eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.2هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠داشتم تلویزیون نگاه میکردم که یک لحظه صدای مادرم از آشپزخانه بلند شد؛ روغن داغ روی دستش ریخته بود! کمی با تاخیر بلند شدم و به آشپزخانه رفتم؛ چیز خاصی نشده بود؛ وقتی برگشتم دیدم حمید خیلی ناراحت شده؛ خیلی زیاد! موقع رفتن به خانه چندین بار گفت: ☘((تو چرا زن دایی کمک خواست با تاخیر بلند شدی؟!این دیر رفتن تو کار بدی بود. کار زشتی کردی! یه زن وقتی نیاز به کمک داره باید زودی بری کمکش. تازه اون که مادره! باید بلافاصله می رفتی!)) سیاهکالی_مرادی روایت همسر 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi