💔
شهدا پای پیمان رفاقتشان می مانند
نشان به آن نشان که این دو رفیق
هر دو ملازم حرم سیده زینب بودند که
در یک روز گرم
هنگام افطار
به دست تکفیری ها به شهادت رسیدند
هر دو چند صباحی میهمان ویژه حضرت مادر بودند
هر دو را تفحص کردند
و هر دو در ۱۳ تیرماه ۹۶ تشییع و به خاک سپردند تا مدفنشان، دارالشفای دلسوختگان شود...
و عاقبت
هر دو در بهشت برین عند ملیک مقتدر...
ثواب اعمال امروزمان تقدیم به شهید جوان خنده روی اردبیلی که دو ویژگی خاص داشت...
یکی چهره متبسمش که کمتر عکسی از او یافت میشود که لبخند به لب نداشته باشد
دیگر اینکه بسیار گمنام و ناشناخته است...
#شهید_علی_سیفی (علی بلاغی)
همرزم #شهید_جواد_محمدی
🍃🌹
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
ویدئویی از رجزخوانی شهید مدافع حرم علی سیفی در میدان رزم
#شهید_علی_سیفی
#رجز
#لبیک_یا_زینب
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
987.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
قبل از شهادتش پیام داده بود:
دلم ڪمی آرامش میخواهد،
ڪمی استراحت،
دلم ازاین پرچمهای سه رنگ میخواهد...🇮🇷
بڪشندروی پیڪرم،
بنویسند: #شهید_مدافع_حرم💔
#شهید_علی_سیفی
#سالروزشهادت
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
بعضی ها عجیب خوبند
یادشان که می افتی
روحت
جانی دوباره می گیرد
#شهید_علی_سیفی
شهادت، همزمان با شهادت #شهید_جواد_محمدی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
شهیدے ڪه امام زمان به او فرمود بیامشهد...
قرار بود برویم پایش را قطع کنند ولی علی گفت:
«فرزاد! من خواب دیدم در باغی هستم.
انگشترم را درآورده و از آب چشمه وضو میگرفتم.(شهید)احمد سعادتی را در کنارم دیدم که به من گفت: علی نگذار پایت را قطع کنند.
در همین حین متوجه شدم سیدی نورانی آنجاست.
سید نزدیک شد و به من گفت: بیامشهد! در یکی از پنجشنبه ها بیا مشهد من شفایت میدهم. نگذار پایت را قطع کنند، ولی به این شرط که بعد از خوب شدن به جبهه برگردی.»
به همین خاطر باید برویم مشهد.
اتفاقی با اقای بهمن پور همسفر شدیم، درحالی که از ماجرا خبر نداشت.
وقتی رسیدیم، پنجشنبه بود بعد از غسل زیارت راهی حرم مطهر شدیم که دیدم حال علی دارد تغییر میکند! فکر کردم دوباره حالت موج گرفتگی و...
گفت: میخواهم بروم وضو بگیرم و وارد حرم شوم.
وضو گرفت. وارد حرم شدیم. آهسته آهسته جلو میرفتیم. ما زیر کتف های علی را گرفتیم و نزدیک ضریح میشدیم.
دیدم جمعیت آرام آرام کنار رفت و راه ما باز شد٬ درحالی که مردم حواسشان به ما نبود!
علی نمیتوانست حتی پایش را زمین بگذارد.عصب پا از بین رفته بود.
تقریبا نزدیک ضریح بودیم که علی یکباره از خود بیخود شد و فریاد زد: یامهدی.
ناگهان مارا کنار زد و با همان پایی که تا لحظاتی قبل هیچ عصبی نداشت٬ شروع به دویدن کرد!
خادمین وقتی این صحنه را مشاهده کردند٬ سریع اورا بردند.
خبر شفا یافتن جانبازی که با صندلی چرخدار آمده و حالا با پای خودش راه میرود! سریع پخش شد...
📚بیا مشهد
زندگینامه و خاطرات روحانی #شهید_علی_سیفی
#شهید_روحانیت
#امام_زمان
💔
بعضی ها عجیب خوبند...
یادشان که می افتی روحت جانی دوباره می گیرد
یک نفر مثل شهید علی
که حتی خندههایش خدا را به یادت میاندازد
نمازهای عارفانهاش بماند...
#شهید_علی_سیفی
سالروز شهادت
#شهید_مدافع_حرم
سرباز مخلص #امام_زمان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
حرف آخر...
باید از قافلهی عشق آموخت، جمع ضدین را... اشداء علَی الکفار و رحماء بینهم را...
یک بار خیلی جدی به یکی از دوستان گفت: «یادت هست یک بار عاشورا افتاده بود در ماه رمضان. همه تشنه و گرسنه سینه می زدند و لب ها از تشنگی وا رفته بودند. آن روز خیلی سخت بود.»
گفت: «نه یادم نمی آید.»
علی خندید و گفت: «آخر مگر ماه محرم در رمضان می افتد.»
📚بیا مشهد
#شهید_علی_سیفی
#ماه_رمضان
#طنز
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi