#تݪــنگـــراݩہ_امــــــروز ⚠️ 💌 #ڪــلام‌شهـــید 🌹حاج هـمت میگوید: هر موقع در مناطق جنگۍگم شدید ببینید دشــمن ڪجا را مۍ ڪوبد؛ هـمانجا #جبهــــه‌ی خـــودۍست. گم شده‌اۍ؟! نمیدانۍجبهه خودۍڪجاست؟! دشمن هر روز ڪجا را میڪوبد؟! یڪ روز با ماهواره📡 یڪ روزبامصیح پولۍنژاد 💶💴 یڪ روز با مدهاۍعجیب و غریب👗👚👡 و... #فهمیدۍ؟! جبهه ۍخودۍدقیقا در دستان توست ⚠دشمن، #چادرت و #حجابت را نشانه گرفته است.... 👌پس زیر این آتش سنگین بیش از پیش مواظب جبهه‌ۍ خودۍ باش.... 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi

🥀💐🕊🌸🕊💐🥀 #خاطرات #شهدا #حجاب #خانم_موسوی یکی از #پرستاران دوران #دفاع_مقدس ، از میان همه ی تصویر های آن روزها ، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند : یادم می آید یک روز که در #بیمارستان بودیم، #حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از #بیمارستانهای صحرایی هم #مجروحین زیادی را به #بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع #مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی #خونریزی شدیدی داشت. #مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این #مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای #جراحی آماده اش کنم. من آن زمان #چادر به سر داشتم . دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم #مجروح را جابه جا کنم . همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و #چادرم را دربیاورم ، #مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه #چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو #چادرت را در نیاوری. ما برای این #چادر داریم می رویم... #چادرم در مشتش بود که #شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم #چادرم را کنار نگذاشتم. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi

💔 دختر ایران زمین که در این زمانه با #چادرت با #نجابت و #حیاےزهرایےات یک تنه به جنگ دشمن رفته ای✌️ شک نکن تو هم #شهیدی❣ #حجاب 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi

🥀💐🕊🌸🕊💐🥀 ✍️خاطرات_شهدا 👇👇👇👇 خانم_موسوی یکی ازپرستاران دوران دفاع مقدس، از میان همه ی تصویر های آن روزها، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند : یادم می آید یک روزکه در بیمارستان بودیم، #حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستانهای صحرایی هم مجروحین زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. #مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای جراحی آماده اش کنم. من آن زمان چادر به سر داشتم . دکتر اشاره کردکه چادرم رادر بیاورم تا راحت تر بتوانم #مجروح را جابه جا کنم . همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و چادرم رادربیاورم ، #مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه #چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو #چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم می رویم... چادرم در مشتش بودکه شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم #چادرم را کنار نگذاشتم. شادی روح امام راحل وشهداصلوات #اللهم_صل_علی_محمدوآل محمدو عجل فرجهم

💔 دختر ایران زمین! در این زمانه تو با #چادرت با #نجابت و #حیاےزهرایےات یک تنه به جنگ دشمن رفته ای✌️ شک نکن! تو هم #شهیدی❣ #ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi