این جمعه های دلگیر
تقصیر ماست که بر ماست
گر با تو بود دلها حتما تو میرسیدی
#بقربان_غربتت_آقاجان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
غیرت یعنی
تکه تکه پیکر بابا
غیرت یعنی
تنها دست جا مانده از بابا
غیرت یعنی
بابا جان داد تا من، ما بمانیم
غیرت یعنی
بابا بی سر آمد ...
#پدر_مذهبی_من
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
الهی؛ چہ عزّتی دارد
اینکه بنده ی تو باشم
و چه فخری بالاتر از اینڪه
تو "خـدای" من باشی
تو آنگونه خدایی هستی ڪه
من دوست دارم
پس از من
آن بنده ای را بساز
که تو دوست داری
به نام خدای همه
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#یک حبه نور✨
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا
و بر خدا توکل کن؛ و کافی است که خدا نگهبان و کارساز [همه امور بندگان] باشد.
#احزاب-آیه ۳
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
اللَّهُم اکْشِف هذِهِ الغُمَّه عَنْ هذِهِ الُٔامَّةِ بِحُضورِه...
خدایا...!
غم و اندوه و دوری...؛
آن بزرگوار را به ظهورش،
از قلوب این امت برطرف بگردان...
فرازی از #دعای_عهــد
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
نفس کشیدن
تداعی حضور خدا
در تک تک ثانیههای زندگیست
خدا همراه لحظههایتان
سلام
روزتون بخیر🍂🍃
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
#طنز
یکی از رفقا میگفت:
"قصد #ازدواج داشتم
گفتم برم #مشهد و از امام رضا(ع)…
یه زن خوب بخوام...❗️
رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️
هر جای حرم که میخوابیدم...
خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢
"آقا بلند شو..."
متوجه شدم کنار پنجره فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن…
کسی هم کاری به کارشون نداره.
رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و.......
تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️
صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️
پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه…❗️
یهو یکی داد زد :
"آی ملت…شفا گرررفت…😱
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭
نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که…
خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️
"مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛
مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود...
رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴…
همین"
تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت:
"تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕
خیلی دلم شکست💔
رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم:
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔
زن که بهمون ندادی هیچ…
یه کشیده آب دار هم خوردیم.
همینجور که داشتم نِق میزدم…
یهو یکی زد رو شونم و گفت:
"سلام پسرم❗️
"مجرّدی⁉️"
گفتم آره؛
"من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...
خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁
بعد ازدواج
با خانومم اومديم حرم...
از آقا تشکر كردم و گفتم:
"آقا،ما حاضریما...😂
یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂
(به روایت آقای موسوی زاده)
#يا_ضامن_آهو
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
نيمه شب بود و ابراهیم و دوستانش در جلوي مسجد نشسته بودند. ناگهان صدای آزار دهنده ای به گوش رسيد!
پیت حلبی در جوی آب افتاده بود و با صدایش باعث اذیت مي شد. ابراهیم بدون این که به کسی بگوید، خودش سمت جوی می دود و حلبی را در می آورد تا مردمي كه استراحت مي كنند اذيت نشوند.
فَاسْتَبِقُوا الخیرات.
در نیکی ها و اعمال خیر، سبقت بگیرید
(بقره/148)
برگرفته از كتاب خداي خوب ابراهيم
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌴پلاڪش را برای ما جا گذاشت
تا روزی بدانیـم از جنس ما بود.
هویتش خاکے بود،
اما دلش را به آسمان زد...🕊
#گمنامے راز عجیبے است 🌷
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
:) #شهیدانه 🌹
حسین میگفت...
همسرم، فرزندانم را یار و یاور امام مظلومم حضرت مهدی عج قرار بده و تا غیبت ایشان گوش به فرمان نائب بر حقش امام خامنه ای.
#شهید_حسین_محرابی
🌷•••{ݪَبخَندِ شُہَدا}•••
نشر با ذکر #صلوات🌹
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi