eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
26هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰15 آذر سالروز شهادت خلبان احمد کشوری دلاورمرد هوانیروز 🔹️شهید «احمد کشوری» اهل تقید و تعهد بود؛ با جو حاکم در آن زمان و نزدیک بودن مرکز آموزش خانم‌ها با آقایان، از آن‌جا که بسیاری از خانم‌ها حجاب را رعایت نمی‌کردند، هرگز به طرف آن‌ها نمی‌رفت و به همه توصیه اکید می‌کرد که آن‌جا نروید، چون گناهی بزرگ و موجب ناخشنودی خداست»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ‌« روضه وداع حضرت زهرا با امام‌ حسین علیه السّلام » • بامدّاحی: حاج انتشار به‌مناسب ایام شهادت حضرت سلام الله علیها 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔹تاریخ فراموش نخواهد کرد که یک عده دست دادن براے آسایش مَردم یه عده دست بُردن به مالِ مردم...!!! 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🖼هر روز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنید: 🔰حدیث روز : 🍃امیرالمومنین علیه السلام : هیج کس چیزی رادردل پنهان نمیکند مگر اینکه در صورتش آشکار می‌رود. 📚نهج‌البلاغه حکمت ۲۳ 📿ذکر روز :لااله الا الله ملک الحق المبین 🔖مناسبت روز: روز دانشجو 📆 تقویم روز 📌پنجشنبه ☀️ ۱۶ آذر ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙 ۲۳ جمادی الاولی ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 7 دسامبر 2023 میلادی
♦️‌سلام امام زمانم 🔹‌بـے تـو تمــام قافیـہ ها لنـگ میزند..دنیا بہ شیشہ‌ے دل من سنگ میزند.. 🔹‌ساعٺ بہ‌وقٺ غربتتان‌گشتہ اسٺ‌کوک حالا مدام در دل من زنگ میزند..
🌿 محمد حسین یوسف الهی 🌷شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود.... 🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز 🔸خاطره ای کوتاه: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون. شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت. 🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس
💥بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند... شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت 👈 "من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند...." شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلندشد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟... اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. راوی: حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج درباره می گوید: 👈 احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: "وقتی که اسلام در خطر است، من این 💓سینه را نمی خواهم..." 💞 او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند...ِ 💗آخرین پرواز, شهید احمد کشوری👇 💥 احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: دارم مى روم. مراحلال کنید.... دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن. حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با تو داریم... نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست... راوی: دوست و همرزم شهید, خلبان حمیدرضا آبى 💥شجاعت👈 در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است... وقتی با او تماس گرفتم گفت:  من باید کارم را به اتمام برسانم ،  لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ  پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ،هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند...به نقل شهید صیاد شیرازی 🌺 ...در جبهه هر بار كه ازمريم ۳ساله و على ۳ ماهه اش صحبت مىشد، میگفت: آنها رابه اندازه ای, دوست دارم كه جاى خدا را در دلم نگیرد... 🌷۱۵ آذر مصادف با سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری و «روز هوانیروز» نامگذاری شده است. 🗓 ۱۵ آذر ۱۳۵۹ شهادت در منطقه میمک
رضا (ع) به من فرمودند: «من ضامن احمد هستم!»👇 💥 ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پرونده‌ای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش می‌‌افزایم.» گویا همان روز احمد می‌‌خواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسه‌های مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت:‌ «مادرجان!ناراحت نباش.!» احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمی‌بینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.» با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟» احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»... بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش می‌‌کردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بی‌بی زینب سروده بود: ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌‌رود وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌‌رود و با یاد زینب(س) به خود تسلی می‌‌دادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی‌ ‌بی‌تاب بود و بی‌قراری می‌‌کرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمی‌گذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهره‌های نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافه‌ای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت:‌ «بپوش، مگر نمی‌دانی احمدت شهید شده است؟»... شروع کردم به گریه و بی‌قراری کردن و احمد را صدا می‌‌زدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری می‌‌کردند!»... دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده‌ تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید...ِ برای حفظ روحیه بچه‌های ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:‌«این خلبان احمد بوده است. بی‌تابی‌های پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه می‌‌کردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید...» همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم: «راضی‌ام به رضای خدا!» احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(ع) می‌‌دانست، با فراغ بال در آسمان‌ها می‌‌خرامید و جولان می‌‌داد. در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو می‌‌دانست. ... روایتی از ‌مادر شهید کشوری 🔻 شهید کشوری؛ از کمک‌های مخفیانه به نیازمندان تا نشان خلبان شاخص 🔅 برای جمع‌آوری و کمک به مستمندان قدم برمی‌داشت به نوعی که هیچ‌کس متوجه این امر نشود، با شروع درگیری‌های مسلحانه در کردستان حضور خود را اعلام و تا آخر با استقامت دوام آورد، با شروع جنگ تحمیلی و ابراز رشادت‌های بی‌نظیر به عنوان خلبان شاخص و فراملی شناخته شد 🌷پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست. هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. 🌺 صبحانه‌ای که به خلبان‌ها می‌دادند، کره، مربا و پنیر بود. یک روز شهید کشوری مرا صدا زد و گفت: فلانی! گفتم: بله.‌.. گفت: شما در یک منطقهٔ جنگی در مهمان‌ سرا کار می‌کنید. پس باید بدانید مملکت مادر حال جنگ است و در تحریم اقتصادی به سر می‌برد. شما نباید کره، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید.
درست است که ما باید با توپ وتانک‌های دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمی‌شود ما این‌ گونه غذا بخوریم. شما باید یک روز به ما کره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید. در سه روز باید از این‌ها استفاده کنیم وگرنه این اسراف است. من از شما خواهش می‌کنم که این کار را نکنید. من گفتم: چشم. برشی از زندگی شهید احمد کشوری 🗓 ۱۵ آذرماه، سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری 📍بهایِ عشق... 🔻احمد عشقش به امام چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب وصف ناکردنی بود. بعد از انقلاب وقتی که برای امام کسالت قلبی پیش آمده بود احمد در مسافرت بود، در راه وقتی که خبر را شنید از ناراحتی ماشین را کنار جاده نگه داشت و در حالی که می گریست گفت: خدایا از عمر ما بکاه و به عمر این رهبر بیفزا و وقتی به تهران رسید به بیمارستان رفت و آمادگی خود را برای اهدای قلب رهبرش اعلام کرد.... ❣ ترکشی به سينه اش نشسته بود . برده بودنش برای اخرين عمل جراحی. قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن : بمان! بعد از عمل مرخصت می کنن ،اينجوری خطرناکه. گفت: وقتي اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمی خوام... 🌺ودیعه شهادت سه خلبان.... 💥زیرپيراهن هایی به رنگ آسمان:👇 🌷علی اکبر شیرودی یک روز تعطیل، از پایگاه هوانیروز کرمانشاه به جمعه بازار شهر رفت. وسایلی را که می خواست، خرید. در هنگام بازگشت، به بساط یک پیرمرد خنزر پنزری رسید. پیرمرد در حال جمع آوری بساط محقرش بود. لباس های باقی مانده بساطش را در کارتونی بسته بندی می کرد...😊 🌷علی اکبر که آدم شوخ و بانشاطی بود، به سرش زد خریدی از پیرمرد بکند. پیرمرد دوباره لباس هایش را روی زمین پهن کرد. در میان لباس ها، چشم شیرودی به یک زیر پیراهن آبی افتاد. آن را برداشت و پولش را پرداخت کرد. ناگهان پیرمرد گفت:👇 🍁 آقا! من دو تا دیگه از این زیرپیراهنی های آبی دارم، نمی خواهی؟ علی اکبر هم گفت: اگر ارزان حساب کنی، می خواهم! 🌷آن روز علی اکبر سه تا زیر پیراهن آبی را هم در سبد خریدش گذاشت و به خانه آمد. یکی از آنها را برای خود برداشت و دو تاى دیگر را هم به احمد و حمیدرضا سهیلیان هدیه داد و داستان خرید آنها را هم برای دوستانش تعریف کرد. احمد به شوخی گفت: مال ارزان قیمت را بستی به ریش ما!😃😍😊 🌷ولی هیچ کدام از آن سه نفر نمی دانستند که آن سه زیر پیراهن آبی شهادت هر سه را تجربه می کنند. حمیدرضا در منطقه کوره موش با زیر پیراهن آبی به شهادت رسید، احمد در تنگه ی بینا میمک و علی اکبر هم در ارتفاعات بازی دراز در هنگام شهادت آن زیر پیراهن های آبی را به تن داشتند. راوى: خانم فاطمه سیلاخوری، مادر بزرگوار خلبان شهید شیرودی منبع:روزنامه جوان 👓 راستی یه چیزی میگم دقت کردین !!!!! ‏چرا ایرانی ها دیگه مرکز نفرین زمین نیستند؟ چرا افغانستانیهای مقیم ایران دیگه باعث غارت وکشتار ومسئله امنیت ملی نیستند؟ چرا دیگه خبری ازبرخورد خشن پلیس بامردم نیست؟ چرا بار روانی مردم روبه سمت آرامشه؟ چرا دیگه ایران بدنیست؟ چرا تو مدارس دخترانه دیگه بوی مواد شیمیایی نمیاد ؟ چرا مردم کمتر به دولت ناسزا میگن چرا مدام قیمت ارز و طلا نوسان شدید نداره ؟ چرا دیگه کلیپ دعوای بین آمر به معروف و مردم از یه گوشه ی مملکت بیرون نمیاد ❗️ چون کارفرما ( رژیم‌صهیونیستی ) 👈 خودش و نوچه هایش درگیرجنگ با هستند و دیگر آن بودجه و پول نفت و آن فراغ بالی را ندارند که با تهمت و دروغ ، مردم را منحرف و گمراه‌ کنند...🙊 ☀️دقت کردید امسال آبان تموم شد، نه سالگرد مهسا امینی شد، نه برای ۹۸، نه افغان ستیزی گرفت، نه حتی سالگرد کوروش؟!👈 یعنی واقعا اینقدر به وصل بود؟! حتی روز کوروش؟!! ✍ ناصرکاوه شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷 ┄┅┅┅┅❀*✨🌹✨*❀┅┅┅┅┄
🔴۱۲ توصیه مهم حضرت امام خامنه ای به تشکل های دانشجویی 🌹روز دانشجو گرامی باد 🇮🇷
🔷 ۱۶ آذر و روز دانشجو بر همه دانشجویان واقعی کشور گرامی باد. ♦️شهید آوینی: «حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. ♦️حقیر هرچه آموخته ام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر. ♦️قبل از انقلاب بنده فیلم نمی ساختم اگرچه با سینما آشنایی داشته ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است. ♦️با شروع انقلاب تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که حدیث نفس باشد، ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاورم.» 🔸منبع: «وصیت نامه خودنوشت شهید آوینی»
D1738715T16919811(Web)-mc.mp3
831K
🔹 مهدویت و آخرالزمان - رسالت و ماموریت امام زمان(عج) در عصر کنونی - ناشناخته بودن حضرت در دوره غیبت دلیل بر حضور نداشتن ایشان نیست - تلاش حضرت برای... 🎙 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💌 دل_نگاشت 🔸 16آذر در تقویم کشور،یادآور بصیرت، دشمن شناسی و دشمن ستیزی دانشجویان شجاع وبا شهامتی است که با شناخت و اقدام به موقع، اعتراضات خویش را درکلاس استکبار شناسی و استکبار ستیزی به منصه ظهور گذاشتند، باشد که این نوع اقدامات، چراغ راهی برای نسل های آینده و برگ زرینی از افتخارات تربیت یافتگان مکتب عاشورایی که مرگ سرخ و تپیدن در خون خویش را بهتر از زندگی همراه با ذلت و خواری در زیر لوای دشمن می دانند. 🌹عباس عزیز با آن معرفت و نگاه عالمانه ای که از منویات و دغدغه های مقتدا و رهبر خویش کسب کرده بود چه زیبا رسالت دانشجوی خویش را در تراز دانشجوی مومن انقلابی ایفا کرد. 🌹عباس عزیز با حضور به موقع و همراه با بصیرت ،در کلاس ولایت پذیری به خوبی توانست درس این کلاس را یاد گرفته و آن را در ابعاد مختلف زندگی خویش جاری و ساری سازد و الگویی مناسب برای هم صنفان خود در سنگر مقدس دانشگاه باشد. 🔸با سیر و سفری کوتاه در پستوهای اعتقادی ، ایدئولوژی و رفتاری عباس عزیز ، می توان جلوگری این ولایت پذیری و همسو شدن افق نگاه شهید عزیزمان، با افق فکری مولایش را به نظاره نشست. ♦️در آنجای که توقع حضرت عشق از جوان و دانشجوی مسلمان ایرانی اندیشیدن وتحلیل ریزترین مسائل سیاسی است عباس عزیز با انتخاب رشته علوم سیاسی و شرکت در کنکور و قبولی در این رشته به این توقع جامه عمل پوشانید. 🔸ارتقاء سطح معرفتی، یکی دیگر از تکالیف استاد در کلاس درس بود که عباس عزیز با غواصی در اقیانوس اندیشه های متفکران و بزرگانی همچون شهید مطهری و حضرت آیت الله جوادی آملی به خوبی از عهده انجام آن برآمد... شادی‌ روح‌ شھدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
گفتیم توصیه‌ای به ما کن. بی‌درنگ گفت‌‌: اول اینکه حواس‌تان به باشد، یکی از دوستان که شهید شده بود، به خواب رفیقش آمده و گفته بود به من اجازه‌ی ورود به بهشت نمی‌دهند، چون حق‌الناس گردنم هست، لطفا برو از طرف من آن را ادا کن. یعنی حتی اگر شهید هم بشوید اما حق الناس گردنتان باشد، اهل بهشت نخواهید شد. دوم هم اینکه بخوانید. بدون نماز شب به جایی نخواهید رسید.» 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا و اهل بیت علیهم السلام خدا چشم به راه من و توست 🎙حاج منصور ارضی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️🌿 •دوست ‌دارم •‌ اگر شهید شوم، •پیڪرے ‌نداشتہ ‌باشم؛ •از ادب ‌بہ دور است‌ ڪہ ‌در •محضر سیدالشہدا(ع) •با تن ‌سالم‌ و •ڪفن ‌پوش‌ محشور‌ شوم. .°و اگر پیڪرم ‌برگشت، °دوست ‌دارم °سنگ‌قبرے ‌برایم‌ نگذارند، °برایم ‌سخت ‌است ‌ڪہ °‌سنگ ‌مزار داشتہ‌ باشم‌ °و حضرت ‌زهرا(س) ° بـے‌نشانـ باشند. 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
شهید سعید طوقانی، طعم شهرت و محبوبیت را از 7سالگی چشید. اما به محض اینکه متوجه شد شاه و فرح روی استعداد او دست گذاشته اند برای امام نامه ای می نویسد و در سن 8 سالگی شهرت و ثروت و ورزش را کنار می‌گذارد چون امامش مخالف شاه بود . (این یعنی فقهیدنِ ولایت فقیه ) پس از انقلاب به جبهه می رود و در 15 سالگی به شهادت و پروانگی اش نایل می گردد. ✍مینا تارخ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🔴 قابل توجه برخی مسئولین و نمایندگان مجلس! این کار شما یعنی ایستادن در برابر سخن رهبر انقلاب ! 🔰رهبر انقلاب در مورد استفاده از تولید داخلی فرمودند: « یکی دیگر از عیوب مهمّ ما این است که ما درباره‌ی تعصّب نداریم؛ تعصّب در خیلی جاها چیز بدی است امّا اینجا چیز خوبی است ». https://khl.ink/f/52275 ✍️بدون تردید، این موضوع در مورد اپلیکشن ها و داخلی نیز صدق می کند. 🔻وقتی برخی از مسئولین جمهوری اسلامی به صورت علنی از سکوهای خارجی و از آن بدتر، از سکوهای مجازی آمریکایی صهیونیستی استفاده می کنند، آنگاه چه می توان گفت؟ اساساً معنا ندارد که مسئول جمهوری اسلامی، سخنانش را از تریبون دشمن به مردمش برساند. 🔻حضور فعال مسئول جمهوری اسلامی در اینستاگرام، تلگرام و توییتر (یا همان X)، یعنی بی اعتنایی به سخنان رهبر معظم انقلاب و ایستادن در برابر ابزار داخلی. متاسفانه این اتفاق سال هاست که رخ داده است. ⚠️ اگر حالت عادی بود و این سکوها در تقابل با ارزش های دینی و ملی ما نبودند هم مسئولین وظیفه داشتند نسبت به تولید داخلی تعصب نشان دهند. عجیب است که با وجود آشکار شدن ماهیت کثیف این سکوها، باز هم برخی از مسئولین دست به سوی این سکوها دراز می کنند! نکته مهمتر: این همه سال ازین سکوها استفاده کرده اید چه تغییری در معادلات رسانه ای ما ایجاد کرده اید جز حصر رسانه ای بیشتر؟
. شب جمعه حرمت بوی محرم دارد بانویی کُنجِ حرم مجلس ماتم دارد شب‌جمعه‌شده‌ و بازدلم رفت حرم دل آشفتهٔ‌من، صحن تو را کم دارد مادرت روضه گرفته است برایت آقا زیر لب زمزمه وای حسینم دارد💔_ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi