eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
25.9هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷تازه دامادی که ۲۳ روز بعد از ازدواجش شهید شد ... 🕊امروز سالروز شهادت مدافع حرم " " است ، این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 💫با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد. 💐شادی روح پرفتوح شهید .
کانال شهید ابراهیم هادی
#فنجانےچاےباخدا #قسمت_99 خنده که بر لبهایم ظاهر شد. ایستاد (خب بانو.. بنده دیگه رفع زحمت میکنم.. ا
او حق نداشت.. من تازه پیدایش کرده بودم.. نه شهادت، نه مردن..  با جمله ی آخرش حسابی به هم ریختم. حال خوشی نداشتم. انگار سرطانِ  فراموش شده، دوباره به معده ام سرک میکشید و چنگ می انداخت. این سید زاده ی خوش طینت، همه اش مالِ من بود.. با هیچکس قسمتش نمیکردم.. هیچکس.. حتی پدرشوهر شهیدی که داشتنِ حسام را مدیونش بودم.. بعد از بهشت زهرا کمی در اطراف تهران گردش کردیم و او تلاش کرد تا حالِ ویران شده ام را آباد کند اما افکار من در دنیایی غیرقابل تصور غوطه ور بود و راه رسوخی وجود نداشت. کنار یک بستنی فروشی ایستاد و با دو ظرف پر از فالوده برگشت. مشغول خوردن بودیم که هر از گاهی نگاهی پر تشویش به ساقِ بیرون زده از آستین مانتوام میانداخت. دلیلش را نمیفهمیدم. پس بی توجه از کنارش عبور کردم. مدام شوخی میکرد و مهربانی حراج... تا اینکه از مراسم عروسی پرسید. اینکه چه روزی مناسبتر است. هول شدم.. یعنی حالا باید برایش توضیح میدادم که دوست ندارم عروسی کچل باشم؟؟ نفسم را با آه بیرون دادم. کاش اصلا مجلسی به نام عروسی به پا نمیکردیم. انگار نگاهم را خواند (سارا خانوم.. مادرم فقط منو داره و هزار تا آرزویِ مادرانه واسه عروسیم. پس نمیخوام دلشو بشکنمو تو حسرت بذارمش. اما شرایط  شمارو هم کاملا درک میکنم.. منتظر میمونم هر وقت آماده بودین، مجلس رو به پا کنم.. نگران هیچ چیز نباشین.) چقدر سخاوتمندانه به فریادِ نگاه و آهِ بلند شده از نهادم پاسخ داد و بزرگوارانه به رویم نیاورد که مانندِ  تمام عروسهایِ دنیا نیستم.. نواده ی علی که انقدر خوب باشد.. دیگر تکلیفِ حدِ اعلایِ خودش مشخص است. با ماشین در حال حرکت بودیم که ناگهان توقف کرد و با گفتنِ (چند لحظه صبر کنید الان میام) به سرعت پیاده شد. با چشم دنبالش کردم، وارد یک مغازه شد و چند دقیقه بعد با بسته ایی در دست برگشت. بسته را باز کرد و دو تکه پارچه ی مشکی اما نگین کاری شده را از آن بیرون کشید. با تعجب پرسیدم که اینها چیست؟  و او با لبخند پاسخ داد (اگه دستتونو بدین، متوجه میشین..) از رفتارش سر در نمیاوردم. دستم را به سمتش دراز کردم. مچم را به نرمی گرفت و پارچه را به آرامی رویِ ساقِ دستم پوشاند.. این اولین برخورد فیزیکی مان بود. و چقدر مردانگی انگشتانش دلچسب، سنجاق میشد به گوشِ حسِ لامسه ام.. با تعجب به ساقِ دستم خیره شدم. حالا چیزی شبیهِ یک آستینِ کشی رویِ آن را پوشانده بود. اینکار را در مورد دست دیگر هم تکرار کرد. به دستانم که حالا توسط این آستین هایِ اضافه و نگین کاری شده؛ فقط تا مچشان مشخص بود، نگاه کردم. (اینا چیه؟؟) کمی سرش را خاراند (والا اسم دقیقشو نمیدونم.. اما فکر کنم بهش میگن ساق دست..) آستین مانتوام را رویشان کشید و مرتب کرد. اما دلیل اینکار چه بود؟؟ (خب به چه درد میخورن؟؟ واسه چی اینارو دستم کردین؟؟) لبخند بامزه ایی روی صورتش نشاند و ابرویی بالا داد (آخه آستین های مانتوتون کوتاه بود.. تا دستاتونو یه کوچولو تکون میدادین، ساق تون کاملا مشخص میشد..) متوجه منظورش نمیشدم (خب مگه چیه؟؟) مهربانتر از همیشه پاسخ داد (بانوی زیبا.. حد حجاب گردی صورت و دستها تا مچِ.. حیفِ که چشمِ هر رهگذری به طلایِ وجودتون بیوفته..  شما نابی.. تاج سری.. کدوم پادشاهی تاجشو وسط بازار رها میکنه تا هر کس و ناکسی حظ ببره و کیف کنه؟؟) حالا دلیل آن نگاههایِ پر تشویش را میفهمیدم. شاید اگر یک سال پیش کسی از حجاب و حدودش میگفت، سر به تنش نمیگذاشتم اما حالا با عشق سر به اطاعت خدا فرود میآوردم. راست میگفت. من ارزان نبود که ارزان حراج شوم.. وقتی لبخندم را دید بسته ایی دیگر را به سمتم گرفت. (اینم جائزه ی خنده هایِ دلبرونه تون..) ↩️ ... : زهرا اسعد بلند دوست 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽کلیپی منتشر نشده از شهید مدافع حرم دقایقی قبل از که از نحوه ی به شهادت رسیدنش می گوید... 🍃🌺
💔 خِشت اول را اگر زهرا گذارَد در بقیع تا ثُریّا می رود دیوار ایوان حسن«؏» ♥️ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💠 شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده: من از مردم ایران می خواهم تفرقه اندازی نکنید، باهم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه دارید. 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
❤️ عاشقانه های وهب شهدای مدافع حرم شهید هادی شجاع 📲 مجموعه استوری هایی از روایت مشترک 4 روزه شهید هادی شجاع و همسر صبورش 💐 شادی روح شهید شجاع صلوات 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
✿▬▬▬▬๑۩🖤۩๑▬▬▬▬✿ ♥️ اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم هدیه به آقاصاحب‌الزمان ﴿عج﴾ از طرف خودم..:) 🌱 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌷مادر بهنام در بیان خاطره ای از این شهید می‌گوید: 🍃هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت... نخستین فرزندم بود... او در دوازده سالگی به من میگفت: میخواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم...✨ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
‏من را شمعدانی‌ بدان در گلدانی کوچک که بیش‌تر از آب و آفتاب به تو نیاز دارد! حسین‌نژاد به نام خدای همه 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
از جلوه گل نشان سرمد خیزد وز بوی گلاب نام احمد خیزد در هر نفسی که می رود بر صلوات آوای درود بر محمد(ص) خیزد اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
حبه نور✨ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ۖ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، بگو: من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را، هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان بیاورند، تا راه یابند و به مقصد برسند. بقره-آیه ۱۸۶ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
دستم چرا به گوشه ی دامان نمی رسد؟! پایم چرا به خیمه ی جانان نمی رسد؟! در طول عمر، درد زیادی چشیده ام دردی به تلخی غم هجران نمی رسد .....؟ اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
درصبحی زیبا صمیمی ترین سلام هاو درودها تقدیم شما مهربانان امید که طلوع امروز آغازخوشی هاتون باشه وشادی و برکت و آرامش مهمان‌همیشگی خونه‌هاتون درود پگاهتون پر مهر ☀️ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 به سینه‌های محبان، سـلام بایــد داد که قلب سینه‌‌زنان بارگاه معشوق است و اگر پرسیدند رمز پیروزی دستهای خالی بر آن همه ادوات نظامی دشمن چه بود؟!! بگو... قلبی مالال از عشق به پیامبر جان و اهل‌بیت مکرمش 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
‌ و به قول شهید محمدحسین محمدخانی: شهید نشوی می‌میری ؟ 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi