🕊 اگر بنا بود؛
آمریکا را سجده کنیم،انقلاب نمی کردیم،
ما بنده خدا هستیم
و فقط برای او سجده میکنیم،
سر حرفمان هم ایستاده ایم!
اگر همهی دنیا ما را
محاصره نظامی و تسلیحاتی کنند،
باکی نیست؛
سلاحِ ما ایمانِ ماست..!
#شهیدعلیچیتسازیان❤️
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
یٰا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ
ای که برای هر خیری به تو امید دارم
و شهادت بهترین خیر است ...
#شهیدعلیچیتسازیان 🍃❤️
رزقک شهادت
التماس دعا
📎شبــــتون شهدایی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
شهید مصیب مجیدی،
یار و رفیق روزهای سخت
شهید علی چیتسازیان بود
و آنقدر این دوستی عمیق و ریشهدار بود
که علی چیت سازیان
روزها از فراقشان گریه میکردند
در روز تشییع جنازه معاونش در باغ بهشت همدان پشت تریبون رفت و با صدایی بغضآلود گفت:
«مصیب، فرزند گلوله ها، ترکشها، خمپارهها، فرزند گرسنگیها، تشنگیها، خستگیها و مالک اشتر زمان بود»
کتاب آقا مصیب به همت محمود قاسمی نویسنده حوزه دفاع مقدس بر گرفته از زندگی نامه و خاطرات شهید مصیب مجیدی منتشر و در اختیار علاقمندان قرار دارد.
پیکر پاک و مطهر شهید مصیب مجیدی و شهید چیت سازیان در گلزار شهدای همدان زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است....
#شهیدعلیچیتسازیان
#سالروزشهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📌درس بزرگ شهید"علی چیتسازیان":تمام سختیهای جبهه به خاطر همین مردمه…
🔸دمدمای غروب، یک مرد کُرد با زن و بچهاش مانده بودند وسط یک کورهراه.من و علی هم با تویوتا از منطقه برمیگشتیم به شهر.
🔹چشم علی که به قیافه لرزان زن و بچه کُرد افتاد، زد روی ترمز و رفت طرفشان.
▪️پرسید:«کجا میرین؟»مرد کُرد گفت:«کرمانشاه.»علی گفت: «رانندگی بلدی؟»مرد با تعجب گفت: «بله، بلدم!» علی آرام دم گوشم گفت:«سعید، بریم عقب.»
▫️مرد کُرد با زن و بچهاش نشستند جلو و ما هم رفتیم عقب تویوتا، در سرمای سوزناک زمستان.
□باد و سرما میپیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامان مچاله شده بودیم،لجم گرفت
●گفتم:«آخه این آدم رو میشناسی که اینجوری بهش اعتماد کردی؟»
○او هم مثل من میلرزید، اما توی تاریکی خندهاش را پنهان نکرد
🔻 گفت:«آره میشناسمش... اینا از همون کوخنشینانی هستن که امام فرمود به تمام کاخنشینها شرف دارن. تمام سختیهای ما توی جبهه به خاطر ایناست...»
#شهیدعلیچیتسازیان
#زندگیبهسبکشهدا
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📌درس بزرگ شهید"علی چیتسازیان":تمام سختیهای جبهه به خاطر همین مردمه…
🔸دمدمای غروب، یک مرد کُرد با زن و بچهاش مانده بودند وسط یک کورهراه.من و علی هم با تویوتا از منطقه برمیگشتیم به شهر.
🔹چشم علی که به قیافه لرزان زن و بچه کُرد افتاد، زد روی ترمز و رفت طرفشان.
▪️پرسید:«کجا میرین؟»مرد کُرد گفت:«کرمانشاه.»علی گفت: «رانندگی بلدی؟»مرد با تعجب گفت: «بله، بلدم!» علی آرام دم گوشم گفت:«سعید، بریم عقب.»
▫️مرد کُرد با زن و بچهاش نشستند جلو و ما هم رفتیم عقب تویوتا، در سرمای سوزناک زمستان.
□باد و سرما میپیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامان مچاله شده بودیم،لجم گرفت
●گفتم:«آخه این آدم رو میشناسی که اینجوری بهش اعتماد کردی؟»
○او هم مثل من میلرزید، اما توی تاریکی خندهاش را پنهان نکرد
🔻 گفت:«آره میشناسمش... اینا از همون کوخنشینانی هستن که امام فرمود به تمام کاخنشینها شرف دارن. تمام سختیهای ما توی جبهه به خاطر ایناست...»
#شهیدعلیچیتسازیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi