eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.2هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
|😂| قبل عملیات بود داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم، اگر گیر افتادیم چطور توی بےسیم به هم رزمامون خبر بدیم که تکفیریا نفهمن... یهو سید ابراهیم () بلند گفت: اقا اگه من پشت بی سیم📞 گفتم همه‌چۍ آرومه من چقدر خوشبختم /: بدونید نابود شدیم تموم شده رفته ‌シ |شادی‌ روح‌ شهدا‌ صلوات💛✨| 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینیم 🌸از سری خاطرات طنز شهید مدافع حرم مشهدی فرمانده رو تو خواب اذیت میکنند🤣 میگه دشمن میخواست تیر بزنه به سرم ولی دستم تو دماغم 🤭بود، خورد به دستم...🤪😂 ⛔️هشدار: حاوی تصاویر دلخراش مجروحیت 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 براي مراسم ختم شهيد شهبازي راهي يكي از شهرهاي مرزي شديم. طبق روال و سنّت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار مي‌شد. ظهر هم براي ميهمانان آفتابه و لگن مي‌آوردن و با شستن دست هاي آنان، مراسم با صرف ناهار تمام مي‌شد.  در مجلس ختم كه وارد شدم جواد بالاي مجلس نشسته بود و ابراهيم كنار او بود، من هم آمدم و كنار ابراهيم نشستم. ابراهیم و جواد دوستاني بسيار صمیمی و مثل دو برادر براي هم بودند.❤️  در پايان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن را آوردند و اولين كسي كه به سراغش ‌مي‌رفتند جواد بود. ابراهيم دَرِ گوش او ،كه چيزي از اين مراسم نمي‌دانست حرفي زد و جواد با تعجب و بلند پرسيد: "جدّي مي‌گي؟" 😳 ابراهيم هم آروم گفت: "يواش بابا، هيچي نگو!"🤫 بعد به طرف من برگشت و خيلي شديد و بدون صدا مي‌خنديد گفتم: "چي شده ابرام؟ زشته، نخند!" گفت: "به جواد گفتم، آفتابه رو كه آوردن، سرت رو قشنگ بشور".🤣🤣 چند لحظه بعد همين اتفاق افتاد و جواد بعد از شستن دستش سرش رو هم زير آب گرفت و... جواد در حالي كه آب از سر ورويش مي‌چكيد با تعجب به اطراف نگاه مي‌كرد، گفتم: "چيكار كردي جواد! مگه اينجا حمومه"🤭 و بعد چفيه‌ام رو دادم كه سرش رو خشك بكنه🙄 📚سلام بر ابراهیم ص ۱۴۳ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 توی تیپ امام حسن ع که بودیم آموزشهای خیلی سختی میدیدیم ونفس گیر یه اموزش داشتیم زندگی درشرایط سخت!!! شامل سه روززندگی درکوه سه روزدرجنگل و یکروز راپل[راپل ،به اومدن از کوه پایین میگن باطناب] قراربود بعدازاین اموزش،بریم خرمال عراق،وپشت نیروهای عراقی عملیاتی انجام بدهیم قبل ازرفتن ،روزی ۱۲کیلومترسنگین میدویدیم وبدنمون نیم کیلوچربی هم نداشت جوان بودیم وسرحال، همه کچل کردند، چون یه هفته از حموم و زندگی طبیعی ادمیزاد خبری نبود. فقط من کچل نکردم، موهام هم فروبلندبود!!! اولین روز توی کوههای مسجدسلیمان خوابیدیم باید خودمون رو استتارمیکردیم تا بچه های اموزش پیدامون نکنن مهمات جنگی داشتیم و اگه پیدا میکردن بهمون شبیخون میزدن واسیر هم میگرفتن اولین شب رو بسلامت گذروندیم برای نماز صبح ،بیدارشدیم بااینکه بارون نبود اما توی کوه تمام زیرپامون ،گل بود لزج،،اب که نبود میخواستیم تیمم کنیم همه جاخیس بود من سرم پرازخاک بود؛😅 دستامو توسرم زدم وتیمم کردم 😅 بقیه بچه ها علاف بودن دنبال یه جای خاکی؛ من شروع کردم نماز ،بعدازنمازهمه سوال میکردن خاک ازکجا؟ که جریانو گفتم و حالا بقیه می‌خواستند با سر من تیمم کنن!! خلاصه نفر چهارم پنجم که زد تو سر من، سرم درد گرفت و منم در رفتم🏃‍♂ عکس تزیینی است 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
⭕️طنز جبهه: پلنگ صورتی!! 🔻شب عملیات بود! 🌱حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت: برو ببین تیربارچی چه ذکری داره میگه که اینطور استوار جلویِ تیر و ترکش ایستاده و اصلاً ترسی به دلش راه نمیده!!؟ نزدیک تیربارچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه: دِرن، دِرن، دِرن، دِرن... (آهنگ پلنگ صورتی!) 😅🤣
💔 حرف‌شهادت‌ڪہ‌پیش‌مےآمد، یڪےمےگفت: اگر‌من‌شهید‌شوم، نگران‌نماز‌و‌روزه‌هایم ڪہ‌قضا‌شده‌اند‌هستم 😥 و‌یا‌نگران‌سرپرستےخانواده‌ام‌هستم🥺 و... نوبت‌معاون‌گردان‌رسید همہ‌گفتند: تو‌چے؟ چیزےبراےگفتن‌ندارے؟ پاسخ‌داد: اگر‌من‌شهید‌بشوم، فقط‌‌غصہ‌ے ۳۵‌روز مرخصےراڪہ‌نرفتہ‌ام‌مےخورم.🤕 از‌آن‌میان‌یڪےپرید‌و‌قلم‌وڪاغذی‌آورد وگفت: بنویس‌ڪہ‌بدهند‌بہ‌من🤗 قول‌مےدهم‌این‌فداڪاری‌را‌بڪنم 😜 و‌بہ‌جاےتو‌بہ‌مرخصےبروم😁😂 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 چه جوری بیارمت عقب!? + آقارحیم، اراڪی بود. هیڪل درشتے‌هم داشت. - در عوض، محمد لاغراندام بود. با هم می‌رفتند شناسایی. وقتی برمی‌گشتند، سر شوخی‌شان باز می‌شد. +محمد به آقارحیم می‌گفت: " دیگه با من نیا گشت! اگه اسیر بشی، اراکی‌ها میگن قمی، اراکی رو برد داد دست عراقی‌ها!" _یا می‌گفت: "با یه نفر هم قد خودت برو شناسایی، اگه مجروح بشی با این هیڪل چه جوری بیارمت عقب!" + آقارحیم هم می‌گفت: "تو ڪه باید خوشحال باشی، اگه تیر بخوری من راحت می‌برمت عقب!" ... عملیات والفجر۴ ڪه شد، هر دویشان شهید شدند: اول رحیم، بعد محمد. راوی: ابوالقاسم عموحسینی آرام‌بی‌قرار عکس تزیینی می‌باشد و متعلق به است... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi