💐کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند که از سیم خاردارهای نفس خود عبور کرده باشد
🕊 #سالروز_شهادت #شهید_علی_چیت_سازیان گرامی باد
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدازندهاند ...🌱🌹
#شهید_علی_چیت_سازیان🦋
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کسی میتواند از سیم خاردار دشمن عبور کند
که از سیم خاردار نفس خود عبور کند♥️🌿
#کلام_شهید
#شهید_علی_چیت_سازیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #استوری | #شهید_علی_چیت_سازیان
🔻ما مدعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند.....
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌷در محضر شهیدان:
⬅️اگر بنا بود آمریکا را سجده کنیم، انقلاب نمی کردیم. ما بنده خدا هستیم و فقط برای او سجده می کنیم. سر حرفمان هم ایستاده ایم.اگر تمام دنیا ما را محاصره نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست. سلاح ما ایمان ماست.ایمان بچه هاست که توی خلیج فارس با ناوهای غول پیکر می جنگند.حاضریم که تمام سختی ها را قبول کنیم، فقط یک لحظه قلب امام عزیزمان شاد شود.همین!؟
🕊🌿💐
#سردار عاشورایی سپاه اسلام
#شهید_علی_چیت_سازیان
🌷برای شادی روحش صلوات...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
صدام جوان غیور ریش خرمایی را عقرب زرد نام گذاشته بود
فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصار الحسین آنقدر به زبان عربی مسلط بود که تو دل دشمن نفوذ می کرد. اصلا محال بود بره شناسایی و دست خالی برگرده!
فرمانده قرارگاه نجف پرسید: «جوان ریش خرمایی کیه؟»
گفتیم: «مسئوول اطلاعات و عملیات، یه اعجوبه ایه توی کار اطلاعات.» و از او خواستم گزارش آخر رو بده.
مقابل نقشه ایستاد و انگشت روی جاده ی زرباطیه به بدره گذاشت و مفصل گفت: که فرمانده تیپ عراقی کی میاد و کی می ره و حتی اینکه تا کجا او نو با سواری می آرن و بقیه ی مسیر رو تا خط با جیپ و نفر بر فرماندهی .
فرمانده قرارگاه باورش نمی شد که علی و بچه هاش ظرف یک ماه، خطوط سه و چهار عراق را هم شناسایی کرده باشند! برا همین چیزا بود که صدام بهش لقب«عقرب زرد» رو داده بود!
📚زندگی به سبک شهدا
#شهید_علی_چیت_سازیان
سالروز شهادت
فدایی کشور #امام_زمان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#مواسات_شهیدان 6️⃣
🕊مواسات در سیره سردار شهید علی چیت سازیان
🔹از منطقه داشتیم برمی گشتیم شهر، در آن سرمای زمستان یک مرد کرد با زن و بچه اش کنار جاده ایستاده بودند. علی آقا تا آنها را دید زد روی ترمز و رفت طرفشان
می گفت: «میخواستم بروم کرمانشاه».
🔸علی پرسید: «رانندگی بلدی؟»
گفت: بله.
مرد کرد نشست پشت فرمان و زن و بچه اش کنارش و ما هم رفتیم پشت ماشین. باد و سرما می لرزاند مان.
‼️لَجَم گرفت و گفتم« آخر مگر این آدم را می شناسی که به او اعتماد کردی؟»
در حال لرزش خنده ای کرد و گفت: بله! می شناسمش. این ها از همان کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشینان شرف دارند. تمام سختی های ما به خاطر این هاست.
✍️راوی: سعید چیت سازیان؛ پسر عمو و هم رزم شهید علی چیت سازیان
#شهید_علی_چیت_سازیان
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
روایت بسیار زیبای و گریان شهید چیت سازیان از معرفی شهدا در آلبوم عکس
🔹️ همسر سردار شهید علی چیت سازیان می گوید : صورتش سرخ شده بود و اشک توی چشمهایش برق میزد. آلبوم را گرفتم و خواستم آنرا کنار بگذارم.
◇ آلبوم را دوباره گرفت ومهربانانه گفت: «گُلم! ولش کن؛ این آلبوم تمام زندگی منه؛ انگیزه ماندن و
جنگیدن منه.»
◇ گفتم: «آخه داری خودت رو اذیت میکنی.»
◇ اشکهایش دانه دانه می چکید روی گونه هایش و گفت: «فرشته؛! اینا همه عاشق آقا ابا عبدالله (علیهالسلام) بودن. بخاطر آقا خیلی عرق ریختن؛ خیلی زخمی شدن؛ خیلی بیخوابی کشیدن؛ خیلی تشنگی و گرسنگی کشیدن؛ خیلی زیر آفتاب سوختن؛ اما یه بار نگفتن خسته شدیم؛ تشنه ایم؛ خوابمان میآد.
◇ به این عکسها نگاه میکنم تا اگه خسته شدم، یادم نره شهید قراگوزلو شبها به جای خواب و استراحت، نماز شب و زیارت عاشورا میخواند و های های گریه میکرد.
◇ به اینا نگاه میکنم تا اگه یه وقت آرزو کردم کاش منم خانه و زندگی داشتم، یادم بیاد مصیّب میگفت: 'زیاد آرزو نکنین؛ چون مرگ به آرزوهای شما میخنده.'
◇ یادم باشه امروز زمان آرزو نیست زمان حرف نیست؛ باید عمل کنیم. هر کسی سَری داره باید هدیه بده؛ دست داره باید بده؛ اگه پیره و نمیتونه بیاد جبهه، باید از جبهه پشتیبانی کنه.»
🔹 میدانستم خسته و غصه دار است. به قول خودش از اول جنگ، یک گردان از دوستانش شهید شده بودند. کنارش نشستم و باهم به عکسهای شهدا نگاه کردیم. او بدون رودربایستی از من، اشک می ریخت و من از گریه او بغض میکردم و میگریستم.
📚 بخشی از کتاب « گلستان یازدهم»
#شهید_علی_چیت_سازیان
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi