کانال شهید ابراهیم هادی
❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_بیست_و_یکم _پیرزن اونجا افتاده بود... _با زهرا دوییدیم سمتش،هر چقدر ص
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_بیست_و_دوم
_چاره اے نبود باید میرفتم...
_اوایل مهر بود کلاس هاے دانشگاه تازه شروع شده بود
_ما ترم اولے ها مثل ایـݧ دانشگاه ندیده هاروز اول رفتیم تنها کلاسے کہ تو دانشگاه برگزار شد،کلاس ترم اولے ها بود
دانشگاه خیلے خلوت بود.
_تو کلاس کہ نشستہ بود احساس خوبے داشتم خوشحال بودم کہ قراره خانم مهندس بشم براے خودم😂.
_تغییرو تو خودم احساس میکردم هیجاݧو شلوغے گذشتمم داشت برمیگشت
هموݧ روز اول با مریم آشنا شدم
دختر خوبے بود.
_اولیـݧ روز دانشگاه پنج شنبہ بود.
از بعد از اوݧ قضییہ تو بهشت زهرا هر پنجشنبہ میرفتم اونجا و بہ شهدا سر میزدم شهداے گمنامو بیشتر از همہ دوست داشتم هم بخاطر خوابے کہ دیدم هم بخاطر محمد جعفرے پسر هموݧ پیرزݧ نمیدونم چرا فکر میکردم جزو یکے از شهداے گمنانہ.
_اوݧ روز بعد از دانشگاه هم رفتم بهشت زهرا قطعہ ے شهداے بی پلاک.
_زیاد بودݧ دلم میخواست یکیشونو انتخاب کنم کہ فقط واسہ خودم باشہ اونروز شلوغ بود
سر قبر بیشتر شهداے گمنام نشستہ بود.
چشمامو چرخوندم کہ یہ قبر پیدا کنم کہ کسے کنارش نباشہ
بالاخره پیدا کردم سریع دوییدم سمتش نشستم کنارش و فاتحہ اے براش بفرستادم سرمو گذاشتم رو قبر احساس آرامش میکردم
یہ پسر بچہ صدام کرد:خالہ❓خالہ❓گل نمیخواے
سرمو آوردم بالا یہ پسر بچہ ے ۵ سالہ در حال فروختـݧ گل یاس بود .
عطر گلا فضا رو پر کرده بود برام جالب بود تاحالا ندیده بودم گل یاس بفروشـݧ آخہ گروݧ بود
ازش پرسیدم:عزیزم همش چقدر میشہ❓
گفت:۱۵تومـݧ
۱۵تومــݧ بهش دادم و گلهارو ازش گرفتم چند تاشاخہ ببشتر نبود.
بطرے آب و از کیفم درآوردمو روقبر و شستم بوے خاک و گل یاس باهم قاطے شده بود لذت میبردم از ایـݧ بو
گلها رو گذاشتم روقبر دلم میخواست با اوݧ شهید حرف بزنم اما نمیتونستم میخواستم باهاش درد و دل کنم اما روم نمیشد از گذشتم چیزے بگم براے همیـݧ بہ یہ فاتحہ اکتفا کردم.
یہ شاخہ گل یاس و هم با خودم بردم خونہ و گذاشتم تو گلدوݧ اتاقم هموݧ گلدونے کہ اولیـݧ دستہ گلے کہ رامیـݧ برام آورد بود و گذاشتہ بودم توش بهم ریختم ولے با پیچیدݧ بوے گل یاس تو فضاي اتاقم همه چیز و فراموش کردم و خاطرات خوب مثل چادرے شدنم اومد تو ذهنم.
_همہ ے کلاس هاے دانشگاه تقریبا دیگہ برگزار میشد
چندتا از کلاس ها روکہ بین رشتہ ها،عمومے بود و با ترم هاے بالاتر داشتیم
سجادے هم تو اوݧ کلاس ها بود.
_مـݧ پنج شنبہ ها اکثرا کلاس داشتم و بعد دانشگاه میرفتم بهشت زهرا پیش شهید منتخبم سرے دوم کہ رفتم تصمیم گرفتم تو نامہ همہ چیو براش از گذشتم بنویسم و بهش بگم چی ازش میخوام
_نامرو بردم خندم گرفتہ بود از کارم اصلا باید کجا میذاشتمش بالاخره تمام سعے خودمو کردم و باهاش حرف زدم وقتے از گذشتم میگفتم حال بدے داشتم و اشک میریختم و موقع رفتـݧ یادم رفت نامہ رو از اونجا بر دارم.
با صداے سجادے از خاطراتم اومدم بیرو...
منتظرم باشید متن بازدید نخوره نمیفرستم
با بد کسی در افتادید
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#شهید_رضا_نادری
ای برادر کجا می روی؟!!!!!!
کمی درنگ کن!!!!!!!
آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من ، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟؟!!!
ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد.
#شهید_رضا_نادری
#عملیات_مرصاد
#پنجم_مرداد_ماه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#عاشقانه_ای_با_رمز_یازهرا سلام الله
۲۱ مهر ۶۱ عقد کردیم...💖
خیلی خوشحال بودم...
روز بعد مراسم عقد با هم رفتیم #گلزار_شهدا...
اونجا بهم گفت:
وقتی اومدم خواستگاریت تو سینه ام بـار سنگینی رو حـس میکردم...ولی وقتی که فهمیدم اسمت زهراست آروم شدم...
#بلا_که_همیشه_بد_نیست_راستی_دیدی...؟
#تو_آن_بلای_قشنگی_که_آمدی_به_سرم...
وقتی که با ازدواج با من موافقت کردی...
همه درهای بسته به روم وا شدن..."
شب عروسی...
فامیل دوره اش کردن که لباس نو بپوش و عروسیتو تو باشگاه بگیر قبول نکرد و گفت:
از خونواده ی شهدا خجالت میکشم...
با همون لباس سبز سپاه رفت پای سفره ی عقد...💕
سور و سات عروسی که جمع شد...
کوله شو برداشت و راهی جنوب شد...
بچه اولمون که میخواست دنیا بیاد طول مسیر از مردم نشونی بیمارستانو میپرسید که بهش گفتن:
ته خیابون یه بیمارستانه بنام حضرت زهرا(س)...
تا این اسمو شنید چنان گفت: یازهرا سلام الله...
که فکر کردم اتفاقی افتاده...
پرسیدم: چی شده...؟!
گفت:
#شکر_ميگويم_خدا_را_خلقتم_زهرايی_است…
یا زهرا سلام الله رمز زندگی ماست...
پرسیدم : چطور…؟!
جواب داد: من تو عملیات فتح المبین مجروح شدم که شروعش با رمز یازهـرا سلام الله بود...
با زنی ازدواج کردم که اسمش زهراست...❤
حالا هم تولد بچه مون تو بیمارستان حضرت زهرا سلام الله ولی یه چیزو نگفته بود...
اونم #شهادتش بود که تو عملیات بدر با رمز یـا زهرا(س) آسمونی شد...🕊
و من به واقع متوجه این رمز شدم...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
علی شاه...💛
[عید الله الاکبر]
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
23_An_sooy_marg_aminikhaah.ir.mp3
13.44M
🦋 عجایب وادی حقالناس.
🦋 "آنسوی مرگ"
جلسه بیست وسه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°🌱
علی شاه...💛
[عید الله الاکبر]
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
1.mp3
5.78M
🌺نادعلی یاد علی
🌼دستم و امداد علی
🎤حاج سیدمجید_بنی فاطمه
#سرود 👏
#عید_غدیر 🎊
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#قرار_عاشقی
آیا کسی هست که مشهد به یادمون باشه؟؟!😊❤️
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
الہی صبح را
با زمزمہ یاد تو آغاز می ڪنم
ڪہ تنہا تویی
معبد آرزوهای دست نیافتنی من
به نام خدای همه🍀
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#یک حبه نور ✨
فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ.
کار خدا اینطوریه که وقتی بخواد کاری بکنه میگه باشه، میشه...🌱
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
•{#یااباعبداللہ ♥️}•
"سلامٌعليك،افتقدتُكجدًا"
سلامبرتوکھحقیقتاًدلتنگِتواَم...(:🌱
♥︎درشلوغیقیامت،کهکسییادکسیرانکند
بگذاریدفقطاشکبریزیموبگوئیم#حسین🙃
#صلےاݪلہعلیڪیااباعبداللہ✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi