eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
25.8هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نیاز بر که بیارم تو حاجتی، تو نیازی امید بر که ببندم؟ تو آرزو، تو امیدی.. به نام خدای همه 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور✨ نَسُواالله فَنَسیَهُم.. خدارا فراموش کردند پس خدا نیز آنان را فراموش نمود؛ سوره توبه |۶۷ +اگر ماهی دریا را فراموش کند اتفاقی برای دریا نمی‌افتد, ولی وای به حال ماهی آنوقتی که دریا اورا فراموش کند! 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
°•🌱 ✋🏻 ای بادصبا برسون به حسـین«علیه‌السلام» سـلآم برحسـین«ع» سـلآم از راه دور سـلآم ای کربلآ سلآم ای نینوا سـلآم ای خـآمسِ آل عبا ♥️🌱 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
تو همانے ڪه خیالم همـه روز در پے توسـت ... اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
AUD-20210407-WA0011.
521.5K
🔰روز چهارشنبه روززیارتی 🌸 امام کاظم علیه السلام 🌸 امام رضا علیه السلام 🌸 امام جوادعلیه السلام 🌸 امام هادی علیه السلام دعا 🤲 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
.°•🌱 روی دیوار قبر من با گِل، بنویسید السّلامُ علیٰ حَجَهٌ‌الاغنیاءِ والفقرا، انت فی قلبنا امامِ رضا... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃🌸روز نو 🌸🍃صبح نو 🍃🌸زندگی دوباره 🌸🍃مـبارک 🍃🌸روزتان مالامال 🌸🍃از محبت و انرژی مثبت 🍃🌸ســــلام صبح چهار شنبه تون بـخیر ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹🌹هفتم مهرماه سالروز شهادت سرداران اسلام فلاحی، فکوری، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا  وروزبزرگداشت فرماندهان دفاع مقدس را گرامی میداریم مِن الحقیر الی الشهید.. 🌹سلام...سلام ای سردارانِ شهید...سلام حاج ابراهیم...حاج حسین...حاج مهدی... آقاسیدمرتضی... 🌹سلام ای شهدای گمنام...سلام ای لاله های بی نام ونشون...سلام به همتون...از کجا بگم ...!؟ ازچی بگم...!؟ 🌹ازحرفای نانوشته یا از درددلای خاک خورده...!؟ ازکجا...!؟ از غربت شما بگم یا ازتنهایی خودم...!؟ از عزّت شما بگم و یا از ذلّت خودم...!؟ 🌹خیلی وقته که چشمامون را بشما دوختیم...کتابهاتون را میخونیم...عکسها و روایت فتحتون را میبینیم...چفیه میندازیم...سرو صورتمون را شبیه تون میکنیم...موبایلهامون را پراز عکس وصدای شما میکنیم...سالی یکبار هم به زیارتتون میایم... فکه،شلمچه،طلاییه... 🌹جانمازمون پراز عطر شماست...مهر و تسبیحمون ازتربت شماست...آرزوی شهادت هم داریم...! 🌹اما چجوری و به چه قیمتی،خدا میدونه...! 🌹دوست داریم مثل شماباشه...زندگیمون... نگاهمون...حرف زدنمون... فکر کردنمون... ازدواجمون... زندگی مشترکمون...راه و رسممون...ولی فقط دوست داریم...! 🌹رسیدن به همه اینها اراده میخواد... زحمت میخواد...یه دل درست و حسابی میخواد...یه دلی که تنها جای شما باشه... دلی که اسیر این دنیا نباشه...اسیر هوا وهوس نباشه... 🌹بُگذریم و بِگذارید چند کلمه خودمونی حرف بزنیم...! 🌹حاج ابراهیم همت...چه کردی با این دلِ من... وقتی عکست و اون نگاهِ پر معنات جلوی چشمام میاد میخوام از خجالت آب بشم... پشت این چشمای تو، پشتِ این نگاه آسمونی تو... خیلی حرف های نگفته وجود داره 🌹حاج حسین خرازی...وقتی اون لبخند معنادار تو رو میبینم،بغض میکنم و یاد جمله ای میفتم که گفتی... "اگر کار برای خداست،پس گفتن برای چیست..." اونوقت میفهمم این لبخندِ تو همش برای رضای خدا بوده...! 🌹حاج عبدالحسین برونسی...قصه ی شما که دیگه گفتن نداره...! کتابتون هر روز دست به دست میشه...اما ای کاش کمی از معرفتت...کمی از عشق و توجه و اخلاصت بین ما دست به دست میشد...! کاش... شما پیش "حضرت مادر" آبرو داری... میشه سفارش ما را هم بکنی...! 🌹آقا سید مرتضیِ آوینی...شما اهل قلم هستی...اهل معرفت هستی... قلمِ ما کجا و قلمِ شما کجا... این شما بودی که به قلم و کاغذ آبرو دادی... ولی من چی... همش حرف... حرفاها و نوشته هایی که خودم را پشت اونها زندونی کردم... آقاسید کمکم میکنی تا آزاد بشم...!؟ 🌹آقا مهدی زین الدین... خوب گفتی برادر...!وقتی به بچه ها میگفتی یه روزی یه آدمایی میاند که غبطه میخوردند به حالِ ما...! آره حالا اون روز رسیده... ولی کاش من میفهمیدم اون حال و هوای شما را...! من کجا و شهادت کجا...!؟ 🌹آقای دکتر چمران... لابه لای وصیت نامه ات از عشقی حرف میزنی که من هیچوقت نتونستم اون رو بچشم... به خاطر عشق، دنیا را زیبا می دیدی... به خاطر عشق بود که خدا را حس میکردی... به خاطر عشق، فداکاری کردی... چه عشقی...؟! آقای دکتر میشه این عشق رو برام معنا کنی... میشه یه نسخه ای برای این دلِ بیمار من بپیچی تا بفهمه "عشق" یعنی چی...؟! 🌹آی شهدا...با تک تکتون حرف دارم...ولی حیف که همه گفتنی ها را نمیشه گفت...! مثل همیشه باید تو پستوی ذهنم و قلبم خاک بخوره... آخه گفتن که دردی را دوا نمیکنه...! باید عمل کرد..! که من... 🌹با این حرف ها شما برامون دعا کنید...دعا کنید تا شرمنده تون نشیم...دعا کنید که ما هم 🌹 شهید🌹 بشیم 🌹آي شهدا خداکنه یادتون هیچوقت از ذهن ما نره، نه یه هفته، بلکه یه عمر، راه و رسمتون سرمشق زندگیمون باشه.. 🌹درودبرمرداني كه تنها باخدا معامله كردن... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ببینید| تقدیم به مجاهدان افغانستانی ♦️از تیپ ابوذر در دفاع مقدس تا لشکر فاطمیون در مقابل تکفیری‌ها 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
❤️ شهیدی که قول داده اگر یادش کنید حتما یادتون میکنه. گفته اگه درد و دل یا مشورت دارید بیایین سر مزارم... 🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی که توسط جنایتکاران و قصابان صدام لعنتی در زمان جنگ گرفته شده ... خدا لعنت کند کسانی که درهرپست ومقام ودرهرلباسی بخواهند به خون پاک شهدا خیانت کنند 🍃🌹🍃🌹
مداحی آنلاین - عاقبت بخیری - استاد عالی.mp3
4.08M
♨️عاقبت بخیری 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش محمد رضا هست🥰✋ *سر شهیدی که چند ماه در اتاق پدر بود*🥀 *شهید محمد رضا آل مبارک*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۵ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱ محل تولد: دزفول محل شهادت: منطقه شرهانی *🌹برادرش← محمد رضا متولد ۲۸ صفر است🍃 که سال ۶۱ در عملیات محرم و شب اربعین🏴 در حالی که روزه بود بر اثر اصابت گلوله ۱۰۶ به سر شهید شد🕊️تنها بدن تکه‌ تکه محمدرضا به خوزستان برگشت🥀و سرش به دست ما نرسید🥀بدن بی‌سرش در روز اربعین تشییع شد🏴 هفت روز پس از خاکسپاری فَک محمدرضا را به پدرم تحویل می‌دهند🥀و بعد هم فَک را کنار پیکر بی‌سر به خاک می‌سپارند🥀 او تا اینجا برای 2 بار به خاک سپرده شد🥀سر محمدرضا پس از 7 سال و انجام آزمایشات DNA برگردانده شد🥀شبانه سر محمدرضا را به پدرم تحویل می‌دهند🥀که پدرم نیز ۲ تا ۳ ماه یعنی تا زمانی که اجازه نبش قبر گرفته شود، سر شهید را بدون اطلاع ما و مادرم، در کُمد اتاقش نگهداری می‌کند🥀لحظات سختیست🥀پدرم برای این‌که شوکه نشویم، حرفی در این خصوص به ما نمی‌گوید🥀 ولی در این مدت شب‌ها با محمدرضا در اتاق درددل می‌کرده🥀پدرش← زمانی که نبش قبر صورت گرفت و سر بریده محمدرضا کنار بدنش قرار گرفت،🥀دیدم که هنوز لباس‌های محمدرضا پس از هفت سال به همان صورت قبل است🍃 و بوی عطر میدهد💫 پیکرش برای سومین بار خاک‌سپاری شد*🕊️🕋 *شهید محمد رضا آل مبارک* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 سالگرد تولد🖤 جوانترین استاد خلبان سرلشکر به فجیع ترین و بی رحمانه ترین وضعیت این نابغه ی خلبان رو به شهادت رسوندند به دستور صدام ملعون دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند با سرعت حرکت میکنه و زنده زنده بدنش را به دو نیم کرده طوریکه نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی دیگر در موصول عراق مدفون شد 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
الهی..! دلم را به نقطه ای که خِیرم در آن است متوجه ساز -نهج البلاغه خطبه ۲۲۷ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_یازدهم 💠 و صدای عباس به‌قدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس می‌کر
✍️ 💠 فرصت هم‌صحبتی‌مان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر داد امشب همه برای نماز مغرب و عشاء به مقام (علیه‌السلام) می‌روند تا شیخ مصطفی سخنرانی کند. به حیدر که گفتم خواست برایش دو رکعت نماز حاجت بخوانم و همین که قدم به حیاط مقام گذاشتم، با خاطره حیدر، خانه خیالم به هم ریخت. 💠 آخرین بار غروب روزی که عقد کردیم با هم به مقام آمده بودیم و دیدن این گنبد سفید نورانی در آسمان نیلی نزدیک اذان مغرب، بر جراحت جالی خالی حیدر نمک می‌پاشید. نماز مغرب و عشاء در فضای غریبانه و عاشقانه مقام اقامه شد در حالی که می‌دانستیم دور تا دور شهر اردو زده و اینک ما تنها در پناه امام حسن (علیه‌السلام) هستیم. 💠 همین بود که بعد از نماز عشاء، قرائت دعای فرج با زمزمه گریه مردم یکی شده و به روشنی حس می‌کردیم صاحبی جز (روحی‌فداه) نداریم. شیخ مصطفی با همان عمامه‌ای که به سر داشت، لباس رزم پوشیده بود و بلافاصله شروع به سخنرانی کرد :«ما همیشه خطاب به (علیه‌السلام) می‌گفتیم ای کاش ما با شما بودیم و از شما می‌کردیم! اما امروز دیگه نیاز نیست این حرف رو بزنیم، چون ما امروز با (علیهم‌السلام) هستیم و از شون دفاع می‌کنیم! ما به اون چیزی که آرزو داشتیم رسیدیم، امروز این مقام و این شهر، حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) هست و ما باید از اون دفاع کنیم!» 💠 گریه جمعیت به‌وضوح شنیده می‌شد و او بر فراز منبر برایمان می‌سرود :«جایی از اینجا به نزدیک‌تر نیست! دفاع از حرم اهل بیت (علیهم‌السلام) عین بهشت است! ۱۴۰۰ سال پیش به خیمه امام حسن (علیه‌السلام) حمله کردن، دیگه اجازه نمیدیم دوباره به مقام حضرت جسارت بشه! ما با خون‌مون از این شهر دفاع می‌کنیم!» شور و حال حاضر در مقام طوری بود که شیخ مصطفی مدام صدایش را بلندتر می‌کرد تا در هیاهوی جمعیت به گوش همه برسد :«داعش با چراغ سبز بعضی سیاسیون و فرمانده‌ها وارد شد، با خیانت همین خائنین و رو اشغال کرد و دیروز ۱۵۰۰ دانشجوی شیعه رو در پادگان تکریت قتل عام کرد! حدود چهل روستای اطراف رو اشغال کرده و الآن پشت دیوارهای آمرلی رسیده.» 💠 اخبار شیخ مصطفی، باید دل‌مان را خالی می‌کرد اما ما در پناه امام مجتبی (علیه‌السلام) بودیم که قلب‌مان قرص بود و او همچنان می‌گفت :«یا باید مثل مردم موصل و تکریت و روستاهای اطراف تسلیم بشیم یا سلاح دست بگیریم و مثل (علیه‌السلام) مقاومت کنیم! اگه مقاومت کنیم یا پیروز میشیم یا میشیم! اما اگه تسلیم بشیم، داعش وارد شهر میشه؛ مقدسات‌مون رو تخریب می‌کنه، سر مردها رو می‌بُره و زن‌ها رو به اسارت می‌بَره! حالا باید بین و یکی رو انتخاب کنیم!» و پیش از آنکه کلامش به آخر برسد فریاد در فضا پیچید و نه تنها دل من که در و دیوار مقام را به لرزه انداخت. دیگر این اشک شوق بود که از چشمه چشم‌ها می‌جوشید و عهد نانوشته‌ای که با اشک مردم مُهر می‌شد تا از شهر و این مقام مقدس تا لحظه شهادت دفاع کنند. 💠 شیخ مصطفی هم گریه‌اش گرفته بود، اما باید صلابتش را حفظ می‌کرد که بغضش را فروخورد و صدا رساند :«ما اسلحه زیادی نداریم! می‌دونید که بعد از اشغال عراق، دست ما رو از اسلحه خالی کردن! کل سلاحی که الان داریم سه تا خمپاره، چندتا کلاشینکف و چندتا آرپی‌جی.» و مردم عزم مقاومت کرده بودند که پیرمردی پاسخ داد :«من تفنگ شکاری دارم، میارم!» و جوانی صدا بلند کرد :«من لودر دارم، میتونم یکی دو روزه دور شهر خاکریز و خندق درست کنم تا داعش نتونه وارد بشه.» مردم با هر وسیله‌ای اعلام آمادگی می‌کردند و دل من پیش حیدرم بود که اگر امشب در آمرلی بود فرمانده رشید شهر می‌شد و حالا دلش پیش من و جسمش ده‌ها کیلومتر دورتر جا مانده بود. 💠 شیخ مصطفی خیالش که از بابت مقاومت مردم راحت شد، لبخندی زد و با آرامش ادامه داد :«تمام راه‌ها بسته شده، دیگه آذوقه به شهر نمی‌رسه. باید هرچی غذا و دارو داریم جیره‌بندی کنیم تا بتونیم در شرایط دووم بیاریم.» صحبت‌های شیخ مصطفی تمام نشده بود که گوشی در دستم لرزید و پیام جدیدی آمد. عدنان بود که با شماره‌ای دیگر تهدیدم کرده و اینبار نه فقط برای من که را روی حنجره حیدرم گذاشته بود :«خبر دارم امشب عزا شده! قسم می‌خورم فردا وارد آمرلی بشیم! یه نفر از مرداتون رو زنده نمی‌ذاریم! همه دخترای آمرلی ما هستن و شک نکن سهم من تویی! قول میدم به زودی سر پسرعموت رو برات بیارم! تو فقط عروس خودمی!»... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
چشم‌ ِ دلم تنگ است تا گنبد ببیند چشم امید من به جز دست قلم نیست من نذر گریه کرده بودم در جوارت جایی برایم بهتر از کنج حرم نیست.. «صَلَّی‌ٱللَّه‌ُعَلَیْکَ‌یَاأَبَاعَبْدِٱللَّهِ»