eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
244 دنبال‌کننده
670 عکس
163 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدی مرا فرستاد سراغ نیروهای سمت شهرک؛ نمی‌خواست من آن جا باشم. اما آن روز مدام نگران مهدی بودم. سریع پیام او را به نیروها رساندم و برگشتم. دوباره گفت: برو به جمشید سری بزن ببین در چه وضعی است؟ خودش هم آرپی‌جی به دست از سیل بند بالا رفت. هنوز چند قدمی از او فاصله نگرفته بودم که صدای گلوله ای بلند شد. برای خودم هم عجیب بودم که در میان آن همه صدای تیراندازی، صدای گلوله ای برجا میخکوبم کند. دلم فرو ریخت. دلواپس آقای مهدی بودم. می‌دانستم که پیشانی بلندش شامه تمامی اسلحه‌ها را تحریک می‌کند. یک لحظه به عقب نگاه کردم. فرمانده لشکر عاشورا با فرقی شکافته در قتلگاه بود. بچه‌ها او را سریع در قایق گذاشتند تا به عقب برگردند. اما آرپی‌جی زن‌های عراقی همزمان به تنها قایق روی آب شلیک کردند و دیگر هیچ نشان و اثری از مهدی باکری سالار کربلای ایران باقی نمی‌ماند. : شهید علی اکبرکاملی @shahidbakeri31
آقامهدی در حال تدارک خوش آن سفره‌ی افطار که خرما را تو بچینی؛ خودش مائده باشد، از جنت الأعلی ... کاش مارا به دانه خرمایی دعوت کنند شهدا قبـــــول باشه آقا مهــــدی ما راهم دعا کنید🙏 نفروسط رضافتاحی از سپا ه هشترود وسردار کبیری @shahidbakeri31
رفتگر محله چهره‌اش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است! قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمی‌دادند. می‌گفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار. آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار. صلوات @shahidbakeri31
اساسی ترین بخش وصیت نامه شهید باکری اشاره به رهیافت، رویکرد و راهبرد سیاسی ایشان دارد؛ بدانید «تنها راه» نجات و سعادت ماست"، اسلام هویتی است که به مسلمانان «وحدت» می بخشد وحدت به آنها «اقتدار» می دهد و اقتدار آنها را از ظلم رهایی می بخشد... @shahidbakeri31
همه موسم تفــرّج، به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نِه، بنشین کنار جویی... @shahidbakeri31
به یکی از دررابطه با نماز عزیزم نمازارتباط انسان با خداست یعنی کسی که در وحدانیت وجود خداشک نداشته باشد و خود را مسلمان بداند موظف بخواندن نماز است ارتباط انسان باخدا و جدا ازهرگونه موضع گیریهای سیاسی و مسائل سیاسی وگرهی مطرح شده در جامعه،،بلکه رابطه ی قویتری از اینهاست که میبایست همیشه بین مسلمان وخدا برقراربوده وگسستن وبی توجهی به آن ،موضوع خطرناکی است که انسان را چه بسا به گمراهی وضلالت میکشاند و به او خود سری واحساس تنهائی وخود محوری دست می دهد به بی قیدی میکشاند لذا من نمی دانم شما به چه علت متاثر از مسائل طرح شده سیاسی شده ای که منجر به قدری سستی در امر نماز خواندن شده انسان باهرکی هم مسئله داشته باشد و قهر کند با خالق خودش نمیتواند و مجاز نیست مسئله دار باشدو در وحدانیت و وجود خدا هم بااینهمه دلایل هیچ شکی نیست که خدای نکرده در زمان حال ما مردد باشیم ان شاالله بایک اراده ی قوی نماز راکه ارتباط با خالق است نمائی و سن که دوران بحران وجوانی ست وماهم دچار ان بودیم خدارا از خودت ناراضی نکنی .. @shahidbakeri31
‍ 🔸 " در محضـــر شهیـــــد "... توی قیافه‌ی همه می شد خستگی را دید. دو مرحله عملیات کره بودیم . آقا مهدی وضع را که دید، به بچه های فنی – مهندسی گفت جایی درست کنند برای صبحگاه. درستش کرد، یک روزه . همه ی نیروها هم موظف شدند فردا صبحش توی محوطه جمع شوند. صحبت های آقا مهدی جوری بود که کسی نمی توانست ساکت باشد . آن قدر بلند بلند شعار می داند و فریاد می زدند که نگو. بعد از صبحگاه وقتی آقا مهدی می خواست برود. بچه ها ریختند دور و برش .هرکسی هر جور بود خودش را بهش می رساند وصورتش را می بوسید. بنده ی خدا توی همین گیر و دار چند بار خورد زمین. یک بار هم ساعتش از دستش افتاد . یکی از بچه ها برش داشت. بعدا پیغام داد : " بهش بگین نمی دم. می خوام یه یادگاری ازش داشته باشم " 🕊 ❄چندیست که گم گشته ی در نیمه راهم ... @shahidbakeri31
مقصد حرم امام رضا بود و زیارت بهانه ایی تا فرماندهان جنگ قبل از عملیات آینده از روح بلند ائمه معصومین کمک بگیرند و با استفاده از توجه آنان عملیاتی دیگر را آغاز کنند. در این سفر من درمیان همه فرماندهان مجذوب حالات آقامهدی شده بودم.در حرم حضرت معصومه(س) حالات عجیبی داشت، زیرلب چیزای را زمزمه میکرد واشک می ریخت، ومن نیز تحت تاثیر قرار گرفتم. آقای نیکخواه از برادران قراگاه کربلا وچند نفر دیگه از برادران دیگر هم مثل من متوجه او بودند. نیکخواه بعدها گفت بعداززیارت به خدمت آقامهدی رفتم و پرسیدم: آقامهدی از حضرت معصومه چه خواستی؟ با چشمان اشک بار رو بمن کرد و گفت از صمیم دل می خواستم که دراین عملیات نصیبم شود. وارد حرم (ع) شدیم هرکس به طرفی رفت ومن باز در فکر او بودم ، مهدی داخل حرم با مهدی بیرون خیلی تفاوت داشت آن آرامش، سکوت و طمانیه بیرون درهم می شکست ومهدی به آتشفشانی خروشان تبدیل می شد وبا خود گفتم شاید به یاد افتاده و یاد شهیدان لشکرش، ولی دقیق که می شدم می دیدم چیز دیگری درون او را به آشوب کشیده است.گرچه من نسبت به فرماندهان دیگر بامهدی زیاد محشور نبودم و ارتباط نزدیکی بااو نداشتم ولی در آن چند روز در دریای چشمان مهدی غرق شده بودم. : حاج صادق آهنگران : خداحافظ‌سردار 🙏 @shahidbakeri31
شاید تنها باری که سرم داد زد به خاطر بیت‌المال بود. کشاورزها کنار جاده اهواز – دزفول کاهو و گل کلم و سبزیجات می‌گذاشتند، می‌فروختند. مهدی مدام رفت و آمد داشت. گفت اگر سبزی چیزی لازم دارم بنویسم از آنجا بخرد. خودکارش گوشه اتاق بود برداشتم که بنویسم، یک داد زد: «اون خودکار رو بذار سرجاش». گفت: «از خودکار_خودمون استفاده کن. اون مال بیت‌الماله! نه ... ترسیدم. فکر کردم چی شده! من فقط می‌خواستم اسم چند تا سبزی را بنویسم؛ همین. گفتم: «تو دیگه خیلی سخت می‌گیری». تا آمدم از فلان و بهمان بگویم، گفت: «به کسی کار نداشته باش. ما باید ببینیم حضرت علی (ع) و امام چه طور زندگی می‌کنند. ✅برگرفته از کتاب نیمه پنهان ماه 6 (مهدی باکری به روایت همسر شهید @shahidbakeri31
ای رفیقی که همه زحمت ما گردن توست... ما محال است که دست از سر تو برداریم:) @shahidbakeri31