#خاطراتشهدا🌱
⁉️یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت.
🤝وقتی کار تحویل تمام شد .جلو رفتم و سلام کردم .بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته ، این کار باربرهاست نه کار شما!نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب نیست،بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!
🏐گفتم: اگه کسی شما رو این طوری ببینه خوب نیست شما ورزشکاری خیلی ها می شناسنت ابراهیم خندید و گفت: ای بابا ، همیشه کاری کن که، اگه #خـدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
#شهیدبراهیمهادی🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#خاطراتشهدا
🟢به خدمت در راه رضاي خدا و خدمت بي مزد و منت اعتقاد داشت.هيچگاه حتي در بحبوحه جنگ و نبرد،نماز شب را ترک نمي کرد،به فکر پدر و مادرش بود.از او رضايت کامل داريم؛هم من و هم مادرش عزيزترين بچه من بود و مي گفت هر کسي که مي تواند به انقلاب کمک کند بايد اين کار را بکند.
💠 از اين که در کنار او مي جنگيدم بسيار شاد بودم و هميشه براي او دعاي خير مي کردم. در عمليات کربلای۴ هر دو با هم بوديم ولي من ترکش خوردم و برگشتم.
➖ از اين که بعضي افراد به مال دنيا و يا مقام و پست حريص بودند ناراحت مي شد و از خدا مي خواست که اخلاص را به همه مردم عطا کند. به حفظ حجاب و تقواي الهي بسيار توصيه مي کرد.
♦️هنگامي که عمليات کربلای۵ در حال آغاز شدن بود،به خانه آمد و گفت عمليات سختي را در پيش داريم رفتن به اين عمليات با خودمان است ولي برگشتن،با خداست،دعا کنيد که به اجل خودم نميرم بلکه شهيد شوم.
#شهیدمحمدایزانلو
✨شادی روح شهدا صلوات✨
اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#خاطراتشهدا
🌹می دانستم که حسین شهید شده است. محمدرضا که تازه از اندیمشک به خانه آمده بود به من گفت: مادر، می خواهم شما را به معراج شهدا ببرم تا پیکر حسین را ببینید. با هم رفتیم. در آنجا به طوری که اشک در چشمانم حلقه زده بود، صورت حسین را بوسیدم.
🍃کنار قبری که حسین را به خاک سپردیم، قبر خالی بود. محمد رضا با دست به آن اشاره کرد و گفت: چند روز دیگر شهیدش می آید. در همان مراسم، از همه دوستان و آشنایان حلالیت طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه، این طوری نمی شود، بگو از صمیم قلب حلالت می کنم. من هم گفتم:
حلال ِ حلال.
🌹چند روز بعد، شهید آن قبر را آوردند. خودش بود؛ محمد رضا را همانجا به خاک سپردیم.
🌱روای: مادر شهید
پ ن :شهیدسیدمحمدرضا دستواره قائم مقام لشکر۲۷محمدرسول الله «ص»
#شهیدسیدمحمدحسیندستواره
#شهیدسیدمحمدرضادستواره
اللهمعجللولیکالفرج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#خاطراتشهدا♥️
شهید پور جعفری میگفت:
روزی در منطقه ای در سوریه، حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود، من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه
همین که گذاشتمش بالا تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما!🥀
حاجی کمی فاصله گرفت، خواست دوباره با دوربین دیدبزنه که این بار گلوله ای نشست🥀
کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت.🌺
بعد از شناسایی داخل خانه ای شدیم برای تجدید وضو احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست، به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند!🥀
بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم اما حیف...🥀
#شهیدقاسمسلیمانی🕊
#شهیدحسینپورجعفری🕊
#خدایا_عاشقم_کن
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
12.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
📌در حضور خاطرات؛ داغی که هنوز تازه است...
🔸لحظاتی که پدر و مادر #شهید روحالله عجمیان بر مزار فرزندشان حاضر میشوند، هوا رنگ دیگری میگیرد.
🔹آرام روی عکس زیبای پسرشان دست میکشند؛ انگار لمس قاب سرد عکس، لحظهای دوباره حضور فرزند را برایشان زنده میکند.
▪️نگاهشان پر از عشق است، اما در عمق آن، داغی موج میزند که فقط دلِ پدر و مادر شهید میفهمد.
▫️دوستان و آشنایان شهید با بغضی سنگین از خوبیها و مظلومیت سیدِ جوانشان حرف میزنند؛ از مهربانیهایش، از غیرتش، از خلوص نگاهش.
□یکی آرام گفت: «یه روز ازش پرسیدم دلیلت برای رفتن به سوریه چیه؟ سید لبخندی زد و گفت: جدم اونجاست… من سیدم… میرم از عمهی سادات دفاع کنم.»
🔻می گوید:تا حالا دیدی کسی بدون روضه گریه کنه؟ من گاهی اینو از سید میدیدم…
#خاطراتشهدا
#شهیدسیدروحاللهعجمیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi