eitaa logo
مؤسسه شهید عباس دانشگر
2.7هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
4.5هزار ویدیو
480 فایل
﷽ " کانال رسمی شهید مدافع حرم عباس دانشگر " با عنوان ✅ مؤسسه شهید دانشگر . ولادت : ۱۳۷۲/۲/۱۸ سمنان شهادت : ۱۳۹۵/۳/۲۰ . خادم الشهدا: @faridpour 👤این کانال زیر نظر خانواده و اقوام شهید اداره می شود. 🌷زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
Khatere Karbala.mp3
1.21M
پدر شهید: از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجید؛ وقتی به او خبر دادم که اسمت را برای سفر کربلا نوشته‌ام. سوم راهنمایی بود. روز موعود، وسایلش را با ذوق و شوق جمع کرد، خودش لباس‌هایش را شست و برای اصلاح موهایش به آرایشگاه رفت و همراه مادرش رهسپار كربلا شد. از عراق كه برگشت به فكر تهيه پذيرايي بودم. تصور می‌کردم که فقط ده پانزده نفر از دوستانش به دیدار او خواهند آمد اما زنگ خانه به صدا درآمد و حدود ۴۰ نفر از دوستانش وارد خانه شدند! با شور و نشاط و علاقه، همدیگر را در آغوش گرفتند و می‌خندیدند. 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
Karbala.mp3
1.84M
آقاي عباس رحمانیان- همرزم شهید : گرهی به کارم افتاده بود. به شهید عباس متوسل شدم و از او خواستم که اگر به مصلحت من است، گره گشایی کند و مشکلم را حل کند. گاه‌گاه به نیت او نماز مستحبی و قرآن می خواندم. یک شب در عالم رویا دیدم که در بین الحرمین هستم. ناگهان هوا تاریک شد. به اطراف نگاه کردم، اما کسی را ندیدم. ترس در وجودم رخنه کرده بود. در تاریکی هر طور که بود خودم را به حرم مطهر حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) رساندم. دیدم دارند درِ حرم را می بندند. ناگهان کسی از داخل حرم صدا زد که دست نگه دارید! در را نبندید!. دستی از حرم بیرون آمد و دست مرا گرفت و به داخل حرم برد. سرم را که بلند کردم، دیدم عباس دانشگر است. از شدت عشق و علاقه ای که به هم داشتیم یکدیگر را در آغوش گرفتیم. در حین احوالپرسی ناگهان از خواب بیدار شدم. با دیدن این خواب امیدوار شدم که مشکلم حل می شود و همین طور هم شد. 📗 کتاب تاثیر نگاه شهید 🎶 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
Sardar.mp3
1.03M
سردار حمید اباذری (فرمانده عباس) جانشین سابق فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(علیه‌السلام) : یکی دو هفته از شهادت عباس می گذشت. شبی در عالم رویا او را دیدم. گفتم: «عباس! چه خبر؟ تو رو بخدا دست ما رو هم بگیر...» گفت:«ما پیش امام حسین(علیه‌السلام) هستیم همه اینجان؛ جامون خیلی خوبه، جای شما خالیه... » گفتم:«سفارش ما رو هم بكن شهید بشیم...» این را گفتم و ناگاه از خواب بیدار شدم. ساعت را نگاه کردم. نزدیک اذان صبح بود. 📗 کتاب تاثیر نگاه شهید 🎶 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
Gholchin.mp3
1.27M
مادربزرگ شهید : در ماه یکی دوبار به ورامین می‌آمد و از من احوال‌پرسی می‌کرد. این نیامدن‌های بعد از شهادت برایم خیلی سخت بود. انگار تنهایی را بیش‌تر احساس می‌کردم. یک‌شب خوابش را دیدم. گفت:«بی‌بی جان چرا اینقدر ناراحتی؟» گفتم: «نمی‌دونم چی به سرت اومد... رفتی و همه رو داغدار کردی» گفت: «خدا منو گلچین کرده... مگه نمیدونی که خدا بعضیا رو گلچین میکنه؟» گفتم: «الان کجایی؟» گفت: «پیش حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام)» 📗 کتاب تاثیر نگاه شهید 🎶 🎧 🔹️ شادی روح مادربزرگِ مادریِ شهید هم صلوات بفرستید 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
h.zeynab.mp3
2.94M
علی افضلی، استان سمنان : سال ۱۳۹۶ بود. در منطقۀ خناصر در جنوب حلب سوریه بودیم. قرار بود با تعدادی از دوستان به حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) برویم. از کودکی ذوق مداحی داشتم. دوستان با مداحی های من آشنا بودند. از آن لحظه‌‌ای که رفتنمان به حرم مطهر حضرت زینب(سلام‌الله علیها) قطعی شد دل‌‌نگرانی به سراغم آمد. دفترچۀ اشعار مداحی هایم را نیاورده بودم. با خودم می گفتم اگر دوستان در حرم از من بخواهند مداحی کنم، چه بخوانم؟! شعرهایی را حفظ بودم ولی متناسب با آن مکان مقدس نبود. هرچه به ذهنم فشار آوردم که چه بخوانم، به نتیجه‌‌ای نرسیدم. آن شب مشوش و نگران خوابیدم. در خواب، شهید عباس را دیدم. برایم دو بیت شعر خواند. از خواب بیدار شدم. آن دوبیتی با همان آهنگی که عباس برایم خوانده بود در ذهنم مانده بود. سریع کاغذی آوردم و نوشتم: من که هجده یوسفم را پیش چشمم سَر بریدن در کــنار کشــته‌‌هامون مَعجر از سرها کشیدن با همان آهنگ و وزن، چند بیت دیگر سرودم و به آن اضافه کردم. به حرم حضرت زینب (سلام‌الله علیها) رفتیم. در حین مداحی به یاد عباس بودم. [کربلا کرب و بلا شد در حرم آتش به پا شد رأس بابا شد به نیزه نوبت دردانه‌‌ها شد وا حسینا وا حسینا 📗 رفیق شهیدم مرا متحول کرد 🎶 🎧 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
ravazadeh.mp3
3.53M
آقاي مسعود دلیر-دوست شهید دكتر روازاده پزشك طب سنتي به شهرستان سمنان دعوت شده بود مسئولان برنامه سفر از من خواسته بودند که زمینه دیدار دکتر روازاده با خانواده شهید عباس دانشگر، جوان‌ترین شهید مدافع حرم استان سمنان را فراهم کنم. هماهنگی‌ها را انجام دادم و پدر شهید هم از این دیدار استقبال کردند.در دهه آخر اسفندماه سال ۱۳۹۶بود که با جمعی به همراه دکتر روازاده به منزل پدر شهید رفتیم فضای معنوی حاکم بر منزل همه ما را تحت تأثیر قرار داده بود.من از یکی از همراهان شنیدم که دکتر روازاده هنگام خروج از سمنان و خداحافظی با میزبانان، گفته‌اند که این شهید در من حرکتی ایجاد کرد... سه روز از آن دیدار گذشت.ساعتی پیش از اذان صبح در خواب دیدم که با دکتر روازاده و پدرم و همان جمعی که چند روز پیش به دیدار پدرشهیددانشگر رفته بودیم، در منزل پدرشهید هستیم. من از اتاق میهمانان خارج شدم و به هال رفتم. شهید را دیدم که با چهره‌ای خندان ایستاده است؛ خنده‌ای که ناشی از رضایت از حضور ما در منزل پدرش بود. پیراهن عربي سفيد و بلندي برتن داشت که آیات قرآن بر آن نقش بسته بود، مرا در آغوش کشید و بوسید و گفت دست شما درد نکند! من امشب سلام شما را به امام حسین(ع) می‌رسانم. ازخواب بیدار شدم و در حالی که غرق در حظ معنوی بودم متوجه شدم که شبی که درپیش است، شب جمعه است و عباس به پاس خدمتی ناچیز، وعده ابلاغ سلام مرا به امام حسین(ع) داده است... من باور دارم که شهداء، این اصحاب آخرالزمانی حضرت حجت(عج)، زنده و ناظر بر اعمال ما هستند... 📗 کتاب تاثیر نگاه شهید 🎶 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
خاطره محمد معاذاللهی_2_1_1.mp3
1.17M
محمد معاذاللهی-ذاکر اهل‌بیت(ع) و همکار شهید: همیشه در مراسم‌های مختلف مداحی و ذکر مصیبت ائمه اطهار(علیهم‌السلام) که در دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام) برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد. یک هفته قبل از اعزام، او را دیدم. گفت:«آقای معاذاللهی، اگه توفیق شهادت نصیبم شد، تو مجلس من روضه حضرت ابالفضل(علیه‌السلام) رو بخون...» بعد از حدود ۲ماه از این ماجرا گذشت که توفیق شهادت نصیبش شد و روز چهلم شهید بود که من به خواسته‌اش عمل کردم. چهره عباس، تبسمش و نگاهش را هرگز فراموش نمی‌کنم. مهر و محبت او در دلم جای گرفته است. من عباس را بسیار دوست داشتم... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تازه از تهران به سمنان رسیده بودم. روز اربعین شهادت عباس بود. مداحی مراسم به عهده من گذاشته بود. وارد مسجد كه شدم دیدم بچه‌ها مشغول درست کردن جایگاه هستند؛ گنبد و گلدسته‌های حرم نمادین حضرت زينب (سلام‌الله علیها) و ماکتی از عباس در سنگری در حال دفاع از حریم حرم... جایگاه بسیار زیبا شده بود و بچه‌ها هنوز سخت مشغول کار بودند. من، هم خسته بودم و هم تشنه؛ اما نمی‌خواستم با طلب کردن آب مزاحم بچه‌ها بشوم. گوشه‌ای از مسجد دراز کشیدم و از خستگی خوابم برد. در خواب عباس را دیدم که لیوانی پر از آب به دست من داد و گفت باید تا آخر ليوان بخوری. در حال نوشیدن آب بودم که از خواب بیدار شدم. 📗 کتاب لبخندی به رنگ شهادت 📗 کتاب تاثیر نگاه شهید 🎶 🎧 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
صفحه 18 - مادر شهید.mp3
1.56M
مادر شهید : بهمن‌ماه سال ۹۵ بود که به کربلای معلی مشرف شدم. روز اول، خستگی راه مانع این شد که برای عباسم دعایی بخوانم. از حرم که خارج می‌شدم ناراحت بودم و  با خودم می‌گفتم:« کاش حالم خوب بود و برای عباس دعا می‌خواندم!» شب به حرم رفتم، روبروی قبر مطهر و منور حضرت سیدالشهداء(علیه‌السلام)  نشستم و زیارت جامعه را به نیت عباس خواندم. ساعاتی در حرم بودم و به  هتل برگشتم.  چشم‌هايم را روي هم گذاشتم؛ هنوز چند دقيقه‌اي نگذشته بود كه عباس دوبار مرا صدا زد:«مامان! مامان!» از خواب پریدم. به دنبال عباس می‌گشتم. خواب دیده بودم؛ رویایی شیرین... 🎶 🎧 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
صفحه-۱۹-آقای-جهانشاهی.mp3
2.9M
دوست داشتم در راهپیمایی اربعین ۱۳۹۵ شرکت کنم. چند ماهی از شهادت عباس می‌گذشت. من هرچه تلاش کردم موفق نشدم که مقدمات سفر را فراهم کنم. شرایط کاری‌ام طوری بود که جور شدن سفر تقریبا محال بود. یک‌شب با دل شکسته و نااميد خوابيدم. در خواب عباس را با چهره‌ای خندان دیدم. گفتم سفارش ما را به حضرت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) بکن. صبح که از خواب بیدار شدم احساس کردم که آرامش و امید در وجودم موج می‌زند. به محل کارم رفتم و دیدم که همکاران مشغول خواندن زیارت عاشورا هستند. سریع وضو گرفتم و در مراسم شرکت کردم. لحظات پایانی زیارت عاشورا بود. سر به سجده گذاشتم و نجوا کردم:«اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لك علی مصابهم...» سرم را که از سجده برداشتم، خبر دادند که نیروی انسانی سپاه با شما کار دارند. سریع تماس گرفتم. سفارش عباس به حضرت سیدالشهداء(علیه‌السلام) جواب داده بود. گفتند می‌توانم به کربلا بروم... گفتم الان یکی دو روز بیش‌تر فرصت باقی نمانده، من چطور گذرنامه بگیرم؟ هرطور بود سریع خودم را به محل صدور گذرنامه رساندم. مراحل کار به سرعت پیش رفت. کمک عباس را در تمام مراحل احساس می‌کردم. و آن سال زائر اربعین شدم... 👤آقاي حسین جهانشاهی- همکار شهید 🎶 🎧 🔸️ انتشار فقط با نام کانال موسسه مجاز می باشد 🎙 با صدای خادم موسسه آقای مُقبل 💠 کانال رسمی شهید عباس دانشگر در ایتا 🌷🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahiddaneshgar
عنایت شهید دانشگر .mp3
12.44M
🎧 فایل صوتی خاطره شنیدنی این برادر بزرگوار ، که شهید عباس دانشگر را واسطه قرار داد تا از ابرو وعزتی که دارد از آقاعلی بن موسی الرضا علیه السلام بخواهد تا مشکل او حل شود و چه زیبا و قشنگ مشکل او حل شد،.... ╭─┅🍃🌺🍃•┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahiddaneshgar ╰─┅🍃🌸🍃•┅─╯