eitaa logo
اطلاع رسانی پایگاه مقاومت بسیج شهید دستغیب یزدآباد
1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
486 ویدیو
18 فایل
برای ارتباط با ادمین به آیدی زیر مراجعه کنید. @Yamahdy72
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔶مسابقه هفتگی🔶🔸 🔵برای پاسخ به سوال مسابقه باید قسمت ۱ تا ۵کتاب سلام بر ابراهیم را که در همین کانال قرار داده ایم مطالعه کنید... ⁉️سوال: به چه دلیل شهید ابراهیم هادی از انجام ورزش های سنگین در جلوی چشم دیگران خودداری نمود؟؟ 📎لطفا پاسخ های خود را در پیامرسان ایتا به آیدی @mehdi_l ارسال نمایید. 🗓مهلت ارسال پاسخ تا چهارشنبه ۷ تیر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۲۱ میباشد. 🎁 به یک نفر از کسانی که بهترین جواب را ارسال کند به قید قرعه یک شارژ ۱۰ هزارتومانی اهدا خواهد شد😍 🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷 🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷 ╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313 ════.🌱🇮🇷🕊.══╝ ایتا👆 rubika.ir/shahiddastghey_r_b313 روبیکا👆
ســيد حسين طحامي(کشتيگير قهرمان جهان) به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ورزش ميکرد. هر چند مدتي بود که ســيد به مســابقات قهرماني نميرفت، اما هنوز بدني بســيار ورزيده و قوي داشــت. بعد از پايان ورزش رو کرد به حاج حســن و گفت: حاجي، کسي هست با من کشتي بگيره؟ حاج حســن نگاهي به بچه ها کرد و گفت: ابراهيم، بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود. معمولاً در کشتي پهلواني، حريفي که زمين بخورد، يا خاک شود ميبازد. کشتي شــروع شد. همه ما تماشــا ميکرديم. مدتي طولاني دو کشتيگير درگير بودند. اما هيچکدام زمين نخوردند. فشار زيادي به هر دو نفرشان آمد، اما هيچکدام نتوانست حريفش را مغلوب كند، اين کشتي پيروز نداشت. بعد از کشتي سيد حسين بلندبلند ميگفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعي، ماشاء الله پهلوون! ٭٭٭ ورزش تمام شده بود. حاج حسن خيره خيره به صورت ابراهيم نگاه ميکرد. ابراهيم آمد جلو و باتعجب گفت: چيزي شده حاجي!؟ حاج حســن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديم هاي اين تهرون، دو تا پهلوون بودند به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش، اونها خيلي با هم دوست و رفيق بودند. توي کشــتي هم هيچکس حريفشــان نبــود. اما مهمتر از همــه اين بود که بنده هاي خالصي براي خدا بودند. هميشه قبل از شروع ورزش کارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشــک آلود براي آقا اباعبدالله علیه السلام شروع ميکردند. َنفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا ميداد. بعــد ادامه داد: ابراهيم، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اونها! ابراهيم هم لبخندي زد و گفت: نه حاجي، ما کجا و اونها کجا. بعضــي از بچه ها از اينکه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف ميکرد، ناراحت شدند. فرداي آن روز پنج پهلوان از يکي از زورخانه هاي تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از ورزش با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز ورزش کشتي ها شروع شد. چهار مسابقه برگزار شد، دو کشتي را بچه هاي ما بردند، دو تا هم آنها. اما در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد! آنها سر حاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود. من دقت کردم و ديدم کشــتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان اســت. آنها هم که ابراهيم را خوب ميشناختند مطمئن بودند که ميبازند. براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور! همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشــت که ابراهيم داخل گود آمد. با لبخندي که بر لب داشــت با همه بچه هاي مهمان دست داد. آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟ كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرفها و كارها ارزش داره! بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد. شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود. وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چراگفتم ابراهيم پهلوانه!؟ ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. ابراهيم امروز با َنفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد. ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. ٭٭٭ داستان پهلواني هاي ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقلاب پيش آمد. بعد از آن اکثر بچه ها درگير مســائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستاني خيلي کمتر شد. تا اينکه ابراهيم پيشــنهاد داد که صبحها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند. بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع ميشديم. نماز صبح را به جماعت ميخوانديم و ورزش را شروع ميکرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان ميرفتيم. ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفي ورزش بچه ها تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت ميخواندند. با شروع جنگ تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند. ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود، وســائل ورزش باســتاني خــودش را برد و در همان مناطق جنگي بســاط ورزش باســتاني را راه اندازي کرد. زورخانه حاج حســن تــوکل، در تربيت پهلوان هاي واقعــي زبان زد بود. از بچه هاي آنجا به جز ابراهيم، جوانهاي بســياري بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانيشان اثبات شده بود! آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوان هاي واقعي همينها هستند.
دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سالهاي اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن شهابي(مرشــد زورخانه) شهيد اصغر رنجبران(فرمانده تيپ عمار) و شــهيدان ســيدصالحي، محمدشــاهرودي، علي خرّمدل، حسن زاهدي، ســيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمي و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و همچنين جانبازي حاج علي نصرالله ، مصطفي هرندي و علي مقدم و همچنين درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد. مدتــی بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکوني، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطره ها پيوست. 🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷 🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷 ╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313 ════.🌱🇮🇷🕊.══╝ ایتا👆 rubika.ir/shahiddastghey_r_b313 روبیکا👆
ان‌شاءالله از فردا به مدت ۳ روز در مسجد جامع محله آبنیل کتاب با ۵۰ درصد تخفیف داریم. 🌱 با ما همراه باشید کتابستان شهر | گروه ترویج کتاب شهید حججی 🇮🇷 @ketabestaneshahr
🌷نام آور بی نشان ما،بی نامست از شهد شراب عشق، شیرین کامست بر تارک او نوشته با خطی خوش این دسته گل محمدی،"گمنامست"🌷 💠قرائت زیارت عاشورا بر سرمزار شهید گمنام 🗓عصر پنجشنبه ۸تیر ماه ۱۴۰۲ 🕧درب اردوگاه از ساعت ۳ الی ۷عصر باز میباشد (س)
◻️◽️◽️◻️ 🔶قرائت دعای پر فیض کمیل🔶 🔷به نیابت از همه شهدا 🔷و به نیابت از شهیدان والامقام 🌷شهید آیت الله سیدمحمدحسین بهشتی و 🌷شهدای هفتم تیر 🕘زمان: پنجشنبه ۸ تیرماه ماه ۱۴۰۲ 🔶همراه با نماز جماعت مغرب و عشاء 🔸مکان: سالن گلستان شهدا یزدآباد 🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷 🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷 ✉️ ╔══.🌱🇮🇷🕊.════   https://eitaa.com/shahiddastgheyb313 ════.🌱🇮🇷🕊.══╝ ایتا👆 https://rubika.ir/shahiddastghey_r_b313 روبیکا👆
✨خدا را شکر مولایم علی شد✨ 🎊 جشن غدیر 🎊 ♡ویژه ی دختران ۱۰ سال به بالا♡ 🌼 همراه با اجرای برنامه های متنوع و خاص.‌ مسابقه. اهدای هدیه. عیدی و... 🌼 با اجرای جذاب: استاد خانی 🗓دوشنبه ۱۲ تیرماه. ساعت ۱۵:۴۵ 🏢مکان: یزدآباد. خیابان با هنر. پلاک ۲۶ ✅دختران عزیز جهت ثبت نام برای حضور در این جشن باشکوه، به آیدی زیر پیام دهید.👇 🔘@Misagh_128 💥آخرین مهلت ثبت نام: شنبه ۱۰ تیر ماه تا ساعت ۲۲ 🌷پایگاه‌بسیج‌حضرت‌رقیه‌سلام‌الله‌علیها🌷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ...بسم الله الرحمن الرحیم... 💖دورهمی و نشست آزاد دختران ۱۵ سال به بالا همراه با چالش ها بازی های متنوع💖 🗓 زمان : هر شنبه ساعت ۱۶:۰۰ (این هفته ساعت ۱۵:۲۰) 🏘مکان : یزدآباد، خیابان امام خمینی ، طبقه ی پایین فروشگاه فرهنگی کارگروه مدافعان حریم (قرض‌الحسنه سابق) 👨🏻‍💼کارشناس : استاد رضا یزدانی متخصص در رشته ی یهود شناسی . 💞ما را دنبال کنید { https://eitaa.com/Tahoora1401 } 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔶والیبال تک نفره بازوان قوي ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد که در بســياري از ورزشها قهرمان اســت. در زنگهاي ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود. هيچکس از بچه ها حريف او نميشد. يک بار تک نفره در مقابل يک تيم شش نفره بازي کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم که چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تک نفره بازي ميکرد. بيشتر روزهاي تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان 17 شهريور بازي ميکرديم. خيلي از مدعي ها حريف ابراهيم نميشدند. اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم بر ميگردد به دوران جنگ و شهرگيلان غرب، در آنجــا يک زمين واليبال بود که بچه هاي رزمنــده در آن بازي ميکردند. يک روز چند دســتگاه ميني بوس براي بازديــد از مناطق جنگي به گيلان غرب آمدند که مســئول آنها آقاي داودي رئيس ســازمان تربيت بدني بود. آقاي داودي در دبيرستان معلم ورزش ابراهيم بود و او را کامل می شناخت. ايشان مقداري وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت: هر طور صلح ميدانيد مصرف کنيد. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته هاي ورزشي هستند و براي بازديد آمده اند. ابراهيم کمي براي ورزشــکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شــهر را به آنها نشان داد. تا اينکه به زمين واليبال رسيديم. آقــاي داودي گفت: چند تــا از بچه هاي هيئت واليبال تهران با ما هســتند. نظرت برای برگزاري يك مسابقه چيه؟ ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر که سه نفرشــان واليباليست حرفــهاي بودند يک طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل. تعداد زيادي هم تماشاگر بودند. ابراهيم طبق روال قبلي با پاي برهنه و پاچه هاي بالا زده و زير پيراهني مقابل آنها قرار گرفت. به قدري هم خوب بازي کرد که کمتر کسي باور ميکرد. بازي آنها يک نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاي ورزشکار با ابراهيم عکس گرفتند. آنها باورشان نميشــد يک رزمنده ساده، مثل حرفه اي ترين ورزشکارها بازي كند. يكبــار هم در پادگان دوكوهــه براي رزمنده ها از واليبــال ابراهيم تعريف كردم. يكي از بچه ها رفت و توپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــكيل داد و ابراهيم را هم صدا كرد. او ابتدا زير بار نميرفت و بازي نميكرد اما وقتي اصرار كرديم گفت: پس همه شما يك طرف، من هم تكي بازي ميكنم! بعــد از بازي چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم هر ضربه اي كه ميزد چند نفر به سمت توپ ميرفتند و به هم برخورد ميكردند و روي زمين ميافتادند! ابراهيم درپايان با اختلاف زيادي بازي را برد. 🇮🇷پایگاه مقاومت بسیج🇮🇷 🇮🇷شهید دستغیب یزدآباد🇮🇷 ╔══.🌱🇮🇷🕊.════ @shahiddastgheyb313 ════.🌱🇮🇷🕊.══╝ ایتا👆 rubika.ir/shahiddastghey_r_b313 روبیکا👆
📣 سادات عزیز 📣 بزرگترای فامیل 📣 همه ی شیعیان و محبین مولا 📣 مبلغین محترم غدیر ⁉️🎊 قراره چه جوری این عید بزرگ را برای اطرافیانتون خاطره انگیز تر کنید؟؟ برای عیدی این روز عزیز چه فکری کردید؟؟🤔 ✅ پیشنهاد ما خرید زیباترین محصولات غدیری، از فروشگاه عام المنفعه مدافعان حریم هست.😍😍 هم فروش حضوری 🏢 و هم اینترنتی📲 با تخفیفات بی نظیر👌👌 به عشق مولامون علی علیه السلام💚 همراه شماییم...🌹🌹🌹 ✨ هر کدام یک مبلغ غدیر باشیم. آیدی سفارش اینترنتی محصولات و ارسال به سراسر کشور 👇 🔘 @yazahra2917 🦋فروشگاه عام المنفعه مدافعان حریم🦋 🔘@modafee_harim1400