eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
191 دنبال‌کننده
615 عکس
143 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
😊 شهیدمهدی باکری که خودشون اینقدر روی بیت المال حساس بودند حالا بخونید ماجرای جالب از آقامهدی وشهیدخرازی🤔😊 ___________ سید مهدی هاشمی راننده شهیدحسین خرازی در خاطره‌ای روایت کرده است: «یک مرتبه با حاجی گلف بودیم؛ مرکز فرماندهی جنگ. را آنجا دیدیم. رو کرد به حاجی و گفت: حسین من ۲ کیلو پنیر از تبریز برایت آورده‌ام😊 حاجی از گرفتن آن‌ها امتناع کرد و گفت: «این پنیرها را مردم تبریز برای رزمنده‌ها فرستادند نه برای من!!! هرچه شهید باکری سعی کرد حسین را قانع کند که پنیرها را هدیه برایش آورده و از ، فایده نداشت.🙂 گفت: می‌ترسم اشکال داشته باشد. بعد شهید باکری به حسین گفت: این (یعنی من) را بفرست تا بیاید پنیرها را بگیرد. حاجی گفت: نه ماشین بیت المال را نمی‌فرستم برای این کار. گفت: نه ماشین نمی‌خواهد، 😉. 😀 که خلاصه به هر  زوری بود ما را برد و  پنیرها را به دست من داد... رعایت‌بیت‌المال‌مردعمل‌بودند😍 😊 @shahidbakeri31
آن را شفیع می گیرم....
آن را شفیع می گیرم... عملیات رمضان را در جبهه بودم . قاطی مردان معرکه. نمی دانم کدام دعای پدر و مادرم در حقم اجابت شده بود که یوسف وادی عشق به متاع ناچیزم نگاه نکردو اجازه داددر خیل مجاهدان باشم . حکایت جابرابن عبد الله است که در روز اربعین خودش را از زمرهی شهیدان کربلا می شمارد . دلیلش هم محبت آنان است که در دل دارد . هر چند وقت یک بار نامه ای می آمد دست حاج جعفر رضایی که می دیدم نامه را می بوسد و می گذارد روی چشمش . کارم در جبهه سقایی بود . یک کامیون تحویل گرفته بودم با یک تانکر آب بر پشتش . می رفتم واحد ها و یگان ها را آب می رساندم . یکی از آن واحد ها مخابرات بود . رفتم واحد وتانکرهای واحد را پر آب کردیم و یکراست رفتم سراغ محمد آقاکیشی که مسئول واحد بود. روبوسی و احوالپرسی که دیدم ای با . موتور شاسی بلندش را خاموش کرد وروبه محمد پرسید : آی قارداش نه خبر؟(چه خبر برادر) محمد آقا گیشی هم یه چیزهایی گفت و او گاز موتور را گرفت و رفت. بو کیمیدی محمد ؟(این کی بود محمد) تانیمادین(نشناختی) یوخ (نه) آمهدی دی دا (آقا مهدی بود دیگه ) آمهدی باکری؟ تمام تصوراتم از آقا مهدی که این همه آوازه اش را شنیده بودم آوار شد روی سرم . پرسیدم : پرسیدم ! چرا چشمهای آقا مهدی کاسه‌ی خون بود ؟! 😔نه سفیدی اش معلوم بود نه سیا هی‌اش . قرمز قرمز! آقا مهدی یک هفته است نخوابیده... مقصود یاد آن دستخط ها افتادم که حاج جعفر می بوسید و می گذاشت روی چشمش. آقا مهدی را با همان دستخط ها می شناختم و در ذهنم چیزی از او ساخته بودم که با آن آقا مهدی که دیدم یکی نبود . من را پیش می آورم . یکی چشمهای خون گرفته آقا مهدی باکری را در آن دیدار ویکی صدای گرفته ی مصطفی پیشقدم را در عملیات کربلای پنج . آنقدر داد زده بود که صدایش در نمی آمد آن چشمها و آن صدا وجیها عندالله هستند . درست مثل شب عاشورا و زبان حال حضرت رباب (سلام الله علیها ) گورموسن سسلر باتیبدور ؟! آغلیوب ای وای دئماخدان ! نمی بینی که صداها گرفته اند ؟!/ از گریستن و وای وای گفتن ها ! 😭😭😭😭 حاج مقصود پور رادی و @shahidbakeri31
تولدت مبارک آقامهدی❤️🌹
💕 خوش به حال اذان 30 فروردین که بشارت تولد تو رو با خودش میاره! بعضی خوابها خیلی زیبان اما خواب لبخند شهدا چیز دیگست! و من مطمئنم تو امروز به همه ی ما میزنی😊 حتی اگه از سر غفلت یادمون نمونه! 🌷در آسمان برای تو جشنی به پا شده... اینجا دلم برای تو صد آسمان گرفت!!! خوش به حالم که رفقام شمایین...! اونم ! مرا بیش از اینها کن! مرا سنگینی نگاه تو آرزوست!!! کادوی تولد حتما لازم نیست یه چیز عجیب غریب باشه... گاهی یه صلوات یه فاتحه یه زیارت عاشورا ! اصلا اگه از من بپرسین ! #۳۰فروردین @shahidbakeri31
سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم. تقسیممان که کردند، افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز به من نساخت ، بد جوری مریض شدم. افتاده بدم گوشه‌ی خوابگاه . یکی از بچه ها برایم سوپ درست کرد و ازم مراقبت می کرد. هم اتاقیم نبود. خوب نمی شناختمش. اسمش را که از بچه ها پرسیدم، گفتند:   ان شاءالله : صلوات @shahidbakeri31
: تا وقتی دولت‌هایی مثل اسرائیل و آمریکا و فرانسه و انگلیس وجود دارند، مردن جز با معنا ندارد. (ره) @shahidbakeri31
امریکا ازچی هست؟ @shahidbakeri31
... نسبت به ، آدم روشن‌بینی بود و تحلیل‌های درست نسبت به مسائل اجتماعی و جریانات کشور داشت. امام و ولایت بود، هر دفعه که به تهران می‌آمدیم، حتماً به دیدار آقای خامنه‌ای می‌رفت و یا در دانشگاه با شهید مدنی دیدار می‌کرد و از راهنمایی‌های او خط‌مشی می‌گرفت. به هیچ‌یک از گروه‌ها و جناح‌ها گرایشی نداشت و صرفاً در راهی بود که امام خمینی(ره) قدم برمی‌داشت...تا چیزی را به چشم خود نمی‌دید، به شایعات توجه نمی‌کرد و آنچه را شنیده بود برای کسی بازگو نمی‌کرد... و پیرو سفت و سخت بودند و اصلا با این موضوع آنها شدند و رفتند و شدند...( بروایت همسر) @shahidbakeri31
!!! آیاماهم اینچنین هستیم واقعا؟؟؟!!! و ترجیح می‌داد رفت‌ و آمد کند... آقامهدی، که بود پایین منطقه فرودگاه قدیم چند خانواده را شناسایی کرد و با حقوق 2800 تومانی که می‌گرفت، چند خانواده را تحت پوشش قرار داده بود. با افراد مستضعف و کم‌درآمد حتی در فامیل، ترجیح می‌داد رفت‌ و آمد کند. به بچه‌های یتیم در پرورشگاه ارومیه عنایت و محبت خاصی داشت. می‌گفت شرایط زندگی‌مان طوری که بتوانیم دو تا از آنها را بیاوریم خانه و سرپرستی کنیم خیلی خوب است... @shahidbakeri31
.... از بس با آمبولانس این طرف وآن طرف رفته بود یکی از یخچال هایش شکسته بود زنگ زد بهم گفت: خسارت این یخچال چقدر میشه؟ گفتم برای شما هیچی!! قطع کرد ؛ معلوم بود از حرفم ناراحت شده کلی التماس کردم تا قبول کرد بروم پیشش، بهم گفت مگه بیت المال و داره!! که اینجوری حرف می زنی؟؟! ۳۱عاشورا @shahidbakeri31
(ره) فوق العاده به امام خمینی (ره) علاقه‌ مند بود. ✔آقامهدی بقدری به امام علاقمند بودند که تمام سخنرانی های ایشان را گوش میداد واگر موفق به شنیدن سخنرانی ها نمیشد از همسرش میخواست آنهارا برایش ضبط کند. ✔آقامهدی به اندازه ای عاشق شهادت بود که وقتی در اسفند ۱۳۶۳ به زیارت امام خمینی (ره) رفت، در آنجا از آیت الله خامنه ای خواهش کرد که از امام بخواهد که دعا کند تا شهید شود... ✔در عملیات بدر - که عملیات کم کم سخت میشد - آقای انصاری از بیت امام (ره) با من تماس گرفت و گفت، امام یک پیام داده و فرموده اند: "به فرماندهان سپاه بگویید ما ایستاده ایم، شما هم بایستید.. ✔ﺣﻀﺮﺕﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ(ره)ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺳﺖ : ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺍﺳﻼﻡ ‏(ﻣﻬﺪﯼﺑﺎﮐﺮﯼ ) ﺭﺍ ﺭﺣﻤﺖ ﮐﻨﺪ. @shahidbakeri_31
مي گفت: اطلاعاتي بايد آموزش ببينه... جوري که کار با قطب نما و دوربين مادون و گراگيري و از اينحرفا . ملکه‌ي ذهنش بشه..بچه ها را برديم بيابان. بيست کيلومتري قرارگاه؛ خودشان برگشتند .براي اين که ثابت کنند کارشان را بلدند، دو تا موتور و وسايل تدارکات و يک ضبط صوت هم از تدارکات برداشتند😊 بي سر و صدا!! به مسئول تدارکات کارد مي زدي، خونش در نمي آمد. آقا مهدي هم خوش حال بود و مي خنديد😊 گفت: با اينا کاري نداشته باشين... ۳۱_عاشورا @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مورد انتخابات مجلس شورای اسلامی: بسم الله الرحمن الرحیم لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم انتخابات مجلس شورای اسلامی همونطور که امام امت فرمودند از مهمترین انتخاباتی است که ان شالله با رهنمودهایی ک امام فرمودند و شخصیتهای جمهوری اسلامی اونطور که مطلع شدیم در همه جا با استقبال عظیم پای صندوقهای رای رفته اند و با رای های خودشون ،که انتخاب نماینده مردم برای مجلس شورای اسلامیست،ان شالله مشت محکمی بر دهان ابرحنایتکاران و بدخواهان جمهوری اسلامی میزنند... : آقامهدی به نظر شما چه شرایطی باید داشته باشند؟ : این شرایط رو مشخص و فرمودند .۱)در خط ولایت فقیه ۲)معتقد به مبانی نظام جمهوری اسلامی ۳)اشخاصی که آشنا به سیاست روز و مسائل اقتصادی و امور مملکت باشند. 👈ولی در وهله اول بایستی و باشند. : خیلی ممنون و موفق باشید. @shahidbakeri31
اگر عذر موجه نداشته باشيد، مجاز نيستيد را ترك كنيد. به هنگام اذان، همه كارها را بجز نگهباني بر زمين گذاشته و به نماز جماعت برويد. کلامی ماندگار @shahidbakeri31
هیچوقت بصورت تحکمی دستور نمی‌داد بلکه با رفتار خود راه درست را به ما نشان می‌داد. هر موقع با یکی از مسئولین لشکر صحبت می‌کردند و مطلبی را می‌گفتند، ما نیز تکلیف خود را در می‌یافتیم. مثلا موقعی که به واحد تدارکات می‌گفتند که چرا لاستیک‌های چرخ‌های خودروها را بیرون ریخته‌اند، ما سریع بر می‌خاستیم و اگر این وضعیت در حوزه کاری ما نیز مشاهده می‌شد، نسبت به رفع آن اقدام می‌کردیم. روش برخورد آقا مهدی با کسانی که در اجرای مأموریت کوتاهی کرده و یا احیاناً تخلفی از آنها سر می‌زد، این بود که بدون آنکه چیزی بگوید، آن فرد را در مانور اصلی عملیات پیش رو شرکت ندهد و او را در موج‌های بعدی استفاده کرده و یا بعنوان نیروی در اختیار تلقی نماید. در اینصورت در سازماندهی عملیات بعدی به این فرد مسئولیت مستقیم واگذار نمی‌کرد و به گونه‌ای رفتار می‌کرد که آن فرد خود به خود متوجه می‌شد که اشتباهی در کارش بوده است... : آقای «علاء‌الدین نور محمدزاده» مسئول طرح و عملیات لشکر عاشورا در عملیات بدر ۳۱_عاشورا @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: اما نگفت... ✔سردار مرتضی قربانی: روزی به تعمیرگاه لشکر ۳۱ که خودش فرمانده آن بود رفت تا ماشینش را تعمیر کند. باکری دید که مکانیک مشغول شستن لباس‌هایش است. از او خواست که ماشینش را تعمیر کند. تعمیرکار گفت: «مگر نمی‌بینی لباس می‌شویم؟» شهید باکری هم پاسخ داد «من لباس شما را می‌شویم شما هم ماشین من را تعمیر کن». شهید باکری می‌توانست بگوید «من مهدی باکری فرمانده لشکر هستم، بلند شو ماشین را تعمیر کن»، اما این را نگفت!! @shahidbakeri31
دو روز وقت بود و شبانه‌روز توی آن چادر بود.به هر گردانی می‌گفت از کجا باید بروند و با چی و چطور.ماکت درست مثل جزایر مجنون بود. زمین را کنده بودند و توش آب ریخته بودند.حمید با پاچه‌های بالازده و بیل به دست می‌رفت توی آب و می‌گفت هر جای آنجا کجاست.مثلاً می‌گفت: «اینجا جزایر مجنون است، شمالی جنوبی.اینجا دجله و فرات است. این پل طلاییه است. اینجا هم .. یادم است شهیدمشهدی عبادی گفت: ! تو را خدا راه کربلا را نزدیک‌ترش کن زودتر برسیم. این جوری خیلی دورست!! بچه‌ها رفتند کربلا را از روی ماکت برداشتند آوردند کنار جزایر مجنون و گفتند: «این‌جوری بهتر شد.» و ..😊 @shahidbakeri31
را نشر بدهید🙏و کانال را به دوستانتون معرفی کنید🌹
. ، آدمِ ماندن نبود اهل معامله بود اهل معامله‌های کلان ، متاعش را به غیر خدا نفروخت و کارهایش را با خدا معامله کرد و نگذاشت کسی زیاد از این معامله‌ها خبر داشته باشد . کسی هم نمی‌تواند بگوید مهدی را شناخته ... گمنامی انتخابِ درستِ بود مردی که در میاندوآب به دنیا آمد و در دل آب‌ های خروشان دجله حیات جاودانه گرفت تا اجر شهادتش مضاعف شود و سومین مرد خانواده‌ی باکری باشد که « » می‌شود؛ بی‌آنکه پیکر مطهرش مزاری را به بودنش مفتخر کرده باشد و خاکی میزبانِ جسم افلاکی‌ش باشد ... ⚘یادداشت حسین شرفخانلو فرزند شهید علی شرفخانلو⚘ :صلوات @shahidbakeri31
📸به مناسبت 🌷عکسی از در حال مصاحبه با شهید مهدی باکری ولادت:1339 :1364 ✍فرازی از وصیت‌ نامه شهید مجید جباری :من در هر عملیات برای مصاحبه با فرزندان دلیر اسلام به جبهه می‌آمدم این دفعه دیگر نتوانستم تحمل کنم...بدان جهت سلاحی تهیه کردم که در کنار این مردان خدایی جنگ کنم.. @shahidbakeri31