eitaa logo
مؤسسه شهید عباس دانشگر
3.3هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
6هزار ویدیو
552 فایل
﷽ " کانال رسمی شهید مدافع حرم عباس دانشگر " با عنوان ✅ مؤسسه شهید دانشگر . ولادت : ۱۳۷۲/۲/۱۸ سمنان شهادت : ۱۳۹۵/۳/۲۰ . خادم الشهدا: @faridpour 👤این کانال زیر نظر خانواده و اقوام شهید اداره می شود. 🌷زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۰) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي حسین جعفری- از دوستان پدر شهید برای پیگیری برگزاري یادواره شهدا به دو سه اداره و نهاد انقلابی مراجعه کردم و انتظار داشتم مشکلاتی را که برای برگزاری یادواره داريم حل کنند، ولی دستم را نگرفتند. آن روز خیلی ناراحت بودم و دغدغه داشتم به چه کسی مراجعه کنم. همان شب در عالم رويا عباس را کنار جوی آبی دیدم. خم شده بود داشت وضو می‌گرفت. وقتی من را دید گفت خیلی وقته از من خبری نمی گیری. من چند لحظه ای مات و متحیر مانده بودم و او را نگاه می کردم. به منظره زیبای اطراف جوی آب و چهره نورانی عباس خیره شده بودم و به حال ایشان غبطه می‌خوردم می دانستم که عباس شهید شده. به او گفتم: من گرفتار شدم و بسیار زجر می کشم. با چهره بشاش گفت در این مسیر ثابت قدم باش. حرفش که تمام شد از خوشحالی از خواب پریدم. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۱) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي مسعود دلیر- دوست شهید دكتر روازاده پزشك طب سنتي به شهرستان سمنان دعوت شده بود مسئولان برنامه سفر از من خواسته بودند که زمینه دیدار دکتر روازاده با خانواده شهید عباس دانشگر، جوان‌ترین شهید مدافع حرم استان سمنان را فراهم کنم. هماهنگی‌ها را انجام دادم و پدر شهید هم از این دیدار استقبال کردند. در دهه آخر اسفندماه سال 1396 بود که با جمعی به همراه دکتر روازاده به منزل پدر شهید رفتیم فضای معنوی حاکم بر منزل همه ما را تحت تأثیر قرار داده بود. من از یکی از همراهان شنیدم که دکتر روازاده هنگام خروج از سمنان و خداحافظی با میزبانان، گفته‌اند که این شهید در من حرکتی ایجاد کرد... سه روز از آن دیدار گذشت. ساعتی پیش از اذان صبح در خواب دیدم که با دکتر روازاده و پدرم و همان جمعی که چند روز پیش به دیدار پدر شهید دانشگر رفته بودیم، در منزل پدر شهید هستیم. من از اتاق میهمانان خارج شدم و به هال رفتم. شهید را دیدم که با چهره‌ای خندان ایستاده است؛ خنده‌ای که ناشی از رضایت از حضور ما در منزل پدرش بود. پیراهن عربي سفيد و بلندي بر تن داشت که آیات قرآن بر آن نقش بسته بود، مرا در آغوش کشید و بوسید و گفت دست شما درد نکند! من امشب سلام شما را به امام حسین(علیه‌السلام) می‌رسانم. از خواب بیدار شدم و در حالی که غرق در حظ معنوی بودم متوجه شدم که شبی که در پیش است، شب جمعه است و عباس به پاس خدمتی ناچیز، وعده ابلاغ سلام مرا به امام حسین(علیه‌السلام) داده است... من باور دارم که شهداء، این اصحاب آخرالزمانی حضرت حجت(عجل‌الله)، زنده و ناظر بر اعمال ما هستند... 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۲) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي محمد رضا مجیدی- دوست شهيد دو سه ماهی بعد از شهادت شهید عباس دانشگر، در فضای مجازی با شهید آشنا شدم هر روز علاقه من به شهید بیشتر می شد دنبال کسب اطلاعات بیشتر درباره او بودم تا اینکه به عكس‌ها و وصیتنامه و دلنوشته های شهید دسترسی پیدا کردم با مطالعه آن‌ها تحولی در روحیات من ایجاد شد و شهید را بعنوان یک الگو برای خودم انتخاب کردم. در خرداد سال ۱۳۹۶ برای تشکیل خانواده اقدام کردم مدتی از دوران نامزدی ام سپری شد قبل از نامزدی تمایل داشتم به سوریه بروم ولی بعد از نامزدی دیدم بر اثر آن عشق و دلدادگی که به همسرم پیدا کردم دل کندن برايم خیلی سخت است این اتفاق باعث شد که من بیشتر به عظمت روحی شهدا از جمله شهید عباس دانشگر پی ببرم و متوجه شدم برای مجاهد شدن در راه دین باید رنج‌ها کشید تا دل را از تعلقات دنیایی برکند. به یاد کلمات پرمحتوای شهید دانشگر در نامه به همسرش افتادم: «عشق هرچه غیر خداست مجازی، و عشق حقیقی خداست امّا مكر خداوند زیباست که عشق مجازی را پلی ساخته و تنها با عبور از آن به عشق حقیقی می‌رسیم.» 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۳) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي حسین عبدی-دوست شهید عضو یکی از پایگاه‌هاي مقاومت بسیج در شهر قم بودم. سال ۱۳۹۴ بود كه در فضای مجازی کانالی به نام قرارگاه افسران جنگ نرم راه اندازی کردم. هر شب در کانال مطالب ارزشمندی می گذاشتم به همين خاطر جوانان زیادی با من ارتباط گرفتند. یک شب فردي که خود را سجاد معرفی کرده بود به من پيام داد و گفته بود دوست دارد به برخی از سؤالات اعتقادی و اخلاقی جوانان در کانال پاسخ بدهد. اما من قبول نکردم. چيزي در دلم می گفت این فرد یا پاسدار است یا اطلاعاتی. چند ماهی از این جریان گذشت. مرداد سال ۱۳۹۵ بود. در کانالي عکس شهید عباس دانشگر را دیدم. لحظاتی به چهرۀ خندان او خیره شدم وصيتنامه‌اش را خواندم و به اين شهيد علاقه مند شدم. مدتي بعد از طريق دوستان به طور اتفاقي فهميدم آن فردی که به نام سجاد به من پيام داده بود خود شهید دانشگر بوده. آن لحظه احساس کردم که صمیمی ترین دوستم را از دست داده ام. شب و روز در فکرش بودم و گاه گاهي اشك مي ريختم. دیگر حوصله هیچ کاری را نداشتم. یک شب شهيد عباس دانشگر را در خواب ديدم. وقتی از خواب بیدار شدم از خوشحالی اشک شوق ریختم. ديدن خواب او يك آرامش و اطمينان قلبي به من داد كه هرگز فراموش نمي‌كنم. در عید سال ۱۳۹۶ در اردوی جهادی به مناطق محروم خوزستان رفتم بعد از آن در مسجد مقدس جمکران به عنوان يك خادم افتخاري به زائران خدمت کردم. در ایامی که در اردوی جهادی با دوستان بودم زندگینامه و خاطرات شهید را براي آنان تعریف می کردم می گفتم تمام دغدغه ی این شهید کار فرهنگی بوده بعضی از دوستان از من سؤال می کردند چرا به سوریه رفت من گفتم عباس عاشق حضرت زینب(سلام‌الله علیها) بود، او زمان شناس و وظیفه شناس بود و توانست یک تصمیم به موقع بگیرد و به سوریه برود. مدتي بعد براي بار دوم شهيد را در خواب ديدم. کنار باغچه حیاطمان نشسته بود. گفت:«حسین! وظیفه اصلی ما حفاظت از اسلام و انقلابه» به او قول دادم که به وصیتش عمل کنم. وقتي از خواب بيدار شدم با خود عهد كردم سبك زندگي شهيد را در زندگي‌ام پياده كنم. یک‌بار که برای خرید کفش رفته بودم، وقتی فروشنده گفت جنس خوب خارجی دارم، به یاد حرف‌های عباس افتادم که تأکید می‌کرد بر خریدن جنس ایرانی. به خاطر همین وقتی فروشنده گفت جنس ایرانی ندارم، به مغازه دیگری رفتم. عباس در من یک تحول روحی ایجاد کرد. حالا با کمک دوستانم در شهر قم، برای او کار فرهنگی می‌کنیم و کتاب های خاطرات و زندگی‌نامه‌اش را به جوانان و نوجوانان هدیه می‌دهیم. باورم این است که هرچه برای عباس کار کنیم، باز کم است. ╭─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahid_abas_daneshgar ╰─┅─•🍃🌸🍃•─┅─╯
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۴) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي عباس رمضان پور ـ دوست شهید اولین بار كه عکس شهيد عباس دانشگر را ديدم خیلی زيبا و با صلابت به نظرم آمد نگاه خاصش تحت تاثيرم قرار داد. وقتی وصیت نامه و دل نوشته های او را خواندم محبت و توجهم نسبت به او بیشتر شد. از آن تاریخ در فضای مجازی پیگیر مطالب و خاطرات او شدم. مي ديدم كه خيلي ها پيام مي دادند و از عباس براي حل مشكلشان كمك خواسته بودند. در همان ایام یک مشکلی برای خانواده ام پیش آمد. به حضرت زینب(سلام‌الله علیها) متوسل شدم و شهيد عباس را واسطه قرار دادم. بعد از چند روز آن مشکل حل شد. با خودم عهد کردم از اصفهان به سمنان بیایم و مزارش را زیارت کنم و اگر قرار باشد تک تک کوچه هاي شهر سمنان را بگردم باید به خانه شهید بروم و پدر شهید را ببینم. امروز که دوازدهم دی سال ۱۳۹۸ است بعد از باز شدن امامزاده علی اشرف(ع) اولین نفری بودم که اول صبح سرمزار عباس و بعد به خانه پدرش رفتم. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۵) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي میلاد باقری راد- دوست شهید در سال ۱۳۹۶ با شهید عباس دانشگر در فضای مجازی آشنا شدم، وقتي آثار شهید را مطالعه کردم متوجه شدم شهید عباس درد دین و درد مردم مظلوم جهان اسلام را داشته است. این مطالعات باعث شد که به شهید سخت علاقه مند شوم. تصمیم گرفتم عکس ها و وصیتنامه او را به جوانان بدهم و آنان را با شهید آشنا کنم، در بین کار به یک حقیقتی رسیدم و آن اینکه، وقتي جوانان ناخودآگاه عکس خندان شهید را می دیدند از عمق جان به او علاقه مند می شدند. در واقع این شهید بود که جوانان را می طلبید نه معرفی من. در مسجد حضرت علی اکبر(ع) شهر اصفهان برای جوانان و نوجوانان کلاس آموزش و معارف قرآن داشتم. برای آشنایی آنان در کنار هدایا، عکس شهيد عباس را هم می دادم. همین باعث شد که ده ها جوان و نوجوان عباس را رفیق و دوست خود قرار دهند. در خانه مان روی میز مطالعه ام، کتاب اذان صبح به وقت حلب و عکس عباس بود. یکی از اقوام وقتی چشمش به عکس افتاد، گفت این کیه؟ گفتم یکی از شهدای مدافع حرم است، او دوست شهید من است. گفت آنان برای هدف بزرگی جانشان را فدا کردند و به قرب الهی رسیدند تا مردم ما در آرامش و آسايش باشند. حیف که مسئولین کشور قدر این شهدا را نمی دانند. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۶) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ خانم موسوی – هم‌محله‌ای خانواده شهید قرار بود پسرم برای استخدام، در آزمون نیروی دریایی ارتش شرکت کند. روز آزمون، ساعت ۵ صبح به تهران رفت و من از صبح نگران بودم. بعد از نماز ظهر به گوشی او تماس گرفتم اما جواب نداد. تک فرزندم بود و من خیلی به او وابسته بودم. ساعت به ساعت زنگ می زدم ولي جوابي نمی‌شنیدم. ساعت هشت شب بود. دلشوره‌ام بیشتر و صبرم لبریز شد. از قبل، هر گاه در کارها به بن بست می‌رسیدم به شهدا متوسل مي شدم. بارها مشکل‌گشایی شهید عباس را در زندگی‌ام دیده بودم. چاره را در اين دیدم که به شهید متوسل شوم. عکس شهید را گرفتم. گفتم از تو می‌خواهم سیدمرتضيِ من هرجا هست یک تماس با من بگیرد. دقیقه‌ای نگذشت كه پسرم زنگ زد. وقتی صدای او را شنیدم از شدت خوشحالی گریه کردم. گفتم چرا جواب گوشی ات را نمی‌دهی؟ گفت صبح وقتی وارد ساختمان نیروی دریایی شدم، گوشی ام را از من گرفتند. آن روز بر باورم افزوده شد که شهدا زنده اند و حرف دل ما را می‌شنوند. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
مؤسسه شهید عباس دانشگر
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۶) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايا
. 📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۷) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي علی ساقی- دوست شهید   در بهار سال 1396 در حال جمع­ آوری خاطرات شماری از شهدای مدافع حرم استان خوزستان و نیز شهید عباس دانشگر بودم که در این مسیر به مشکلاتی برخورد کردم. مدتی ناراحت بودم. شبی در عالم رویا دیدم که کسی درِ خانه­ مان را می­زند. در را که باز کردم دیدم شهید عباس دانشگر جلوی در ایستاده است. گفت بیا به مراسمی برویم. با هم به جایی رفتیم که شهدای مدافع حرم از ملیت­های مختلف در آن حاضر بودند. من کنار عباس نشستم، یکی از مداحان ذکر مصیبت می­خواند. در پایان مراسم، شهید نادر حمید از شهدای خوزستان به من گفت فلانی! خدا خیرت بدهد که کار جمع­ آوری خاطراتم را انجام دادی؛ خیلی خوشحالم کردی ما شهدا یار و کمک کار شما هستیم. حرفش که تمام شد عباس به من گفت خب! فلانی راضی شدی؟ اين خواب باعث شد كارم را با قوت ادامه بدهم. با جمعی از دوستان تا پاییز سال 1396 توانستيم جزواتی از خاطرات شهدای مدافع حرم استان خوزستان را تهیه کنیم. برای چاپ جزوات به کمک مالی نیاز داشتيم اما نتوانستيم آن را تامين كنيم پیش یکی از مسئولان شهر رفتم اما پاسخ مأیوس کننده­ای شنیدم. به مشكلاتي مثل دفعه قبل برخورد كرده بودم، خيلي ناراحت بودم، با خودم گفتم از این پس دیگر کار فرهنگی نمی­کنم. همان شب خوابی دیدم که همه چیز را در ذهنم تغییر داد: در يكي از مناطق عملیاتي در سوریه بودم. همه در حال آماده شدن بودند. من هم داشتم آماده می­شدم. همه شهدای مدافع حرمی که برای آن­ها خاطرات جمع­آوری و تدوین کرده بودم آن جا بودند. یک جوان خوش قد و قامت جلو آمد. شهید عباس دانشگر بود. سلام کرد و همديگر را در آغوشم گرفتيم. گفت زحمتی كه برای شهدا می­کشی بی­ اجر نمی­ماند. بعد، حركت كرديم. من و عباس داشتیم به سمت منطقه درگيري می­رفتیم. به عباس گفتم شما که شهید شدي کجا می آيي؟ گفت مگر نمی­دانی که ما شهدا کارمان پس از شهادت تمام نمی­شود، تازه شروع می­شود ما داریم به کمک بچه­ های رزمنده­ای می­رویم که به خط مقدم می­روند. از خواب بیدار شدم. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۸) 🌟 ادامه ی کتاب : 4️⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍️ آقاي سالار کندی- دوست شهید از شهرستان اراك در اتوبوس اراک-مشهد کنار هم نشسته بودند و گرم و صمیمی می‌گفتند و می‌شنیدند. هر دو جوان بودند. من، تنها، در ردیف صندلی آن‌ها نشسته بودم. حال و احوالی کردم و گفتم خوشا به حالتان که در جوانی به پابوس حرم مطهر امام رضا(علیه‌السلام) می‌روید. یکی از آن‌ها گفت از امام رئوف می‌خواهیم که امسال در کنکور سراسری قبول شویم، تلاش مان را می‌کنیم اما از امام هم کمک می‌خواهیم... حرف‌هایمان به درازا کشید. بین حرف‌ها گفتم چه خوب است که شهيدي براي الگوی زندگي خود داشته باشید. یکی‌شان گفت الگوی ما شهید عباس دانشگر است. با تعجب گفتم او یکی از دوستان من است؛ شما چطور با او آشنا شدید؟ گفتند در فضای مجازی، وصیتنامه و دستورالعمل عبادی و برنامه ورزشی‌اش را مطالعه کرده ایم. مي دانيم که او دو رشته کارشناسی را با هم می‌خوانده. بین حرف‌هایشان فهمیدم که سبک زندگی عباس را از من بهتر می‌شناسند. از فرصت استفاده کردم و آن‌چه که از روحیات معنوی و برجستگی‌های اخلاقی شهید می‌دانستم را به آن‌ها گفتم. در این سفر تنها نبودم، دو همسفر داشتم كه با هم یک آشنای مشترک داشتیم. راهِ طولانی با وجود این همسفران آشنا، چه زود طی شد. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۱۹۹) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ حجت الاسلام عرفان نجفی- دوست شهید در سال ۱۳۹۶ با دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان و طلبه­ های حوزه علمیه حضرت رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به کاروان راهیان نور رفتیم. در آن سال تعدادی از عکس­های شهید عباس دانشگر را در جمع دانشجویان پخش کردم. سال بعد برای دیدار با دانشجویان به خوابگاه آنان رفتم. دیدم عکس عباس را روی دیوار اتاق­ها نصب کرده­اند. متوجه شدم دانشجویان به نگاه شهید عشق و علاقه ه­ای خاص دارند. با توجه به این­که دو سه بار به مزار شهید رفته بودم و از روحیات معنوی شهید اطلاع داشتم. دانشجویان از من درخواست می­کردند که از سیره و سبک زندگی شهید برایشان حرف بزنم. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۲۰۰) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي جابر زاهدان- دوست شهید   نمی­دانم چه احساسی بود كه وقتی عکس شهید را دیدم به او سخت علاقمند شدم همین بس که تا بحال دوبار از اصفهان به سمنان آمده‌ام اولین بار آبان سال 1396 مزار شهید را زیارت کردم و برگشتم. بعد از چند روز عباس را در خواب دیدم به او گفتم به خانه پدرتان رفتم گفت پدرم به من گفت. دومین‌بار آذر سال1398 به سمنان آمدم بعد از زیارت و دعا از عباس حاجتی خواستم. به او گفتم شنیدم شما مشکل­گشایی می­کنی اگر صلاح می­بینی حاجتم روا شود و همینطور هم شد. به آرزویم رسیدم. 📗 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar
📗 کتاب " تاثیر نگاه شهید " (۲۰۱) 🌟 ادامه ی کتاب : 4⃣بخش چهارم : محبت شهيد به دوستان و آشنايان ✍ آقاي جابر زاهدان ـ دوست شهید   در سال­های ۱۳۹۸و ۱۳۹۷ در شهرستان میرجاوه از استان سیستان ­و بلوچستان سرباز بودم و در پاسگاه مرزی نگهبانی می­دادم تصمیم گرفتم عکس لبخند عباس را در بین برادران ارتشی و سرباز پخش کنم همان لبخند شهید در روحیات همکارانم خیلی تأثیرگذار بود می­گفتند وقتی عکس شهید را می‌بینیم یک نیروی خوشحالی و امید به ما دست می­دهد روزی رسید که وارد هر اتاق می­شدم یک عکس روی دیوار بود یا زیر میز بود حتی عکس در اتاق فرماندهی هم نصب شده بود دوستان از روحیات معنوی شهید از من سؤال می‌کردند من هم آنچه می­دانستم می­گفتم عاقبت شهید عباس دانشگر مورد علاقه همکارانم شد. یادم است یکی از دوستان که در دانشگاه امیرکبیر تهران تحصیل می­کرد یکسری عکس و وصیتنامه از من گرفت تا بین دانشجویان پخش کند. 🌷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💠 @shahid_abas_daneshgar