💔
یزد آن موقع کوچکتر بود. مردم بیشتر همدیگر را میشناختند. هرچه میشد همه جا میپیچید. محمد هم به خاطر درسش و هم برای خطش خیلی معروف شده بود. اسمش سر زبانها افتاده بود.
در یک روز دیدم دستهاش را حنا بسته. به مسخره گفتم «محمد! این دیگر چه کاری است؟»
گفت «این طوری کردم که از شرّ این دختر مدرسهایها راحت بشَم. بگند اُمُّله. کاری به کارم نداشته باشند.»
#شهید_محمد_علی_رهنمون
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
یک دفترچه ی کوچک داشت همیشه هم همراهش بود و به هیچکس نشان نمیداد
یکبار یواشکی آن را برداشتم ببینم داخلش چه می نویسد🤔
فکرش را می کردم کارهای روزانه اش را نوشته بود👌
سر کی داد زده...
کی را ناراحت کرده...
به کی بدهکار است...
همه را نوشته بود ریز و درشت!
نوشته بود که یادش باشد در اولین فرصت صافشان کند
#شهید_محمد_علی_رهنمون🕊🌷
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi