شهیدعارف کایدخورده💕
#خاطره
#نقل_از_همرزم_شهید:
یادمه در دومین اعزام و زمانیکه مجروح شدند بعد از برگشتن به ایران دوستاش تعریف میکردند برای من ، و با عصبانیت و ناراحتی میگفتن عارف تیرخورده بود اما هرچی بهش میگفتیم برو درمانگاه قبول نمیکرد ؛
میگفت: باید بمونم هنوز کار داریم!
بهش گفتیم پسر جای تیر توی سینه ات داره خونریزی میکنه، خون زیادی ازت رفته قبول کن برگرد برو درمانگاه.....
میگن قبول نکرد و میگفت بذارید دوستانم که آسیب جدی دیدن برن .
و با شوخی میگفت حالا انگار من تیر خوردم!؟🏻😅
بهش گفتیم بله آقا عارف تیر خوردی و خونریزی هم اگر زیاد بشه خیلی خطرناکه....
میگفت: بله اما یه تیر که بیشتر نخوردم👆🏻😅
همش با شوخی میخواست از درمانگاه رفتن طفره بره تا بمونه و میدون نبرد رو ترک نکنه👌🏻
خلاصه با کلی اصرار و به بهونه ی گرفتن فیلم و عکس از بچه های مجروح مجبورش کردیم بره درمانگاه و اونجا هم کلی از بچه های مجروح عکس و فیلم گرفت ....
در حالیکه از لحاظ جسمانی خیلی خیلی داغون شده بود اما از نظر روحیه عالی عالی عالی❤
#خاطره
#نقل_از_همرزم_شهید:
یادمه در دومین اعزام و زمانیکه مجروح شدند بعد از برگشتن به ایران دوستاش تعریف میکردند برای من ، و با عصبانیت و ناراحتی میگفتن عارف تیرخورده بود اما هرچی بهش میگفتیم برو درمانگاه قبول نمیکرد ؛
میگفت: باید بمونم هنوز کار داریم!
بهش گفتیم پسر جای تیر توی سینه ات داره خونریزی میکنه، خون زیادی ازت رفته قبول کن برگرد برو درمانگاه.....
میگن قبول نکرد و میگفت بذارید دوستانم که آسیب جدی دیدن برن .
و با شوخی میگفت حالا انگار من تیر خوردم!؟🏻😅
بهش گفتیم بله آقا عارف تیر خوردی و خونریزی هم اگر زیاد بشه خیلی خطرناکه....
میگفت: بله اما یه تیر که بیشتر نخوردم👆🏻😅
همش با شوخی میخواست از درمانگاه رفتن طفره بره تا بمونه و میدون نبرد رو ترک نکنه👌🏻
خلاصه با کلی اصرار و به بهونه ی گرفتن فیلم و عکس از بچه های مجروح مجبورش کردیم بره درمانگاه و اونجا هم کلی از بچه های مجروح عکس و فیلم گرفت ....
در حالیکه از لحاظ جسمانی خیلی خیلی داغون شده بود اما از نظر روحیه عالی عالی عالی❤