خدای من
رسد آیا؟ شبی، دَمی، نفسی
به روی دیده نهم، خاکِ آستانش را
#مجتبی خوشزبان
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
باز هم
صبح شد از پنجره ی احساسم
نورِ عشقِ
تو بر این سینه ی من می تابد
#مجتبی خوش زبان
به نام خدای همه
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
بی تو ای هستی من عـید کجا، شور کجا؟
در شب ظلمت من ، ماه کجا ، نور کجا؟
بی تو ای باعـث آرامش جان و دل من!!!
سنبل و سبزه کجا،جشن کجا ، سور کجا؟
#مجتبی خوش زبان
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#یا_ابامحمد_یا_حسن_مجتبے🖤
در #کربـلـا هر چند با دقـت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبے نیست
کرب و بـلـا با آن همـہ داغ مصیبت
همپایه ی درد و بلای #مجتبے نیست
جانم امام حسن....💔
#دوشنبههایامامحسنی
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
خدای من
رسد آیا؟ شبی، دَمی، نفسی
به روی دیده نهم، خاکِ آستانش را
#مجتبی خوشزبان
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃
🍃🌹🍃🌹
🌹 #لاله_های_صابرین 🌹
شـ🌹ـهیدان جعفرخانی وبابایی زاده
🌹 #راوی_همرزم_شهید؛
✍مجتبی با چفیه صورتش رو بسته بود و خودشو تو تاریکی شب لای ستون جا داده بود تا فرمانده نبیندش آخه قرار نبود مجتبی با بچه ها بره جلو باید میموند واسه کاری دیگه ولی دلش چیز دیگه ای میگفت...
🔸ساعت دو بامداد بود که دیگه فرمانده هم متوجه حضور مجتبی شده ولی کاری نمی تونست بکنه .
🔸مجتبی روتوجیه ی میکنه... نیروهای پژاک سنگر، کمین و کانال و تونل زیادی زده بودند فکرشم نمی کردند که کسی جرات نزدیک شدن پیدا کنه! بچه ها به کمتر از دو متری شون میرسن ....جنازه های پژاکی ها نظر بچه ها رو جلب میکنه دیگه همه آماده درگیری هستن ...
🔸چند نفری پیش قراول هستن از جمله #مجتبی همه جا تاریک بود که ناگهان یکی از اونا بچه ها رو میبنده با تیراندازی اون چند نفر اول زمین گیر میشن که ناگهان یک انفجار شدید رخ میده احتمالا از قبل تله ای کار گذاشته بودن ...
🔸در گیری به اوجش میرسه.صدای بچه هایی رو که پیش قراول بودن رو پشت بی سیم دیگه نداشتیم یکی از بچه ها میگه صدای فلانی رو شنیدم که پشت بی سیم گفت : سفر کربلا،یاحسین،استراحت(دلاور کربلا رسیدی ما رو هم دعا کن)😭
𑁍▹ ڪپیآزادباذڪرصلوات ◃𑁍
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi