در دنیایی که میشود #روحانی بود و از خون شهدای کربلا و از صلح اجباری امام مجتبی هم درس مذاکره و حذف تفکر جهاد و مقاومت گرفت!!!!
تو #بلباسی باش که گفت:
اونقدر خودمونو درگیرِ
القاب و عناوین کردیم
کهیادمونرفتههمهباهمبرادریم
و بایدکنارِهم، باریازروی
دوشِ مردم برداریم
حواسمون کجاست؟؟؟
تا بود برای مردم کار جهادی کرد و بعد هم بچه هاشو گذاشت و رفت و سینه شو سپر بلای دفاع از حرم کرد تا از تفکر جهاد و مقاومتش نذاره آب توی دل بچه های سرزمینش تکون بخوره...
در دنیایی که میشود با عمامه پیغمبر حنجره ی شیطان شد و حق الناس گرفتارهای ملت گردنت بیفتد
تو با لباس خدمت با خدا معامله کن تا
عاقبت بخیر بشوی حتی اگر چند تکه استخوانت برگردد...
#شهدایخانطومان
#بلباسی
#روحانی #مذاکره #صلحامامحسن
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
محمد رفته بود...
قبل از اینکه زینبش را ببیند؛
زینبی که ۶ ماه دیگر تازه به دنیا میآمد. خودم را به آشپزخانه رساندم.
شیر آب را باز کردم.
فقط میگفتم محمد!!!
دستم را زیر آب گرفتم...
آب در دستم جمع شد؛
«محمد زنگ بزن!»
نیت وضو کردم و آب را بهصورتم پاشیدم؛
« محمد! یه خبری از خودت بده.»
آب را روی دست راستم ریختم؛
«محمد! یعنی زینبت رو نمیخوای ببینی؟»
آب را روی دست چپم ریختم.
تصویر واضح محمد تیرخورده آمد جلوی چشمهایم.
همانطور که از پشت سرش خون میرفت، بلند شد، ایستاد و خندید.
مسح کشیدم. جانماز را پهن کردم؛
« دو رکعت نماز شکر میخوانم برای رضای خدا و شهادت محمدم! قربة الیالله. اللهاکبر...
زینب چند روز است که به دنیا آمده است.
برعکس تولد ۳فرزند دیگرم که همه با سر و صدا تبریک میگفتند، بعد از دیدن زینب همه گوشه چشمشانتر میشود.
بغلش میکنم و آرام وصیتنامه محمد را که دیگر حفظ شدهام در گوشاش زمزمه میکنم:«از طرف من روی فرزندانم را ببوس و به فرزند چهارم بگو این سختیها، آسایشی به همراه خواهد داشت و دلتنگ بابا نباشد». زینب آرام میخوابد و من به عکس محمد روی دیوار نگاه میکنم..😭
شادی روح شهید #بلباسی صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi