فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا عالی
بالاترین عمل در ماه رمضان✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
12.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن_گرافیک | مجاهد مخلص
ِ◽️سردار #شهید اسلام، سید محمد حسینزاده حجازی
◽️نخبهای که لرزه بر اندام اسرائیل انداخت و معادلات منطقهای را بر هم زد...
◽️آنچه درباره شهید حجازی نمیدانید.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
حرم نَداری.mp3
8.78M
#ولادت_امام_حسن_مجتبی (ع)
🎧 یا حسن ❤️
تو که کاری غیر از #کرم نداری
چجوری قبول کنم که #حرم نداری...
🎤#پویانفر
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
11.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قیمت این کلاه چنده؟؟؟😭😭😭
کسی میتونه قیمت این کلاه به من بگه؟
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
از ابراهیم به همه جوانان...📞
چشم شهیدان و تبلور خونشان
به شما دوخته است
بپا خیزید و اسلام خود را دریابید
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#یادش_باصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#افطار_با_شهدا
🎥افطار روز پانزدهم ماه مبارک رمضان به نیت شهید مدافع حرم یدالله قاسم زاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری #کریم_آل_طه
💥 جنگیدن ساده است اما گاهی باید یاد گرفت چگونه نجنگیده پیروز میدان شد!
※ ویژه میلاد امام حسن مجتبی علیهالسلام
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
الهـی ،
سیم خاردار میکشیم
به دور هرچه مغضوب توست ..
سال ۱۳۶۳
پایگاه شهید بیگلو اهواز
مقر گردانهای پیاده لشکر۲۵ کربلا
جابجا کردن سیم های خاردار
از چپ:
شهید #محمد_تیموریان 🌷
شهید #اسماعیل_شیرزاد🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_هجده با دیدن من برخاست و به سویم آمد. پس از سلام و احوالپرسی ، دستم را
💔
#رویای_نیمه_شب
#قسمت_نوزده
از صحن حمام صدای ریزش آب و گفتوگوی نامفهوم مشتریها میآمد. مسرور، با حولهای ، به استقبال مردی رفت که داشت از صحن بیرون میآمد. آن مرد ، حوله را به دور خود پیچید و پاهایش را در حوض زد. قوها به آن طرف حوض رفتند.
روی سکوی مقابل ، سه نفر خود را خشک میکردند و لباس میپوشیدند. دو نفر آماده میشدند وارد صحن حمام شوند. مسرور ، حولهٔ هرکس را که میگرفت ، جایی میگذاشت تا وقت خودش روی دوش صاحبش بیندازد. اولین و آخرین نگاه مشتریها به قوها بود.
میخواستم آنقدر شجاع باشم که آنچه را در دلم بود به ابوراجح بگویم. میدانستم که با آرامش به حرفهایم گوش میدهد ، اما نمیدانستم چرا باید چیزی به نام مذهب ، بین ما فاصله بیندازد. اگر چنین فاصلهای نبود ، چقدر احساس خوشبختی میکردم و حرف زدن دربارهٔ ریحانه و آینده ، راحت بود.
برای اینکه زیاد ساکت نمانده باشم ، گفتم :« در راه نزدیک بود تخممرغهای دستفروشی را لگد کنم.»
ابوراجح گفت :« ذهن و دلت اینجا نیست. کجاست؟ نمیدانم. باید کاری کنی که نزد صاحبش برگردد.»
– فروشندهای که شاهد این صحنه بود ، خندهاش گرفت.
کنیزکی هم به من خندید. تا حالا اینجوری گیج نبودهام.
ابوراجح دستش را جلوی دهانش گرفت و از ته دل خندید.
– خدا به دادت برسد ، فرزند! این چیزهایی که تو میگویی ، نشانهٔ آدمهای شوریده و عاشق است. لابد ماهرویی با تیر نگاهی تو را به دام عشق خود مبتلا کرده و خبر نداری....😂
مسرور دست زیر چانه گذاشته و داخل اتاقک چوبی نشسته بود تا از آنها که میخواستند بروند ، پول بگیرد.
میدانستم کنجکاو است بداند چه میگوییم.
🍂 ادامه دارد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
❌غیبت و دروغ📛
👂شنونده غیبت هم در گناه شریڪه
🌹علامه طباطبایی
💢اگر چشم را در نگاه به نامحرم
خرج کنے به امانت خدا خیانت کردی‼️
#غیبت_ممنوع