شهید مهرداد قاجاری✨
در بیستم مرداد ماه سال 62 در شهرستان ممسنی به دنیا آمد.🍃
3⃣
بعد از اتمام تحصیلات در مقطع کاردانی رشته میکروبیولوژی در دانشگاه کازرون پذیرفته شد. در سال 1387به عنوان سرباز معلم در آموزش و پرورش بخش دشت ارژن و مدرسه راهنمایی مهدیه شیراز به مدت 16 ماه خدمت کرد.🌺
و دو سال بعد از آن را در نهاد آموزش و پرورش در لباس مقدس معلمی سپری نمود. 🍃
شهید قاجاری در تاریخ 14شهریور91 بعنوان بسیجی تکاور وارد تیپ تکاور امامسجاد(علیهالسلام) کازرون شد و بعد از اتمام دورههای آموزشی و با عشق به ولایت و پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران با چندین ماموریت به شمال غرب کشور «ارومیه» اعزام شد. 🌈
در تاریخ بیست و هفتم آذر94 برای مبارزه با تکفیرها و دفاع از حرم مطهر عمه سادات حضرتزینب (سلاماللهعلیها) آگاهانه در جبهه سوریه حاضر شد.💚
4⃣
♦️خاطــــره همسر بزرگوار #شهــــید،یک روز قبل از شهادت✨
در روز یکشنبه سیزدهم دی ماه سال 94 سرما خورده بودم. مهرداد هر نیم ساعت یک بار زنگ می زد.
به او گفتم:
-مهرداد جان ، مگه نمیگی اونجا برف داره میاد پس چرا همینجوری میای زنگ میزنی .
- گفت : آخه تو که سرما خوردی وکسالت داری من اینجا آرامش ندارم .❤️
ساعت 9 شب بود که دوباره زنگ زد و گفت:
- زنگ زدم خونه خواهرم بهشون گفتم تو مریض شدی بیان ببرنت دکتر.🌺
- گفتم: عزیزم تو امروز پست میدادی ، برو راحت بگیر بخواب نمی خواد اینقدر بفکر من باشی من بهتر شدم.
مدت زمانی که به درمانگاه رفتم و برگشتم . هر نیم ساعت یکبار در برف وباران به مخابرات می آمد و زنگ میزد.💚
حدود ساعت ۴صبح بود. که با التماس گفتم :
-برو استراحت کن فردا باید بری سر پست. که قبول کرد بره بخوابه .
اما چه خوابیدنی!🌾
ساعت 5:30 صبح بود . تازه خوابم برده بود. که تلفن همراهم زنگ خورد.
با نگرانی بلند شدم . با خودم گفتم نکند برای کسی اتفاقی افتاد است. که این موقع به من زنگ میزنند.🍂
با شتاب به سراغ گوشی رفتم. دیدم مهرداده.
ناراحت شدم و گفتم :
-تو چرا هنوز نخوابیدی؟! مگه بهت نگفتم برو کمی استراحت کن🍃
- نمیدونم خوابم نمیبره فقط یه چیزی بهت میگم قبول کن امروز سرکار نرو بمون خونه استراحت کن حالت که یک کمی بهتر شد برو بازار برای خونه مون یه "آیفون تصویری " بگیر میخوام خیالم راحت بشه از جانب تو و آنیسا🌹
امروز منم سر پست نمیرم یه کارایی دارم دیگه میخوام شب پست بدم بهش گفتم باشه عزیزم سرکار نمیرم امروز ,حالا شما برو استراحت کن.🌈
5⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آخرین دیدار شهید قاجاری و دخترش💚
6⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #ويژه
📹ببينيد|رهبرانقلاب در منزل شهيد مسيحی: خيلی كيک خوشمزهای است؛شما نميخوريد؟
➕شعری که آقا در این دیدار خواندند
شهیدعارف کایدخورده💕
🌺 #ويژه 📹ببينيد|رهبرانقلاب در منزل شهيد مسيحی: خيلی كيک خوشمزهای است؛شما نميخوريد؟ ➕شعری که آقا در
اللهم صل علی محمد وال محمد
به فداشون 😍
دانشجوی روانشناسی🎓
جوان خوشتیپ و زیبای دهه هفتادی
فعال در عرصه هنر
فعال و قهرمان در زمینه های ورزشی
تولد : ١٣٧١/۵/٢۴
شهادت: ١٣٩۶/٨/٢٧
محل شهادت : سوریه _عملیات آزاد سازی البوکمال
🔰🔰🔰🔰
پیج اینستاگرام🌸
https://instagram.com/shahid.arefkayed
🔰🔰🔰🔰
کانال تلگرام🌸
https://t.me/shahid_arefkayedkhordeh
🔰🔰🔰🔰
لینک واتس آپ🌸
https://chat.whatsapp.com/GcZglUszn2U7ZN404g27Lj
🔰🔰🔰🔰
لینک ایتا🌸
https://eitaa.com/shahiydarefkayedkhordeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ|گریه شهید سلیمانی در فراق دوست صمیمی اش شهید کاظمی
+وداع حاج قاسم با پیکر حاج احمد
أللَّھُـمَـ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَجْ
یـافــاطــــمـة الـزهـــــــرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مداحی زیبا و شنیدنی از استاد میثم مطیعی
ممنونتم مادر ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جهنم واقعی درون ماست...
👌ببینید
هدایت شده از شهیدعارف کایدخورده💕
4_6014646727867367545.mp3
1.78M
دعای عهد
استاد فرهمند
🦋🌹«وَ اکحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَة مِنِّی إِلَیْهِ»؛
«خدایا! چشمانم را با نگاهی به او شفا بخش! »
ای خدا ! آن طلعت مهشید فر
تـــوتـــیای دیده گردان یک نظر🌹🦋
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸
«خدایا! چشمانم را با نگاهی به او شفا بخش!
#ترجمه_دعای_عهد
#قسمت_اول
✨بسم اللّه الرحمن الرحيم✨
اَللّـهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ ، وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفیعِ
خدایا اى پروردگار نور بزرگ و پروردگار کرسى بلند
🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ایوب ✨
در روزهای گرم شهرستان امیدیه خوزستان در سال 60 خورشید زندگیاش طلوع کرد✨🌹
راننده تاکسی بود و با سختیها و مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکرد. 🍃
تا اینکه به واسطه روحانی محل با خانواده راددرویش آشنا شد، و یک پیوند آسمانی اتفاق افتاد.❤️
ایوب زیاد اهل حرف زدن نبود، به خصوص در امور معنوی و عبادی که اصلا حرف نمیزد.🌹 بیشتر مرد عمل بود تا حرف، فقط مواردی که پای #امربهمعروفونهیازمنکر در میان بود حرف میزد و تذکر شدید میداد.🌾
3⃣
همسر بزرگوار شهید✨
دو سال پیش به خانه آمد و گفت،
برای سوریه ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) 💚
گفتم: چه خوب، منم با خودت ببر، هر کاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. 😍
گفت: آنجا منطقه جنگی است و خانم نمیبرند. بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل تغییر کرد، نماز شبش ترک نشد، اعمال مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان. 🌱
هیچ وقت چیزهای مادی از خدا نخواه،
همیشه چیزهای بزرگ بزرگ از خدا بخواه. میگفت خانمی وقت نیست باید توشه جمع کنم.رجب، شعبان، رمضان سال گذشته را در هوای گرم روزه گرفت، خودش کوچکترین مسائل دینی را رعایت میکرد و به من هم میگفت رعایت کن، کتاب حلیه المتقین را خودش میخواند و به من هم میگفت حتما این کتاب را مطالعه کن، آخر همه دعاهایش همیشه شهادت بود.❤️🍃
4⃣
روزهای آخر #شهید_زنده صدایش میکردم.🌹
موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیت نامه ننوشتی🌾
گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود.💚
فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم.🍁
عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم🙂، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.🌱
5⃣