°•|🌿🌹
#جانباز
#مداح_اهل_بیت
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برگی_از_خاطرات
◽️به سید میگفتم : اینا کی هستند
میاری هیئت ؛ بهشون مسولیت میدی؟
◽️میگفت: کسی که تو راه نیست، اگه بیاد توی مجلس اهل بیت و یه گوشه بشینـه و شما بهش بها ندی، میره و دیگه هم بر نمیگرده اما وقتی تحویلش بگیری، جذب همین راه میشه.
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🕊🍂 🕊🍂
🖋 #برگی_از_خاطرات
با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید.
یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند...
آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد.
نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم.
کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی!
لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست
#شهید #مصطفی_صدرزاده
🍃🌺
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
#یادشباصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi