#یک حبه نور✨
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ
و خوش گفتارتر از کسی که به سوی خدا دعوت کند و کار شایسته انجام دهد و گوید: من از تسلیم شدگان هستم، کیست؟
#فصلت -آیه ۳۳
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
من زمین گیرم
گرفتارم دعایم کن حسین
از خــودم واللّه
بیــزارم دعایم کن حسین
بر در این خانه
از نام و نشان باید گذشت
دل فقط جای حسین است
و حسین است و حسین
#یا_ابا_عبدالله💚
#صبحتون_حسینی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
دلگیرم از خودم که دلم گیر یار نیست
اصلا برای آمدنش بی قرار نیست
اللهم عجل لولیک الفرج
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
لبخند بزن به روزگاری که از نو شروع شده،،،
صبح یادآور زیباییهاست،،،
یادآور زندگی نو، شروعی نو،،،
نگاهی نو و امیدی نو،،،،
ردپای خدا در زندگیست
زیبـــــاترین گـــــل ها همیشه
مختص بهتـــــرین هاست
کوتاه دستی ام را ببخشید
که وسعت توانم اندک است
امـــــا همیـــــن اندک را از صمیم قلب
پیشکشـــــتان میکنم.
سلام🌤
روزقشنگیروبراتونآرزودارم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🏴فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است
▪️خواندن روضه در چند برابر سخت است
🏴من همان اول بسم الله اشکم جاری است
▪️چقدر زمزمه سوره کوثر سخت است
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 مطمئنان همه که پَر از قفس میکشی
🏴 پرسوجو میکنن تو هنوز نفس میکشی؟
مداحی محمود کریمی - فاطمیه ۹۷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تا حالا با حضرت زهرا (س) حرف زدی؟!
🔰 تا حالا حضرت زهرا باهات حرف زده ؟!
☑️میدونی شهید عبدالحسین برونسی کیه و حضرت زهرا(س) شب عملیات چی بهش گفت ؟!؟!
این کلیپ دیدنی رو از دست نده
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
▪️خدا نکند مادری آه بکشد؛
خدا نکند دل مادری بشکند که اگر بشکند رنگ روزگار سیاه میشود؛
از آن روز که بین در و دیوار آه مادر، دامن دنیا را گرفت، همه چیز خراب شد؛
دیگر آب خوش از گلوی کسی پایین نرفت؛
دیگر دنیا جای زندگی نشد...
و نخواهد شد
تا تو بیایی!
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اولین باری که دیدمش گفتم این فرق داره!
👈 روایتهای ناب از زندگی شهدای مدافع حرم در مستند «مرزهای عاشقی»
🔰 #مستند
🔰 #مرزهای_عاشقی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
: 💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سیزدهم يادم نمي آيد حرفي را
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_چهاردهم
" يك بار بين خرم آباد و اراك تصادف كرده بود وقتي آمد از پنجره ي اتاق ديدم كه دور گردنش پارچه اي سفيد شبيه باند بسته . توي اتاق كه آمد بازش كرده بود . پرسيدم " خداي ناكرده مجروح شديد ؟ " گفت " نه چيزي نيست ، از اين چيزها توي كار ما زياده . "
مادرم مي گفت " آقا مهدي حالا شما يكي مدتي بمانيد يك عده تازه نفس بروند . "
او هم مي خنديد و مثل هميشه مي گفت " حاج خانم صلوات بفرستيد ، ما سرباز امام زمان هستيم ، "
اين مدت براي آشنا شدن با آدمي مثل او فرصت زيادي نبود ، ولي با قيافه اش پيش تر آشنا شده بودم . از فهميدن يك چيز هول برم داشت . آن صورت نوراني اي که درخواب ديده بودم ، صورت خودش بود . آن موقع زياد خوابم را جدي نگرفتم . ولي تازه داشتم مي فهميدم . بايد با آدمي زندگي مي كردم که اصلاً نبايد روي بودن و ماندنش حساب مي كردم .
احساس مي كردم دارم به شعار هايي که مي دادم عمل مي كنم . بايد با يك شهيدِ زنده زندگي مي كردم . يكي از دوستان هم دبيرستانيم که دانشگاه قبول شده بود به مادرم گفته بود
" اين منير از همان اول مي گفت من مي خواهم به آدم ساده اي شوهر كنم . آخرش هم اين كار را كرد . رفت به يك پاسدار شوهر كرد .
ادامه دارد.....
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_چهاردهم " يك بار بين خرم آباد و
💔
#نیمه_پنهان_ماه
زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین
🔸 #قسمت_پانزدهم
" من هم برايش پيغام فرستادم " اين ها با خدا معامله كرده اند . كي از اين ها بهتر ؟ " خدا را شكر مي كردم كه توانسته بودم طبق نظرم ازدواج كنم . حتی از اين كه مراسم نگرفتيم خوش حال بودم . اصلاً در ذهنم نبود كه مثلاً ازدواجم رنگي از ازدواج حضرت علي و حضرت فاطمه داشته باشد .
بعد از مدتي كه رفت و آمد ، گفت " اگر شما اهواز باشيد ، زودتر مي توانم بيايم پيشتان . منطقه ي كاريم الآن آن جاست . يكي از دوستانم كه تازه ازدواج كرده . يك خانه مي گيريم . يك طبقه ما باشيم ، يك طبقه آن ها ، كه تنهايي برايتان زياد مشكل نباشد . به يك محلي هم مي گوييم كه بياييد و در خريد و اين كارها كمكتان كند . "
اين حرف را من كه عاشق ديدن مناطق جنگي بودم زود مي توانستم قبول كنم ، ولي اطرافيان به اين راحتي نمي توانستند .
مي گفتند " هر كاري رسم و رسوم خودش را دارد . " براي خودشان ناراحت نبودند ، مي گفتند " جواب مردم را هم بايد داد . " همان حرف و حديث هاي هميشگي شهرهاي كوچك ، كه بايد برايشان يك گوش را دركرد و يكي را دروازه . اما پدرم مي گفت من در مقابل تواضع اين جوان چيزي نمي توانم بگويم . تو هم دخترم ، اين نصيحت را از من داشته باش و با شوهرت هميشه صادق باشد .
ادامه دارد....
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_ششم من هم رنگ و بوی اینجا را گرفته ام ، ساده و بی چیز دست خالی ، مث
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_بیست_و_هشتم
بیشتر گوش تیز میکنم ، صدا از داخل قبر است بیشتر از انچه بترسم کنجکاو شده ام ...!
نگاهی به داخل قبر می اندازم ، مرد جوانی به حالت پیچیده روی خاک ناله می کند و خدا را صدا می زند ...
لباسش رنگ حامد است ! باز هم او! باز هم حامـد!
از سجده بر میخیزد و چهره اش را میبینم ...
می نشینم سر جایم ، زیارت عاشورا را شروع می کند ....
صدایش از گریه گرفته و با سوز می خواند ...
قرآن قبل از اذان همراه است با پایان زیارت برای نماز ، بلند می شوم و تا چشمش به من می افتد هول می شود ...
با همان صدای گرفته می گوید : ببخشید کی شمارو راه داد اینجا ؟؟؟؟؟
-کسی مانعم نشد ... اشکالـے دارد از نظر شما !؟
سرش را تکان می دهد ، جوابی ندارد . جز اینکه بگوید : بله ...یعنی نه اشکال نداره ....
ولی ....
ادامہ دارد ....
نویسنده : خانم فاطمه شکیبا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi