eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
191 دنبال‌کننده
615 عکس
143 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
که بود❤ من توی اعزام نیرو بودم خیلی وقته ها موقع اذان توی حیاط می دیدمش آستین هایش را بالا زده و روی صندلی کنار حوض نشسته می گفت : «بچه ها مواظب باشید! مشتری های شما همه اند. یک وقت تند باهاشون حرف نزنید » ❤️ 📖 کتاب "خدمت از ماست" @khate_shahidan @shahidbakeri_31
ای از حاج اقاماهری در مورد علاقه آقامهدی به ... @shahidbakeri31
ای از حاج اقاماهری در مورد علاقه آقامهدی به یه بسیجی خیلی خسته بود و شب هم نخوابیده بود خوابش برد سرش را گذاشت روی گونی داخل سنگر خوابید و آقامهدی هم داشت با بی سیم صحبت می کرد وقتی که متوجه شدن بسیجی با اون وضع خوابش برده بلافاصله یواشکی سر بسیجی گذاشت روی زانویش اون بسیجی راحت در حدود نیم ساعت راحت خوابیدند آقا مهدی عاشق بسیجی ها بودن و همیشه حال و احوال آن در زیر نظر داشتن و مانند پدری مهربان برای رزمندگان بودند همرزم آقامهدی باکری آقاماهری ؟؟!! 💚 @shahidbakeri31
سردار عاشورا : 🌷🌷🌷 تمامی این عملیات ،نوع عملیات همش خاطره بود.برادران مسئول ،فرماندهان اگه بیان کنن و فیلم های که در اینباره هست ببینید نوع عملیات همش خاطره هستش خورد و خوراک رزمندگان،جنگ کردنشون،ایثارشون همش خاطره بود لحظاتی می‌رسید که با دشمن بعثی در روز جنگ تن به تن و نارنجک داشتیم در فاصله ۲۰,۲۵متری در جبهه ای که دشمن باتمامی امکانات پشتیبانی میشد و نیروهای اسلامی هرچه داشتن در دستشان بود و خشابهایش در جیب. رشادت‌هایی که به خرج میدادن این برادران ما واقعا هم الگو و نمونه بودن. این برادران و بسیجیان و رزمندگان ما همه. در صحنه نبرد یاد آور بودن .عملیات حماسی بود بخاطر اینکه عین حماسه کربلا بود همان طور که اونا(در کربلا)با کمبود آب و غذا و نیرو مواجه بودن در مقابل دشمنان یزدی که کثرت نیرو و امکانات داشت. اینها هم روزهای اول نبرد در جزیره حداقل امکانات و داشتن در مقابل دشمنی که حداکثر امکانات و داشت. برادرانمون بارها زخمی میشدند و با جراحتی که داشتن ایستادگی میکردن حتی هم میشدند.. @shahidbakeri31
قبل ازعملیات بدر: ____،❤❤❤،____ ما ،‌خدا و امام زمان(عج) است، ‌اصل آنها هستند و ما موقت هستیم... . . (عج) ____❤❤❤____ (عج)مبارکباد🌹🌹🌹 صلوات @shahudbakeri31
ویاد شهدا باصلوات @shahidbakeri31
توی ماشین داشت اسلحه خالی می کرد؛ با دو- سه تا بسیجی دیگر... از عَرق روی لباس‌هایش می‌شد فهمید چه قدر کار کرده... کارش که تمام شد همین که از کنارمان داشت می رفت، به رفیقم گفت: چه طوری مشد علی؟ به علی گفتم « کی بود این؟ گفت «  ؛ جانشین فرمانده تیپ... گفتم « پس چرا داره بار ماشین رو خالی می کنه؟ گفت: یواش یواش اخلاقش میآد دستت... .... @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیرامون آزادسازی ارتفاعات کانی مانگا( مصاحبه مهرماه سال ۶۲ بعداز عملیات والفجر ۴ ) . . کانی مانگا نام منطقه ای واقع در کردستان ایران است @shahidbakeri31
آخرین لحظه های زندگی در نقاشی یک هنرمند مشهدی @shahidbakeri31
آخرین لحظه های زندگی در نقاشی یک هنرمند مشهدی از موجش طلاطم کرده بود ها هم خویش را گم کرده بود . در طلب موج به دریٰا پیوست ! باید از نترسید ! اگر باید ... . 💚شهیدآقامهدی‌باکری💚 . . خواهم ساخت خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق قهرمانان را بیدار کند.  قایق از تور تهی  و دل از آروزی مروارید،  همچنان خواهم راند نه به آبیها دل خواهم بست نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند و در آن تابش تنهایی ماهی گیران  می فشانند فسون از سر گیسوهاشان  همچنان خواهم راند همچنان خواهم خواند «دور باید شد، دور.... شاعربزرگ: سهراب سپهری @shahidbakeri31
. . ای صبا گر بگذری . بر کوی مهرافشان دوست . یار ما را گو سلامی ، . دل همیشه یاد اوست ... . :30 فروردین ۱۳۳۳ میاندوآب(ارومیه) @shahidbakeri31
ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ساده وصمیمی مبارک رفیق شهیدم❤️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @shahidbakeri31
() . . . 🌷در ۳۰ فروردین سال ۱۳۳۳ در یکی از خانه های میاندوآب و در خانواده مذهبی باکری، کودکی به دنیا آمد که او را نامیدند و بعدها به افتخار آذربایجان و ایران تبدیل شد. آقا مهدی باکری دومین پسر فیض الله باکری، کارمند کارخانه قند میاندوآب بود و بعد از علی که در سال ۱۳۲۲ در این خانه چشم به جهان گشوده است، در سال ۱۳۳۳ متولد شد. در همان آغاز کودکی مادرش را از دست داد. او و دوستانش نقش مهمی در برپایی تظاهرات شهر تبریز در ۱۵ خرداد ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ داشتند. همان زمان وی توسط ساواک شناسایی شد و بارها برای بازجویی و تحت نظر آزاد شد. پس از اخذ دیپلم وارد دانشگاه تبریز شد و در  شروع به تحصیل کرد. در حین تحصیل خبر مرگ برادرش، علی باکری را به وی دادند. بدین ترتیب او دومین عضو خانواده خویش را نیز از دست داد. نقش فعالی در سازماندهی بخشی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت. وی برای مدتی نیز بود و دوره کوتاهی نیز بود. او همزمان با فعالیت در سپاه، مسئولیت شهرداری ارومیه را نیز بر عهده داشت. باکری اندکی پس از آغاز جنگ ایران و عراق  کرد و بلافاصله جنوب شد.... @shahidbakeri31
قسمت دوم زندگی نامه آقامهدی باکری رو باعکس زمان بچگی آقامهدی وآقاحمید میگذارم☺ (تصویر بچه سمت راست آقامهدی ،سمت چپ آقاحمید @shahidbakeri31
🚫جنگ ایران و عراق در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در سپاه پاسداران طی کرد. در عملیات  با عنوان تیپ نجف اشرف حضوری فعال داشت. در همان عملیات از ناحیه . پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیات‌هایی چون عملیات ، ،  بن عقیل، ،  ۱ تا چهار و  در سمت‌های مختلف فرماندهی شرکت کرد. در مجموعه عملیات‌های والفجر با عنوان فعالیت می‌کرد. خلال انجام عملیات خیبر، به خبر داده شد که #حمید_باکری در صحنه نبرد و می‌خواهند برای او گروهی را اعزام نمایند، اما وی ممانعت می‌کند و از پشت بی‌سیم اون : ⬅️همهٔ آن‌ها هستند اگر تونستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید➡️ .... ... @shahidbakeri31
(قسمت_سوم و پایان) 15 روز قبل از «عملیات بدر» به رفت و با تضرع از امام رضا(ع) خواست که خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند. سپس خدمت خمینی(ره) و آیت‌الله_خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند... در حین انجام عملیات بدر و در حالیکه نیروهای عراقی با محاصره کامل لشکر سربازان تحت امر مهدی باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقی‌مانده بودند😔، احمد کاظمی و محمود دولتی با بیسیم از وی می‌خواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله ۷۰۰ متر و رسیدن به فضای میان خط اول و خط دوم حمله، جان خود را نجات دهد، ولی این درخواست‌ها، با پاسخ منفی آقامهدی‌باکری همراه بود تا آنکه بر اثر اصابت تیر مستقیم نیروهای عراقی، به رسید... سپس گروهی برای بازگرداندن پیکر آقامهدی باکری اقدام کردند، اما هنگام انتقال پیکر وی، آنها هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی نیروهای عراقی قرار گرفت و در غرق گردید. پیکر وی و سایر سربازانش، هیچ‌گاه یافت نشد.وبرای همیشه به خلیج فارس پیوست ... @shahidbakeri31
هدایت شده از گروه فرهنگی میثاق
گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش، اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه. 🌷شهید مهدی باکری🌷 @misagh_group_110
بسم رب الشهدا و الصدیقین همان اول انقلاب دادستان ارومیه شده بود. من و حمید را فرستاد برویم یک ساواکی را بگیریم. پیرمردی عصا به دست در را باز کرد و گفت:«پسرم خانه نیست» گزارش که می دادیم، چند بار از حال پیرمرد پرسید. می خواست مطمئن شود که نترسیده. @shahidbakeri31
خوش آن سفره‌ی افطار که را تو بچینی؛ خودش مائده باشد، از جنت الأعلی ..... هر چيزي اولش يه طعم ديگه داره، اولین سحری اولين غروب رمضان لحظه اول ربنا اولين چاي و خرما اولين افطار اولين دعا دلخوشم به نيت پاکت و دعايي که لحظه اول اذان براي همه زمزمه ميکنی ❤️التماس دعا آقامهدی جانم رفیق مهربانم❤️ @shahidbakeri31
: چه زیبا گفتند: خدايا! تو قبولم كن...دوست دارم وقتي شهيد مي شوم، . خدايا! مرا پا كيزه بپذير... 💚🍃💚🍃 💚🍃💚🍃 ! همانطور که داشت تیراندازی میکرد؛ یک گلوله به سرش خورد! بدجوری زخمی شد . بچه ها کشاندندش توی قایق تا برش گردانند عقب. قایق که از ساحل جدا شد بچه ها خیالشان راحت شد که مهدی را فرستاده اند؛ دیدند که آقامهدی دستش را بالا گرفته ودارد زیر لب چیزی می گوید: یکی از بچه ها که زنده ماند گفت چیزی شبیه این میگفت: 💚🍃💚🍃 💚🍃💚🍃 هنوز زیاد دور نشده بود که یک موشک صاف خورد وسط قایق ومنفجر شد.اثری هم از پیدا نشد ... .... 🌿🌷🌿🌷 🌿🌷🌿🌷 @shahidbakeri31