم این ماجرا گذشت تا اینکه احمد(گیتی نورد) را خواب دیدم،با احمد خیلی حرف زدم.گفتم احمد ؟ چرا برای من دعا نمی کنی که پیش شما بیایم،احمد گفت که میروم کربلا و برای تو دعا میکنم،گفتم کی میروی؟ گفت فردا میروم ،گفتم احمدجان همین حالا برو،احمد رفت بعد از رفتن احمد من زخمی شدم،داشتم دیگر تمام میکردم ،در این موقع امام زمان(عج) آمد،به من گفت می خواهی شفاعت بدهم،گفتم نه آقاجان من شفاء نمی خواهم،من میخواهم پیش خدا بروم،و امام رفت و من از خواب بیدار شدم. •• 🥀 #دیدار_با‌_امام‌زمان🥀🕊✨