💢خادمی هیئت به سبک محسن 🍃مسئول هیئت بزرگی توی اصفهان ..بودم یک بار آمد پیشم و گفت: «ببخشید من دوست دارم خادم این هیئت بشم ممکنه؟» سختگیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم‌.معنویت از توی صورتش می بارید نیاز به سؤال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. 🔸️رو کرد بهم و گفت: «ببخشید فقط دو تقاضا گفتم «بفرمایید.» گفت: «لطفاً توی هیئت کارهای سنگین و سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بذارید برای کارهای پشت صحنه نمیخوام توی دید باشم اخلاص توی تمام کلماتش پیدا بود. قبول کردم. 🔹️ماه محرم که میشد هر شب با ماشینش از نجف آباد میکوبید و می آمد اصفهان هیئت ،ساعتها خدمت میکرد و عرق میریخت غذا درست میکرد، چایی درست می کرد ،نظافت می کرد، کفشها را جفت میکرد. یک تنه اندازه ده نفر کار میکرد. آخر شب ساعت یازده دوازده مینشست توی ماشینش و خسته و کوفته راه میافتاد سمت نجف آباد. 📚حجت خدا #شهید_حججی #حجت_خدا #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi

💢اینا فکر میکنن من شهید میشم🤭😉 🔥لحظاتی از دورهمی خانوادگی شهید حججی #شهید_محسن_حججی #حجت_خدا #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi