کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. #ابراهيم
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت پانزدهم : ایام انقلاب
✔️راوی : امير ربيعي
🔸ابراهيم از دوران کودکي #عشق و ارادت خاصي به امام خميني داشت.
هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از #انقلاب به اوج خود رسيد. در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي #مذهبي در ميدان ژاله (شهدا) به سمت خانه برميگشتيم.
🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. #ابراهيم شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن.
بعد هم با صداي بلند فرياد زد: «درود بر خميني »
ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين #پليس به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم.
🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي #سينما ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود.
🔸دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم #جمعيت را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم.
دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين #ساواک و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود!
🔸به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط #خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش...
🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...
ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آ نها هم خبري نداشتند.
خيلي نگران بودم. ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم.
🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و #لبخند هميشگي پشتِ در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم
خوشحاليام را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟
نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.
گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست.
سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم.
🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد.
با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم #مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود. حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند.
🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد: «مردي از #قم مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند »
خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت.
🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند.
جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند.
🔸ابراهيم خيلي #عصباني شده بود. دويد به سمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد.
خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با #شجاعت با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم #شهيد و مجروح شدند.
🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، #کمردرد شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت.
با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و... او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد.
🔸اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپه هاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از #نماز اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
@ShahidAziz_Ebrahi
میثاق:
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت هفدهم : بازگشت امام
✔️ راوی : حسين الله كرم
🔸اوايل #بهمن بود. با هماهنگي انجام شده، مسئوليت يکي از تيمهاي حفاظت حضرت امام به ما سپرده شد.
گروه ما در روز دوازده بهمن در انتهاي خيابان آزادي منتهي به فرودگاه به صورت مسلحانه مستقر شد. صحنه ورود خودرو حضرت امام را فراموش نميکنم. #ابراهيم پروان هوار به دور شمع وجودي حضرت امام ميچرخيد.
🔸بلافاصله پس از عبور اتومبيل امام، بچه ها را جمع کرديم. همراه ابراهيم به سمت بهشت زهرا رفتيم.
امنيت درب اصلي بهشت زهرا از سمت جاده قم به ما سپرده شد. ابراهيم در کنار در ايستاد. اما دل و جانش در بهشت زهرا بود. آنجا که حضرت #امام مشغول سخنراني بودند.
🔸ابراهيم ميگفت: صاحب اين #انقلاب آمد، ما مطيع ايشانيم. از امروز هر چه امام بگويد همان اجرا ميشود.از آن روز به بعد ابراهيم خواب و خوراک نداشت. در ايام دهه #فجر چند روزي بود كه هيچكس از ابراهيم خبري نداشت. تا اينكه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. بلافاصله پرسيدم: كجائي ابرام جون!؟ مادرت خيلي نگرانه.مكثي كرد وگفت: توي اين چند روز، من و دوستم تلاش ميكرديم تا مشخصات شهدائي كه #گمنام بودند را پيداكنيم. چون كسي نبود به وضعيت شهدا، تو پزشكي قانوني رسيدگي كنه.
٭٭٭
🔸شب بيست و دوم بهمن بود. ابراهيم با چند تن از جوانان انقلابي براي تصرف کلانتري محل اقدام كردند.
آن شب، بعد از تصرف کلانتري 14 با بچه ها مشغول گشت زني در محل بوديم. صبح روز بعد، خبر #پيروزي انقلاب از راديو سراسري پخش شد.
🔸ابراهيم چند روزي به همراه امير به مدرسه رفاه ميرفت. او مدتی جزء محافظين حضرت امام بود.بعد هم به زندان قصر رفت و مدت کوتاهي از محافظين زندان بود. در اين مدت با بچه هاي کميته در مأموريتهايشان همکاري داشت، ولي رسماً وارد کميته نشد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت نوزدهم : تاثیر کلام ۲ ✔️ راوی : مهدی فریدوند 🔸آقا که هنوز توي حياط بود
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت بیستم : رسيدگي به مردم
✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد
🔸«بندگان #خانواده من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع #حوائج آنها بيشتر #کوشش کنند. »
عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند.
🔸با #ابراهيم رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟
گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيف را از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد!
مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار #آراسته توسط پسرك خيس شده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر!
ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟
پسرك خنديد و گفت: خوشم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت:
کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. سه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواست به سمت آنهابرود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟
🔸پسر راه خانه شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو #اذيت نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم، باشه؟ #پسرک قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود.
٭٭٭
🔸در #بازرسي تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: #موتور آوردي؟
گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه. تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داد ه بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد.
🔸پيرزني که #حجاب درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن #پيرزن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشت گفتم:
داش ابرام اين خانم #ارمني بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمدم كنار خيابان. موتور را نگه داشتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه #فقير مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا!
🔸همينطور كه پشت سر من نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه.
تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.با ين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و #انقلاب گرم ميشه.
٭٭٭
🔸26 سال از #شهادت ابراهيم گذشت. مطالب #كتاب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران #مسجد مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم:
شما شهيد #هادي رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟
گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره!
🔸براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟
گفت: در مراسم پارسال جاسوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد.
من هم گرفتم و به #سوئيچ ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم.
وقتي خواستيم سوار شويم باتعجب ديدم كه سوئيچ را داخل #ماشين جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: #كليد يدكي رو داري؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه!
🔸خيلي #ناراحت شدم. هر كاري كردم در باز نشد. هوا خيلي سرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني.
يكدفعه چشمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به من نگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشكل مردم رو حل ميكردي. شهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن.
🔸تو همين حال يكدفعه دستم داخل جيب كُتم رفت. دسته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل دَر ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد.
با #خوشحالي وارد ماشين شديم و از خدا تشكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟
🔸با تعجب گفتم: راست ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدها را امتحان كردم. چند بار هم امتحان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلاً وارد قفل نميشد!! همينطوركه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم:
آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💠شهید حاج محمد ابراهیم همت :
🌷در زمان غیبت ، اطاعت محض از #ولایت فقیه داشته باشید
سختیها را تحمل کنید
این #انقلاب
بانهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی امام زمان(عج) اتصال پیدا می کند .
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
زن ها کجای #انتقام هستند؟
مردم دارند به رهبری پیام میدهند و تقاضا میکنند که «هر طور شده انتقام خون حاج قاسم را بگیرید». خب قوم موسی هم که گفتند تو و خدایت بروید مبارزه کنید ما اینجا نشسته ایم!
مردم! انتقام را فقط در موشک های #سپاه و ارتش جستجو نکنید. یادتان باشد آمریکایی که حاج قاسم را ناجوانمردانه شهید کرد، همان آمریکایی است که میخواهد حجاب را از سر دختران این کشور بردارد.
آمریکایی که در حق سردار اسلام جنایت کرد، همان است که میخواهد واژه مادر در این سرزمین دیگر #مقدس نباشد.
ایها الناس! این آمریکای خبیث و این شیطان اکبری که دستش به خون مالک اشتر انقلاب آلوده شد همان آمریکایی است که میلیاردها دلار برای ترویج فساد و فحشا در کشورهای اسلامی هزینه میکند.
مردم! آمریکا اگر حاج قاسم را ترور کرد، خیلی سال است که تلاش میکند که #نمیتوانیم را در جان من و توی ایرانی مسلمان فرو کند..
باید باور کنید این آمریکا فقط دشمنِ حاج قاسم نیست.. این آمریکا دشمن خانواده های ماست..دشمن عزت ماست.. دشمن ایمان ماست... دشمن دین ماست...
چشمتان فقط به موشک های سپاه و ارتش نباشد.. اصلا برای #انتقام منتظر مردها هم نباشید.. مگر برای #انقلاب معطل مردها ماندیم؟
امروز روزِ #انتقام_فرهنگی است. از قاتلی که دستش به خون خانه و خانواده و ذهن و ایمان مردم ما آلوده است. و نبض این مبارزه فرهنگی دست زنهاست.
بسم الله.. اگر چادر به سر داریم مدیون خون حاج قاسم هاییم. ادای دین به شهید، ادامه راه اوست. یعنی مبارزه.. یعنی انتقام
همین امروز، همین الان، برای زندگی ات تصمیم بگیر و قیام کن برای ساختن جامعه ای عاری از فرهنگ غربی
💔
#یک_تذکر_عاشقانه
حسین قدیانی:
آمار مبتلایان به #عشق تو اما نقل یکمیلیون و دهمیلیون و صدمیلیون نیست!❤️
گفتم از الان تذکر بدهم، مبادا باز مجبور بشوی به اصلاح، هان ای حلقهی وصل انقلاب خمینی به انقلاب مهدی! و مگر عیبی دارد کوچکترین شاگردها متذکر بزرگترین استادها بشوند؟! احمقها تصور کرده بودند بعد از خمینی، کار این انقلاب تمام است لیکن
👈 #آوینی تو را همانگونه دوست داشت که خمینی را!
👈و #صیاد تو را همانگونه دوست داشت که خمینی را!
👈و #کاظمی تو را همانگونه دوست داشت که خمینی را!
👈و #طهرانی تو را همانگونه دوست داشت که خمینی را!
👈و #همدانی تو را همانگونه دوست داشت که خمینی را!
👈و #حاجقاسم تو را همانگونه دوست داشت که خمینی را!
و #کرونا هم حکایت روزگار جنگ و جنگ روزگار، عمرا حریف ملتی شود که متکی به یک پدر حکیم است!
اشتباه سران آمریکا تنها در یک قلم فاجعهی بیمانند هیروشیما و ناکازاکی بود و در قلم دیگر کودتای ۲۸ مرداد!
و حالا عددی را اشتباه گفته رهبر انقلاب، طرف برداشته معلوم نیست از کجای دنیا دایرکت فرستاده در اینستاگرامم که «گویا خامنهای پیر شده است!»
عجب! ۳۰ سال پیش میگفتید؛
«خامنهای برای رهبری زیادی جوان است»
و حالا نگران سنوسال آقای ما شدهاید!
همهی محاسن این سید، سپید شد ولی بر چشم بد، لعنت! همچنان از همهی محافظانش قدبلندتر است!😌
گویی هنوز همان سید خوشسیماست که #بهشتی با آن #عظمت، اقتدا به خطبههایش میکرد و آن #جمعه که چه نازنین میخواند!
کرونا ما را زمین نزد!
هرگز نرفتیم از ترس قحطی، بقالی مشرجب را خالی کنیم،
هرگز نرفتیم از ترس جنگ، اسلحه و تیرکمان بخریم؛
چون این قوم #پدر دارد!❤️
و این ملت #امام دارد!😇
و این مسلمانان #مرجع دارند!😍
چون وقتی دستت در دست خامنهای باشد، انگار دستت را #خدا گرفته، از بس این سید حکایت روحالله، فنای فیالله است!
وای بر کشوری که بزرگش #ترامپ باشد!😏
خلاصه کنم وضع امروز غرب را در یک جمله؛ «بیپدری بددردی است!» و بنازم حکمت خدا را؛ ما دههی ۶۰ پدر از دست دادیم در جنگ لیکن فیالحال بزرگترین فخرمان به همهی جوامع ماشینی، از قضا داشتن یک #پدر است؛ «بابای ماست خامنهای!»
زندگی این سید، کلاسیکترین رمان عصر است که به این زودیها به فصل آخرش نخواهی رسید!
رساندن سردارش از کربلای ۵ به خود کربلا، تازه میانهی داستان سیدعلی است!
#رهبر_انقلاب مثل #انقلاب تازه چلچلی گرفته! آنروز که #پوتین دربست گرفت آمد «بیت» قشنگ فهمید که از «ابله» داستایوسکی #مسیح درنمیآید!
سفیرت تنها نیست؛ دلبر تمام احرار عالم است! زین کن ذوالجناح #ظهور را مهدیجان!
✍ #حسین_قدیانی
#فداےسیدعلےجانم❤️
🍃باکری را همه میشناسند
نامش که برده میشود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهنها نقش میبندد😌
.
🍃دو برادر بودند که قلبشان برای #انقلاب میتپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی میکردند.
.
🍃قلم اینبار از حمید بنویسد...
#حمید_باکری، مبارزه را از برادر بزرگترشان #علی آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید😔
.
🍃قد میکشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمیکرد.
.
🍃به #سوریه و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به #آلمان برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در #پاریس، حمید را به آنجا کشاند!
.
🍃تمامِ فکر و ذکرش #خدمت بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا میریختند❣️
.
🍃رنگ و بویِ #جبهه را که دید، گویی روحش به #تکامل رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمیکرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد.
خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد #جهاد بود و میدان جنگ!🙂
.
🍃بیوقفه در #تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول #حاج_احمد_متوسلیان "استراحت را گذاشته بود بعد از #شهادت"!
.
🍃شهادتی که در #خیبر اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از #مجنون باز نگشت اما آنچه حاکم است، #عشقی است به حمید که در دلها مانده❤️
.
🍃فرمانده حمید
این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به #مقام و منصب و میز نباشد!😞
.
🍃از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگها فاصله است
برای روحِ زمینگیرمان #فاتحه بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند!🥺
.
🍃گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما...
#سالروزِ_زمینی_شدنت_مبارک فرمانده🥰
.
✍️نویسنده : #زهرا_قائمی
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_حمید_باکری
.
📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴
.
📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق
.
📅تاریخ انتشار : ۳۰ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹
.
🍃🌺
#شهیدانه🍃
🔹 شهید دکتر عبدالحمید دیالمه:
🔸به خوبی می بینیم كه #انقلاب مرحله به مرحله به جلو می آید و همچون #امواج_دريا عمل می کند.
🔺مطمئن باشيم در هر شغلی كه هستيم اگر ذرهای #عدم_خلوص در ما باشد امروز سقوط نکنیم، فردا #سقوط میكنيم. فردا نباشد پسفردا سقوط میكنيم.
🔻چون انقلاب هر زمان يك موج میزند #يك_مشت_زباله را بيرون میريزد. در موج انقلاب يكی همان اول پايين میافتد. از اول مخالفت می كند، دیگری يكخرده جلوتر، دیگری به شکل دیگر...
🔸بنابراین #خالص ماندن و به ساحل رسیدن کار #دشواری است. اگر قرار باشد كه ادعا کنیم كه ما می مانيم و سقوط نمی کنیم و اين بيعت را پذيرفتيم، ادعای بسیار مشكلی خواهد بود.
#سخنرانی_خلافت_دائمی
#شهید_بصیرت
#شهید_دیالمه
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃شهید ابراهیم سال ۱۳۲۹ در محله قصرالدشت مسجدالرضا شیراز دنیا آمد. تحصیلاتش را با نمرات عالی تا مقطع دیپلم در کازرون و شیراز سپری کرد. به علت علاقه وافر به #پرواز در امتحان #خلبانی شرکت کرد. سال ۵۰ و ۵۱ پس از گذراندن آموزش مقدماتی در ایران، برای #آموزش هواپیماهای جنگی به آمریکا فرستاده شد.
🍃شهید ابراهیم در ایام #انقلاب، همراه همفکران نیروی هوایی چاش به فعالیت انقلابی پرداخت و حامی رهبر انقلاب شد. پس از پیروزی #ازدواج کرد و از پروردگار یک #دختر هدیه گرفت.
🍃با آغاز #جنگ_تحمیلی به بوشهر منتقل شد و همراه خلبانان شجاع نیروی هوایی #ایران به نبرد با دشمن پرداخت. شهید ابراهیم در مدت دو ماه ابتدای جنگ، ۵۰ پرواز برون مرزی داشت و ۸۰ پرواز عملیاتی موفق و از تیمسار فکوری چندین لوح #تقدیر اخذ کرد.
🍃سرانجام در #عملیات مروارید،پس ازشکست دادن #نیروی_دریایی صدام، داخل آبهای خلیج فارس، همراه ناو پیکان همیشه جاوید ایران، مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفت و با لقب #مفقود به #آسمان پرواز کرد.
✍️نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_ابراهیم_شریفی
📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۲۹
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۵۹
🥀مزار شهید : جاویدالاثر
🕊محل شهادت : اب های خلیج فارس
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✍🏼سختی هارا تحمل کنید...
🌹این #انقلاب با نهایت اقتدار و توان به انقلاب جهانی امام زمان(عج) اتصال پیدا میکند...
#شهید_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🕊#حاج_قاسم:
این انقلاب، آنقدر تلاطم و سختی دارد
ڪه یڪ روزی شهدا آرزو میڪنند
زندہ شوند و برای دفاع از انقلاب
دوبارہ شهید شوند...!
✨#انقلاب
🇮🇷#دهه_فجر
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹غواص شهید یوسف خوئینی🌹
#یوسفخوئینی فرزند زوج نظامعلی و مطهره مهری در سال ۱۳۴۷ در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش به غیر از یوسف دو فرزند پسر و یک فرزند دختر دارد.
#یوسف پس از پایان تحصیلات ابتدایی مقطع راهنمایی را در مدرسه رزاق افشارچی به پایان برد و برای ورود به مقطع دبیرستان وارد مدرسه شهید محمد منتظری شد و موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان شهید محمد منتظری گردید.
وی در زمان #انقلاب با داشتن سن کمش در راهپیماییها شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در پایگاههای بسیج فعالانه شرکت میکرد.
وی پس از چندی به بسیج رفت و با ثبتنام در بسیج و سپری کردن آموزشهای مقدماتی #نظامی به سوی منطقه جنگی جنوب اعزام شد و پس از چند ماهی با شرکت در یک دوره آموزش #غواصی به مردان غواصان خطشکن دریادل پیوست و با شرکت در عملیات کربلای ۴ در سال ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه در رودخانه اروند به شهادت رسید.
پیکر مطهرش را پس از تشییع در گلزار پایین شهدای زنجان به خاک سپردند.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi