💔
دست سیاه و کبود حضرت زینب
یه شب نیمه هاى شب بود و بچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه، بیدارشدن.
یکى رفت بیدارش کرد گفت: چیه سید؟ خواب بد دیدى؟
زد زیرگریه... هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد
تااینکه گفت:
"خواب بى بى زینب دیدم." همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت؟ باگریه گفت بى بى فرمودن: "ما اهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم." یهو دیدم دست راست بى بى، خونى و دست چپش، سیاه و کبوده.
گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباشه. چی شده بى بى جان؟ ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شما شلیک میکنه با دست راستم جلو اون گلوله رو میگیرم تا به شما نخوره واسه همین خونى شده و زمانى که شما گلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین با دست چپ، هدایتش میکنم تا به هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده...
سه روزبعد، سیدمصطفى که خواب حضرت زینب رو دیده بود شهیدشد
#شهید_سیدمصطفی_حسینی
#شهید_فاطمیون
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi